باور
كردنش برايِ من سخت است تا چه برسد به شما : ازخوشبخت ترينِ خوشبختانم ! نمي
دانم كه اين روزها چه بر سرم آمده است كه شانس دائما بامنست ! حيف كه از كازينو
و بليطِ بخت آزمائي و اينجور چيزها خوشم نمي آيد ، والا مطمئنا در همه چيز
برنده مي شوم و پول را پارو پارو خواهم كرد ! آه ، پول ، اي همه چيز ، چرااز تو
خوشم نميآيد ؟
پريشب اعليحضرتِ همايوني به خوابم تشريف فرما شدند
[
برای ِ خواندن ِ "خواب ِ شاهانه !"، به
اينجا
برويد ] و ديشب ... حضرتِ امام ( ره
) . راستي معنايِ " ره "چيست ؟ كسي به ما گفت " فقط به كار ببريد! " و ما هم از
آنجائي كه از خوب مريدانيم و كلامِ گهربارِ مجتهد را عينِ نماز و روزه و خمس
وذكات و به حج روي ( كه امكانِ مالي اش را نداريم ) و چه و چه ها ميدانيم ،
بكار مي بريم "(ره)" را ؛ عملي ست طبيعي - از طبيعي ترينِ طبيعي هاست !
گفته بودم كه تشريف فرمائيِ خدايگان به خوابم ، از بهترين روياهايِ زندگيم بود
. اما... اما آمدن ِ ( چه مزخرف مي گويم ؛ ظهورِ حضرتِ امام ) چيز ديگريست .
چطور بگويم ... چطور مي شود گفت ؟ امام باشي و روحِ خدا و به خوابِ كسي بروي كه
معلوم نيست كونش را مي شورد و يا با كاغذ پاك مي كند ؟! نه ، نه ، اين شدني و
تفسير پذير نيست ، اين با عقلِ انسانهاىِ جاهلي چون من نمي خواند ! ماوراىِ همه
چيزهاست ! بچه هايم فيلمهايِ تخيلي بسيار مي بينند و بندرت چند لحطه اي نگاهكي
مي اندازم، اما ظهورِ حضرتِ امام ... نه ، نه ، اين ديگر تخيل بردارنيست ؛ اين
ديگر امكان پذير نيست ؛ اين ديگر تمامِ معادلاتِ بشري را برهم مي زند ؛ اين
ديگر كاري ست بس عظيم تر از يافتنِ فرمولِ نسبيتِ انيشتن و تمامِ دست يافته
هايِ بشري ! باورتان ميشود ظهورِ امامِ راحل در خوابِ منِ بي سر و پا ؟!
چگونه مي شود ظهور و حضور امام (ره ) را با آمدنِ آن مردك ( اعليحضرتِ همايوني
، شاهنشاهِ عظيم الشاُن محمدرضاپهلوي ، شاهِ شاهان ، آريامهر را مي گويم )
مقايسه كرد ؟ پس مي گيرم سجده ها و پابوسي ها ومجيزگوئي هايم را ! باي باي مردك
!
امام آمده است ؛ بهار آمده است ؛ عدل آمده است ؛ بهروزي آمده است ؛ ظلم
كش (کشندهء ظلم ِ آن مردك پهلوي ) آمده است :
ديگر گرسنگي نخواهيم كشيد ( گرسنگي مال ِ سرزمين هائيست كه در آنجا اقتصاد حكم
مي راند : گرسنگانِ جهان ، اقتصاد مالِ خر است ! ماديگر در پارك ها ( در گرماها
و سرماها ) نخواهيم خوابيد ؛ ما ديگر در سرزمينمان تن فروسي – آنهم هزار و هزار
و هزار وهزار- ، نخواهيم داشت ؛ ما ديگر تك محصولي نخواهيم شد ؛ ما ديگر به
ويزا احتياج نخواهيم داشت و به هر كجا كه دلمان بخواهد خواهيم رفت و در كران و
كران ها از ما بسختي استقبال خواهد شد و ما خواهيم شد سمبل ِ آزادي ، متانت ،
داد ، صبر ، تحمل ، دگر انديشي پذيري و ... وتمامِ كشورهايِ نالايقِ جهان به
ميهنِ اسلامي مان كارشناس خواهند فرستاد تا الگو برداري كنند ؛
به ما ديگر تهمت نخواهند زد كه وحشيگريم و بيشترين زندانها را و زندانيها را
داريم ؛ بيشترين و بدترين نوعِ شكنجه ها را داريم ؛ بيشترين اعدامها را داريم ؛
اصلا ما ديگر زندان نخواهيم داشت – سقفِ سلول هارا برخواهيم داشت و در سلول ها
لاله ، مريم ، سنبل و تمامِ گلهائي كه در سرزمينمان وجود دارد خواهيم كاشت و
تمامِ گلهايِ سرزمين هاي ديگر را مفت و مجاني وارد خواهيم كرد و آنها را هم در
سلول ها خواهيم كاشت ( گلها را به ما هديه مي كنند – چون ما سمبلِ جهانيم از
خوبي ها ! ) ؛
صادراتمان خواهد شد محبت ؛ وارداتمان خواهد شد تحملِ تمامِ دردهايِ جهان –
قبلهُ عالم خواهيم شد ومطلقِ جهان ( و مردمان از هر دين – اسلام ، يهود ، مسيحي
، بهائيگري ، زرتشتي ، بودائي و و و از كشورمان مكهُ عالم خواهند ساخت و مكهُ
عربها مي شود سوت وكور ) :
تمامِ امپرياليست ها را ، بي ريختن ِ يك قطره خون ، از بين خواهيم برد - تمامِ
صدام هايِ كافر و عفلقي را؛ تمامِ بوش و پوش و پوتين و نعلين و ...را ؛
آقازاده هايمان رااگر خواستند به بيت المال دست درازي كنند ، جيز خواهيم كرد ؛
سپاهِ اسلام عدل را در تمامِ جهان گسترده خواهد كرد – درست بعينهُ عدلي كه
اكنون در ايرانِ اسلاميِ عريرِمان حكم مي راند ( و براي اين كار : پاسدار
خواهيم فرستاد ؛ بسيجي خواهيم فرستاد ؛ جانباز خواهيم فرستاد ؛ امرِ به معروف و
نهيِ از منكر خواهيم فرستاد ؛ ثارالله خواهيم فرستاد ؛ حزب الله خواهيم فرستاد
و بالاخره رهروانِ صديقِ سعيد امامي ( اسلامي ) ها را خواهيم فرستاد ) ؛
برنج ونان و گوشت و كارتوب ( سيب زميني ) و پامادور ( گوجه فرنگي ) و...
كلاشينكوف ( يوزي را بايد از دوستانِ اسرائيلي بخواهيم ) و بمبِ آتش زا و بال
گردان و بمبِ شيميائي و خوشه اي و كوفت و كاري و ... پخش خواهيم كرد ؛
هركس بهار بخواهد ، باو بهار خواهيم داد؛ هر كس پائيز بخواهد ، باو پائيز
خواهيم داد ؛ هركس تابستان بخواهد ، باو تابستان خواهيم داد ؛ هركس زمستان
بخواهد ، باو زمستان خواهيم داد ؛ هر كس يك فصل و دو فصل و سه فصل و حتي چهار
فصل بخواهد ، باو خواهيم داد ؛ هركس هندوانه بخواهد ، باو خواهيم داد ؛ هر كس
هر دووانه بخواهد ، باو هر دووانه خواهيم داد – خربزه هم داريم !
هركس پسته بخواهد ، باو رفسنجاني خواهيم داد ؛ هر كس اطلاعات بخواهد ، باو
حجاريان خواهيم داد ؛ هركس حق بخواهد ، باو مدرسهُ حقاني خواهيم بخشيد ؛ هركس
داد بخواهد ، باو قاضي مرتضوي و محسني اژه اي ها را دو دستي تقديم خواهيم كرد ؛
و هر كس ...
واما برسيم به اصلِ مطلب : حضرتِ ره در خوابم چه ها فرمودند ؟ به شما چه ربط !
مگر فضوليد ؟
سربسته بگويم كه امامِ راحل فرمودند : " هيچ نگو ! " . و اطاعت از سخنانِ
گهربار ، از احكامِ زندگيِ منست !
خدايا ! خدايا ! آيا با دادنِ اينهمه خوشبختي - و دراين فاصلهُ كم - ، خيال
نداري – كه زبانم لال - ، مرا به سكته بكشاني ؟!
مرا اينهمه الطافِ بي كران بس ! خدايا ! خدايا ! يك خواهشِ بزرگ از تو دارم :
رهبرِ عظيم الشاُنِ جمهوريِ اسلامي
(خامنه ای) را ديگر به خوابم نفرست ! اين محبتِ عظيم
ديگر فوقِ طاقت است و بي هيچ شكي في الفور سكته خواهم كرد !
6
خردادِ
81
( ادامه ندارد )
|