xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr          

  

                    

 

 

 

 

 

 

 

 

محمود طياری

شاعر، داستان ‌نويس، نمايشنامه‌نويس

 
صفحه اول درباره محمود طياري داستان شعر نمايشنامه نقد گيلگي عکس صدا گفت و گو ارتباط

 

     بيوگرافی

محمودطياری نوزدهم اسفند1317در رشت تولد‌يافت.

اولين مجموعه داستان‌هاي كوتاه وي“ خانه فلزي”- پانزده داستان، 2 نمايش تك پرده و‌يك طرح- در پاييز 1341 انتشار‌يافت. 3 سال بعد، “طرح‌ها و كلاغ‌ها ” خاصه‌ي آفرينشگري او، 1346 مجموعه داستان “كاكا” و در1350 كتاب‌هاي “صداي شير” و نمايشنامه “گلبانگ” را روانه بازار نشر كرد.

محمودطياري در دوره اول فعاليت هنري خود، نويسنده اي مطرح و داراي ويژگي و آثار قابل بحث بود.

طياري از آن پس، قريب به ده سال خاموش، و پس از آن، به دوره دوم فعاليت ادبي خود رسيد. او با نوشتن تريلوژي نمايش“ تازيرِ ميز فرمانده ” در خرداد 1357، و نمايشنامه “مارخانگي” در پاييز 1358(كه 11سال بعد، مجلس اول را به آن افزوده؛ و از سه به چهارمجلس، با نام “مار نقره ” تغيير وضعيت‌يافت)و چند داستان نو(مانند:“كلت ”و “باد با ما نيست”) دوباره، به خاموشيِ به گزينِِ خود رسيد: با استثنائاتي در سال‌هاي 54 و 63 كه نمايشنامه تك پرده “مطالعات خيس” و “خروس بال طلا” را براي كودكان نوشت.

محمود طياري، پس از طيِ‌يك دوره افسردگي طولاني،كه فاصله سالهاي 59 تا 65 را در بر مي‌گرفت، از هرچه رنگ تعلق پذيرد،-با، بازنشستگيِ زود رس و متاركه‌ي دير هنگام!-آزاد؛ و به شعر و نمايشنامه پرداخت. “نارنجستان” مجموعه شعرهاي اين دوره، و در برگيرنده‌ي تأثراتِ دروني اوست:

“عقربه‌هاي ساعتم / كوتاه تر از پاهاي‌يك مورچه بود/ روز چون تابوتي سياه بر من مي‌گذشت و / عصر،آفتاب رامثل‌يك نارنج ترش / تنها روي پوست دستم مي‌توانستم داشته باشم./”(توصيف زمانِ اداري،در شعرِآفتاب پير: معادل بازنشستگي:- 1365)

انتشار “صندليِ چرخ دار”:- چند طرح براي كار در سينما و بازي در صحنه- “ تا زير ميز فرمانده” و “خروس بال طلا” از سري انتشارات وي تا سال 72 است. مجموعه شعر “هميشه برفي”، مجموعه دوازده نمايشنامه تك پرده: “پس گل من كو ” نمايشنامه “شيرواني در باد”،“ آن سال برفي ”-مجموعه داستان‌هاي نو-، “رمان سينما”، تريلوژي “عروس زره پوش”، “مار نقره ”، “چل گيس خاتون ”مجموعه داستان‌هاي گيلكي، “تي دست مرا فادن”، مجموعه شعرهاي نو به زبان گيلكي: “ ئي موشته سرخِ آلوچه”، كتاب “قهرمان تا نويسنده ”(مجموعه نقد، نظر، گفتگو) “خيس بانو“ (قصه براي كودكان)، “ آفتاب و مورچه” (شعر براي كودكان) از جمله آثار چاپ شده و در دست چاپ اين نويسنده شمالي، تا سال 1384است.

محمود طياري در توضيح ويژگيِ بيان خود، تعبير “رقص پا با زبان” راآورده و در دوره سوم فعاليت ادبي خود – كه فرم‌هاي ابداعي و پيشنهادي زيادي را با بارِ عاطفي بالا و معماري نو عرضه مي‌كند- همان فرضيه و تئوري و نظريه حتمي‌مطرح در‌يكي از مصاحبه‌هاي سال 48 خود را دارد كه گفته است:

“در فرم، در زبان، در معماري‌يك اثر، رازهايي است، كه اگر كشف شود، راه‌هاي انتقال موضوع آسان مي‌شود. ”

در انگيزه‌يابي‌يا شناختِ عوامل مؤثر، در شكل گيريِ منش و آثار وي، بايد گفت:

ابتدا كتب پليسي و پاورقي روزنامه‌ها، و سپس اشعار ايرج ميرزا و ميرزاده عشقي و عارف قزويني،و بعدها داستان‌هاي صادق هدايت و صادق چوبك، به طور جنبي در قوت بخشيِ جهاتِ ديد و زبان او مؤثر مي‌شود.

اما اعتقاد نويسنده بر اين است كه:ظرفيتِ زبان عام و كوچه؛ و پرسه‌ي نويسنده در متنِ تحول جامعه؛ و چالش وي در مرحله تأمين مادي؛ و احراز هويت-كه جايگاه آن در خانه سست و نامؤزون بود،-در شكل گيري و مايه بندي زبان؛ و تيز شدن شاخك‌هاي نويسنده؛ مؤثر بوده است.به طوري كه نويسنده در خلق آثار، هميشه درحال ابداع؛ و تغذيه از حس و درك خود بوده؛و در بيان و كشفِ حالات دروني و بروني، نو آوري داشته است.

نو آوري‌هاي او،در زمينه داستان، باگردش زبانيِ كوتاه،در دهه چهل،جايگاه ويژه اي به او بخشيده است.

محمود طياري كارِكوتاه نويسي را به گونه‌هاي تجربيِ خاص، و در قالب طرح‌هاي شهري و روستايي دنبال كرده است. طياري در سه شاخه‌ي شعر و داستان كوتاه و نمايشنامه نويسي، بيش از چهل سال تجربه و پشت كار و سابقه‌ي نشر آثار دارد؛ و در هر سه زمينه، تا كنون جوايزي را نصيب خود كرده است:

در‌يك اقتراح ادبي،غزل سرايي درگيلان –رشت، از نشريه سايبان،درسال 1336،در ميان خيل شاعران، حائز رتبه و برنده جايزه سوم؛ و در مسابقه داستان نويسيِ كشوري، دوره چهارم اطلاعات جوانان، در سال 1338-كه هيئت ژوري آن،رضا سيد حسيني، شاملو، ايرج قريب، حاج سيد جوادي و ...بوده-، جايزه سوم را از آن خود كرده است.

نمايشنامه “اپراي پياز”، متن اول برنده جايزه مسابقه بزرگ ادبيات نمايشي ايران، ازجمله موفقيت تئاتري او در سال 1384 پس از‌يك دوره داوري تئاتر در تهران،و دو دوره در جشنواره‌هاي تئاتراستاني است.

در معرفي اين نويسنده، و در مقدمه گفت و گو، بخش ادب و هنر روزنامه خرداد، چاپ 1378 آمده است:

“محمود طياري نامي‌آشناست. شاعري از تبارِ جنگل؛ سر بركشيده از مه گيلان. آثارش در چهار سوي ميهن پرش داشته است. شعرش در كوتاه ترين مسير حركت مي‌كند. در مسيري كه به دل و جان آدمي‌منتهي مي‌شود.داستان‌هايش زبان و بافت خاص خودش را دارد و نمايشنامه‌هايش ذخيره‌هاي ارزشمندِ تئاتر ملي مي‌تواند باشد.”

(آذرخشي كه مي‌زند: مصاحبه با محمود طياري- بهزاد موسايي . روزنامه خرداد: سال 1378/-:)

و در ادامه‌ي آن، از زبان اين نويسنده شمالي مي‌خوانيم:

“همه چيز با شعر شروع شد:زبانِ نرم ايرج،زبان تصويري عشقي،و زبان ستيزه جوي عارف، بارِ خود را به زبان من داد. تابلوي “ اوايل گل سرخ است و انتهاي بهار” از ميرزاده عشقي، “ زهره و منوچهر” از ايرج ميرزا و بعدهاسروده‌هاي“عارف” كارِ گردش زبانيِ مرا آسان كرد؛و براي هميشه“رقص پا با زبان” را به من آموخت.

ناگفته نمي‌گذارم:رمان‌هاي كرايه ايِ پليسي تاريخي،پاورقي‌هايي مثل“دلشاد خاتون”،“يادداشت‌هاي‌يك معلم ”از محمد عاصمي،محرك و بر انگيزاننده من بود و شخصيت پي گيرِ مرا در ادبيات ساخت. اما، آن چه جنبه‌هاي ژورناليستي را از من گرفت وشأنِ دوباره به من داد؛ داستان‌هاي چوبك، هدايت، بزرگ علوي و ابراهيم گلستان بود. چوبك با “ خيمه شب بازي” و“انتري كه لوطي اش مرده بود”، جنبه‌هاي پنهان روح مرا به سطح خودآگاهي آورد . هدايت، نگاه انساني به من داد. بزرگ علوي در“ گيله مرد” طعم اسطوره را در ذائقه‌ي من نشاند و جغرافياي باران را تا زير چشم‌هايم آورد!”

طياري به نگاهي ديگر،در تعريف شعر،آورده است:“خيال انگيزتر از شعر،چيزي از ذهن انسان نگذشته: كوتاه،(به قول اوجي: مثل آه!) شعله اي و پس آنگاه خاموشي. شعر، قالبِ دروني شده‌ي شاعر است:صندوق اسراري است كه با واژه‌هاي كليدي بازمي‌شود.كمتر كسي مي‌داند، شعر دركوتاه ترين مسير حركت مي‌كند. در فاصله‌ي شكستنِ صداي رعد: آذرخشي كه مي‌زند؛ و كوكبي‌هاي كنار حوض مي‌ريزد!”

محمود طياري، در چالش با سرنوشت، و ترسيم خط آن، به ميلِ دو فرزند دختر و پسر، در مسير تحصيل عالي،- 1376به تهران كوچيد، و از بيست سال پيش، جز به كار ادب، بار از كسي نبرد!

“كولي و ماه”: مجموعه آخرين شعرها، و “ مستر موش ” تازه ترين نمايشنامه بلند، بعد از “اپراي پياز” اوست؛ كه تاريخ بهمن 1385 را پاي خود دارد؛

طياري، شيوه‌ي نوشتاري اش را، معادل “ راه رفتنِ مور، روي گوي بلور ” گرفته؛ مي‌گويد:

“كلمه،از هر طرف كه برود، به خودش مي‌رسد:

جنس زبان من كريستال است! ”:

“ هوا سرد مي‌شد، و سياه تر؛ و باد بود، و بوهاي وحشي؛و كورسوي كوره‌هاي زغال؛ و آب‌هاي پيچنده، در قلب دره‌هاي خاموش . ”

و سنگ بناي اين زبان را، با چنان توصيفي از در راه بودن، و نگاه از درون اتوبوس، به جاده و طبيعت پيرامون، در داستان كوتاه “ خانه فلزي” به

سال 1338 كار گذاشته است؛ تا پس ازآن، و ساليان بعد، جنبه‌هاي دراماتيك آن را نيز، بنماياند:

“ آسمان پر از كپه‌هاي ابر، هوا مرطوب، و در تدارك باران بود.پشت ابر،آفتاب به هيئتِ تاتاري، با‌يك گاري و باري از تاريكي، بر فراز شهر مي‌گذشت!(شيرواني در باد:داستان كوتاه: 1369)

 

نشر مطالب و آثار مندرج در سايت tayari.ir با ذکر نشاني سايت آزاد است.

برداشت از متون نمايشي مندرج در سايت tayari.ir و اجراي آن منوط به اجازه کتبي از نويسنده اثر مي باشد.

Designer: alirezatayari@gmail.com

: