xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr          

                                                                                                                              

                       

رای « بياندازيم »  يا  « نياندازيم » ؟

می گويند «شورایِ نگهبان» هست ، «شورایِ تشخيص ِمصلحتِ نظام» ، و وزارتِ کشور هم ( اگر شما را «گُوز» می آيد بياندازيد) هم هست و مجلس هم هست و قربانش بروم بی بُخار رئيس ِجمهور هم هست ... و يادم رفت بگويم «وزارتِ اطلاعاتِ» (جهنمی ؟ حاشا! ) بنيانگذار شده توسط ِ «سردَمدار ِ اصلاحات » ( يعنی جناب ِ عاليجناب ، والامقام سعيد حجاريان ) هم هست ...

... وتمام ِ اينها اينجايند تا ببينند که آيا قادری قرآن را با عربی ِ به بدی ِآخوندها بخوانی يانه و آيا آنچنان مُسلمی خالصانه که تمام ِ نامُسلمان را به يک روزه از بين ببری يانه ، تا صلاحيتَت پذيرفته شود برای ِ نماينده شدن ...و کسانی چون من که دين و ايمان ِ آنان را نداريم می شويم نه تنها از «قازورات» ، که از «مهدورالدمان» که به فوريت سر به نيست بايد کرد ... و اما قبل از سربه نيست شدن رای بدهيم به آنان تا بدمند در شيپور ِ «اصلاح طلبی»شان و بعد برويم به «درک» که ازديدگاهِ به وقيحانه ترين وجهی کثافتِ شان ، جایِ مان آنجا ست ! ...

حضرات ِ « برای اتحاد جمهوری خواهان » ( که مثلا تا چندی پيش همه گان گمان براين بردند که شايد تنها «آلترناتيو» اند ) دارند ، بدبختانه ـ همچون هميشه ـ برسر ِ طاس تراز طاس ِمن می زنند که : «برويم ويا نرويم درانتخابات»! واز بد ِ روزگار ، «همايش» ، «گردهمائی»شان قبل از انتخابات است و «ناگزير؟» (نه به اجبار ) از تصميم گيری . اين خِيلی را که من می شناسم ، پيشاپيش بگويم که «تصميمی» نخواهند گرفت و «برزگوارانه» همه چيز را واخواهندگذاشت به «ملتِ عظيم ِ ايران» ! اينگونه اند اينان ! ببينيد که از کجاها شروع کرده اند( ايکاش «صادق» بودند !) و به کجاها رسيده اند ( ايکاش که « صادق» باشند ! )

... آری اينجوری اند و کَکِشان نمی گزد که چه ها گذشته است و چه می گذرد . دل خوشند به " رئال ـ پُليتيک " شان و به خيال ِ خام ِشان بازی کردن با «دعوایِ جناح» ها و هيچ درکَلهء پوکِ شان فرو نمی رود که اين " جناحان" اند که آنها را به بازی گرفته اند و تاب ِ شان می دهند که عمری خواسته ( ياناخواسته ؟ ) تاب خورده اندو دل هم به اين خوش دارند ! ... که بدارند "خوش" و بنمايند ناخوش دل های ِمانرا ... به يکی گفتند که بلدی که به گُوزی ، گفت : «معلوم است ! در «اُپوزيسيونم!»... اينها حتی گوزيدن هم بلد نيستند و به يکباره می رينند و يک عُمر زير شلواری ِ زرد پوش بودند !...

بالاخره ، حضرات ! حالا که شما دست بالا کرده ايد تا مارا نجات بدهيد ، رای بدهيم يانه ؟ همين مانده است که نظر ِ شمارا بخواهيم !

15 دی 82 / 5 ژانويه 03