اين روزها بحث درباره معضل <خوانندهسالاري>،
موضوع بسياري از نشريات موسيقي است. شايد يكي
از دلايل وجود اين مشكل در ايران،
خودبزرگبيني خوانندگان موسيقي ما و
بياطلاعي اين گروه از ديگر رشتههاي موسيقي
باشد. زيرا در موسيقي كلاسيك غربي كه
خوانندگان ارتباط تنگاتنگي با ديگر
موسيقيدانان دارند و (برخلاف خوانندگان
موسيقي ايراني) همچون ديگر موسيقيدانها از
تحصيلات زيادي بهرهمند هستند، اين مشكل وجود
ندارد و خوانندگان مانند ديگر سوليست و
موسيقيدانها از اعتباري معقول برخوردارند.هرچند
خوانندگان زيادي در ايران داشتهايم كه آثار
زيادي با اركستر ضبط كردهاند، ولي بهخاطر
كمبود تحصيلات موسيقي و نيز جو مخاطبان
موسيقي، اين كار فراگير شده است. در اين ميان
گاه چهرههايي در آواز ظهور كردند كه با وجود
اينكه از داشتن تحصيلات آكادميك
موسيقي بهرهمند نبودند، ولي كار با استادان و
نخبگان موسيقي، آنها را به جايگاههاي عالي
رسانده است. يكي از اين خوانندگان <ناصر
مسعودي> است كه غير از اينكه اقبال همكاري با
استاداني مانند مرتضي حنانه، مصطفي كسروي،
فريدون ناصري، حسن يوسفزماني و... را داشت به
اخلاق نيكو هم آراسته بود. چندي پيش شبي در
منزل يكي از دوستانش با وي ديداري داشتيم تا
از جو موسيقي در آن روزگاران و هنرمندان با
خبر شويم. مسعودي با فروتني غيرقابل وصفي از
نوع نوازندگي نوازندگان اركسترهاي آن دوره
گرفته تا تركيباتسازي آن اركسترها برايمان
گفت كه قسمتي از آن را با هم ميخوانيم.
آشنايي با عبادي و ورود به راديو
در ابتدا بد نيست كه از چگونگي آشنايي خود با
استاد احمد عبادي و نيز چگونگي ورود به راديو
ملي سخن بگوييد.
در سال 1339 كه در منزل يكي از دوستان ميهمان
بودم، با استاد عبادي آشنا شدم. در آن ميهماني
از من خواسته شد، تا آوازي بخوانم. استاد
عبادي با شنيدن صداي من اين توانايي را در من
ديدند [كه من را در مسير جدي قرار بدهند.] از
آنجا كه اين استاد عزيز فرزندي نداشتند،
هنرمندان و اساتيدي مانند حسن ناهيد، شجريان،
محمودي خوانساري، شهرام ناظري و خود من، مانند
فرزندان او بر گرد شمع محفل وي حلقه ميزديم؛
به وي سر ميزديم، كاري از دستمان برميآمد
انجام ميداديم و...
استاد بسيار مرد متواضع و وارستهاي بودند.
بجا است بگويم كه همين استاد عبادي بودند كه
مرا به برنامه گلها بردند و به آقاي پيرنيا
معرفي كردند.
طبيعي است كه عبادي به لحاظ اخلاقي بر
شاگردان خود تأثيرگذار بودند، اما به طور كلي
ايشان چه مطالبي را درباره آواز گوشزد
ميكردند!
در
دوران 10 ساله كاري كه من در برنامه گلها
انجام دادهام، هر از چند گاهي نزد استاد
ميرفتم و استاد از من ميخواستند كه بخوانم،
همزمان با اين خواندن، نكاتي را به من گوشزد
ميكردند، همين نكات خيلي در كار من، مؤثر
افتاد. خود ايشان هميشه ميگفتند: <من چيز
زيادي به تو ياد ندادم و تو خود با توجه به
استعداد ذاتي و نيز گوش قوي به اين مقام
رسيدي.> همچنين با اين هنرمند نامآشنا 5
برنامه راديويي <برگ سبز> ضبط كردهام كه همه
آنها در آرشيو وجود دارد.
با كدام يك از هنرمندان همكاري داشته و اثر
موسيقي ارائه دادهايد؟
با
استاد حسن كسايي كه از قضا كارهاي محلي زيادي
هم با ايشان دارم. ضمن اينكه با اساتيدي نظير
فرهنگ شريف، علياصغر بهاري، جليل شهناز، رضا
ورزنده، محمد موسوي و... كارهايي [را به صورت
رسمي و خصوصي] انجام دادهام كه همه آنها را
به صورت كامل در آرشيو خود دارم.
سابقه آشنايي شما با استاد روحا... خالقي به
چه زماني برميگردد و چه فعاليتي با اين
هنرمند داشتهايد؟
اين هنرمند در برنامه گلها فعاليت مستمر داشت
و بيشتر كارهاي برنامه <گلهاي جاويدان> را
تنظيم و رهبري ميكرد. وي كسي بود كه من را به
همراه خانم الهه و مهدي خالدي انتخاب كرد و
براي اجراي موسيقي به اتحاد جماهير شوروي
فرستاد. در واقع اين اولين سفر خارج من با
استادان مهدي خالدي، فرهنگ شريف، جهانگير ملك
و الهه بود. بعد از اين اجرا ده روز طول كشيد
كه به باكو رفتيم و در آنجا نيز به اجراي
برنامه پرداختيم. در همين اجرا ترانه < آمد
نوبهار[ >اثر مهدي خالدي كه پيشتر با صداي
دلكش عرضه شده بود را با الهه] خوانديم.
اساتيد شما در زمينه آواز چه كساني بودهاند؟
من و مرحوم محموديخوانساري از جمله كساني
بوديم كه استاد مستقيم نداشتيم و بيشتر خودمان
به صورت تجربي كار كردهايم و خود دنبال كار
خود را گرفتهايم. در واقع موسيقي از درون ما
ميجوشيد. آن زمان با محمودي ميرفتيم طرف
خانه ما كه سمت خيابان شهباز و نزديك دروازه
دولاب بود، هنگام شب با حسين صبحدل و حبيب
وزيري جمع ميشديم و صداي اساتيدي مانند: ظلي،
بديعزاده، عبدالعلي وزيري، ملوك ضرابي،
سعادتمند قمي، قمرالملوك وزيري و همايونپور
را كه قبلاگوش داده بوديم، ميخوانديم و از
آنها الگو ميگرفتيم. البته از محضر هنرمنداني
نظير استاد علياكبرخان شهنازي، حسن يكرنگي
و... كسب فيض كردم و يادم هست در همان زمان
استاد پيرنيا، صداي مرا براي هنرمنداني چون
شهيدي، اديب و گلپايگاني ميگذاشتند [و آن را
ميستودند و خوشآتيه ميدانستند.]
ويژگيهاي منحصربهفرد
<تحرير>
صداي شما از جنس خاصي است و با تحرير
خوانندگان ديگر فرق دارد؛ به گونهاي كه شيوه
تحريرتان متعلق به خودتان است. آيا زمان شروع
فعاليت، فرد خاصي شما راهنمايي و يا شما را
تشويق به اجراي اين تحرير خاص ميكرد؟ همچنين
اساساً اين نوع تحرير را كسي قبل از شما
داشته، يا اجرا كرده است؟
نه، كسي به اين روش نخوانده است. اين نوع
خواندن متعلق به حنجره خود من و ذاتي است.
دليل آن هم به اين برميگردد كه اساتيد هميشه
مرا تشويق كرده و از اين كار و ابداع مرا منع
نميكردند. اين بود كه توانستم انواع موسيقي
را تجربه كنم و در كار خود موفق شوم. حتي من
با اركسترهاي اساتيدي مانند همايون خرم، پرويز
ياحقي، علي تجويدي، بزرگ لشكري و... همكاري
داشتم، اما هيچكدام از اينها نگفتند كه تحرير
را به نوعي ديگر ارائه بدهيد!
يكي از ويژگيهاي منحصربهفرد آواز شما
<ويبراسيون> و <غلتهاي> شماست كه با ديگران
متفاوت است، نظر خود شما در اين زمينه چيست؟
اين ويژگي ذاتي صداي من است و بسياري از
دوستان هم اين موضوع را تأييد ميكنند كه
البته حسننيت دوستان را ميرساند. مرحوم
پيرنيا، عبدالوهاب شهيدي و عبدالعلي وزيري
ميگفتند يك چيزي در صداي تو هست كه در صداي
هيچكس وجود ندارد. اين ويبراسيون ذاتي است.
همكاري با اركسترهاي معروف
سابقه فعاليت شما براي اجراي آثار اركسترال
زياد است، تاكنون چند اثر با اركستر بزرگ ضبط
كردهايد؟
بيش از 50 اثر با اركستر باربد و نكيسا ضبط
كردهام. رهبري اين اركسترهاي را هنرمنداني
نظير مصطفي كسروي، فريدون ناصري و سيروس
شهردار بر عهده داشتند و در بعضي مواقع مرحوم
حنانه بر كار آنها نظارت ميكرد. اما با
اركستر بزرگ فارابي فقط يكبار و آن هم در
مورد قطعه <آلاتي تي> به رهبري مرحوم حنانه
همكاري كردم (كه ضبط هم شد.)
درست است، اتفاقاً از جمله قطعات معروف شما
همين قطعه <آلاتي تي> است. درباره قطعه
<آلاتي تي( >اثر ارزشمند مرحوم مرتضي حنانه)
صحبت كنيد؛ اثري كه خوانندگي آن را جنابعالي
به عهده داشتيد و بيگمان يكي از آثار ماندگار
شما و اساساً موسيقي ايران، محسوب ميشود؛
درباره اين اثر و موفقيتهاي اين اثر موسيقايي
توضيح دهيد؟
تم اصلي اين كار مربوط به زادگاه من و كلام
آن از يك شاعر لنگرودي گرفته شده است. آن
دوران من بدون اينكه تكنيك آهنگسازي بدانم،
موسيقي در خون و رگ من جريان داشت؛ اين اثر
جزو آثار فولكلور به حساب ميآيد. اصل ملودي
اين اثر را من به مرحوم حنانه براي تنظيم و
پرداخت ارائه دادهام و انوشيروان روحاني نيز
نت آن را نوشته است. در ساخت اين اثر مرحوم
فريدون ناصري و حنانه دخالت زيادي داشتهاند.
نظير اين تجربه را اخيراً در قطعه <شوشتري>
آلبوم <پرچين( >كاري مشترك با مرحوم
جهانگيرخان سرتيبپور) هم تكرار شد. ملودي اين
اثر نيز متعلق به من است و در آن گريزي به
حصار چهارگاه داشتهام.
در آلبوم <آلاتي تي> يك مدلاسيون در چهارگاه
وجود دارد؛ آيا اين روش در موسيقي گيلكي سابقه
اجرايي داشته است؟
بله! به طور نمونه در تصنيف <كرجي به دريا>
مدلاسيوني است كه موسيقي از شوشتري به
چهارگاه ميرود. اما فضاي آلاتي تي تا حدي
فرق ميكرد، زيرا در آلاتي تي استاد حنانه
خيلي آن مدلاسيون را دوست ميداشت. يك آهنگ
هم در موسيقي فولكلور (در گويش شرق گيلان)
است كه <ميرعلي چوپان> نام دارد كه ملودي آن
متعلق به مسعود لاهيجي است، يادم هست زماني
كه <رحمتا... بديعي( >نوازنده چيرهدست ويولن
و كمانچه) اين قطعه را شنيدند، آن را خيلي
ستودند. حتي من يك اثر پاپ فارسي با مطلع
<ليلاي من اي نور سحرم / رفتي و شكست از غم
كمرم> در اركستر پاپ به سرپرستي مارسل استفاني
و تنظيم ميلان گومزي (ايتاليايي) دارم. نكته
بسيار مهم در اين قطعه، بخش اوج آن در
مصرعهاي <پريشان، جگر خون، نشستم كه بيايي
...> كه به ظاهر برگرفته از موسيقي افغاني
است، اما مرحوم حنانه يكي از نكات زيباي اين
اثر را همين قسمت اوج برشمارد. اكنون من يك
كار جديد با اركستر دوستان گيلاني خواندهام
و عنوان آن <گاره سري> كه ملودي آن بسيار شبيه
<آلاتي تي> است. اشعار اين اثر متعلق به علي
شفيعيلنگرودي است، مضمون شعر [روايتو
حكايتهاي] مادري است كه گهواره فرزند خود را
تكان ميدهد.
همان چيزي كه اتفاقاً در <آلاتي تي> اتفاق
ميافتد، زيرا كه مضمون اشعار نوعي روايتگري
و تصويرگري است. از اركسترهاي آن زمان بگوييد،
به عنوان مثال اركستر باربد و نكيسا از چه
تركيب سازي برخوردار بودند؟
در اين اركسترها سازها تلفيقي از سازهاي
مضرابي، زهي و مقداري نيز ساز كوبهاي بود.
مايستر در اين دو اركستر ابتدا <فرهاد
فخرالديني> بود و بعد كه ايشان سرپرستي
اركسترها را به عهده گرفتند، ديگراني نظير
آقاي <محمود ذوالفنون> اين كار را به عهده
گرفتند.
اركستر فارابي چگونه بود؟
اركستر
فارابي يكي از بزرگترين اركسترهايي بود كه
مرحوم مرتضي حنانه سرپرستي آن را برعهده داشت؛
البته مرحوم <فريدون ناصري> هم با ايشان
همكاري ميكرد. در واقع اركستر فارابي داراي
نوازندگان زيادي بود. در اين اركستر البته
سازهاي ايراني وجود نداشتند. گفتني است كه در
اين اركستر، مايستر <فريد فرجاد> بود.
چند اثر با اركستر مهدي مفتاح خواندهايد؟
ايشان بيشتر ويولن ميزدند يا قانون؟
ايشان ابتدا ويولن ميزدند و بعد قانون. در
اركستر ايشان بيشتر سازهاي ايراني استفاده
ميشد. من چند آهنگ ساخته حسن يوسفزماني،
عباس شاپوري، محمد ميرنقيبي و نيز چندين كار
از علي اكبرپور و كردبچه خواندم كه وي در آن
زمان بيشتر سرپرستي اركستر را عهدهدار بودند.
با استاد جواد معروفي نيز همكاري داشتهايد؟
بله!
با ايشان هم در اركستر كوچك گلها كار
كردهام. نوازنده تار آن اركستر استاد
<نصرا... زرينپنجه> بود. در آن زمان
هنرمنداني مانند افليا پرتو، سيمن آقارضي و
مهين زرينپنجه (دختر آقاي زرينپنجه) با اين
اركستر همكاري ميكردند. البته اين نوازندگان
هم با وزارت فرهنگ و هنر و هم با راديو،
همكاري ميكردند.
باز هم كپيرايت
تاكنون چند اثر موسيقايي داشتهايد و چند مورد
از اينها به نظر خودتان جزو آثار ماندگار
موسيقي محسوب ميشود؟
در
حدود 400 اثردارم كه (فكر ميكنم) يكصد اثر آن
جزو كارهاي ماندگار من خواهد بود.
چرا تنها بخش كوچكي از آن عرضه شده است؟
ببينيد! زماني كه يك كاري ضبط و عرضه ميشود،
متأسفانه ديگر هيچ نظارتي بر آنها وجود ندارد.
به طور يقين اگر تضمين براي حقوق مؤلفان وجود
داشته باشد، همه هنرمندان آثار خود را عرضه
ميكنند؛ به طور يقين اگر يك سرمايهگذار
دلسوز دراين عرصه وجود داشته باشد كه بدون كم
وكاست يك اثر را منتشر كند، هم به نفع مؤلفي
(چون من)، هم به نفع جامعه و نسلهاي آينده و
هم خود سرمايهگذار است. البته بايد بگويم
متأسفانه وقتي كار به بازار عرضه شد، ديگر
نميتوانم بر چگونگي پخش آن دخالت يا نظارت
داشته باشيم، زيرا كه اثر بعد از عرضه شدن
بلافاصله كپي شده و در بازار پخش ميشود!
همانطور كه ميدانيد در حال حاضر تكثير
غيرمجاز، خود تبديل به يك ابزار تبليغاتي شده
است! حتي بسياري از سايتهاي خارجي سمپل
آلبومهاي موسيقي را براي مخاطب ميگذارند و
از اين طريق آمار فروش خود را بالاميبرند.
به فرض مثال شاهديم كه برخي از خوانندگان در
زمان بسيار كوتاهي شناخته ميشوند و برخي ديگر
با وجود گذشت ساليان سال، بازهم از جايگاه
ويژهاي برخوردارنيستند، دليل اين موضوع را در
چه ميدانيد؟
اين موضوع شايد براي خوانندگان جوان ابزاري
خوب باشد. اما براي خوانندگاني چون من كه بيش
از 50 سال سابقه حضور در اين عرصه را دارم،
تجربه جالبي نخواهد بود و در شأن و جايگاه ما
نيست؛ چرا كه ما امتحان خود را در روزگاري كه
فقط راديو بود و معيار خوبي و بدي يك خواننده
فقط صداي وي به شمار ميرفت پس دادهايم . به
فرض مثال من در اين سن و سال از اين رده
بالاتر كجا ميخواهم بروم؛ در واقع ما با
صداي خود با مردم آشنا شدهايم، چرا كه در
زمان ما تصوير كه وجود نداشت [پخش تلويزيوني
نبود] و زماني كه صدايي پخش ميشد، مدتي طول
ميكشيد، تا شنونده صدا را تشخيص داده و
خواننده آن را بشناسد، اما در حال حاضر
تلويزيون به راحتي با مخاطب ارتباط برقرار
كرده و مخاطب را جذب ميكند؛ به طور يقين اگر
به ما از سوي مردم اظهار لطفي شده، به دليل
داشتن حداقلي از صدا بوده است. هر اثري كه ما
منتشر كردهايم به خاطر مردم بوده و بدون شك
اگر اين مردم نبودند، ما مطرح نميشديم.
آيا درصدد چاپوپخش آثار خود بودهايد؟
پيشنهادهاي زيادي براي انتشار آثارم شده و من
هم بسيار مايل به انتشار آثارم هستم. اين آثار
متعلق به مردم است و نميخواهم آنها را با خود
به زير خاك ببرم! بيشتر آثار من به صورت
ريلاست كه اين آثار به مرور زمان خراب
ميشود. اگر يك نهاد و يا فرد قابل اعتماد (و
امين) وجود داشته باشد، من اين آثارم را به
طور كامل براي انتشار در اختيار وي قرار
ميدهم.
خودتان چه تمهيداتي براي عرضه آن انديشيديد؟
همانطور كه گفتم كارهاي من بيشتر روي ريل است
كه تصميم دارم اين آثار را براي حفظ بيشتر
تبديل به سيدي كنم. از طرفي هم تصميم دارم
براي عرضه آثار با همان كيفيت گذشته، با
شركتهاي تجاري وارد مذاكره شوم تا كارها ارزش
شنيداري خود را از دست ندهند. ضمن اينكه در
صورت بازسازي فقط بازسازي صوتي (پالايش) شود
حتي در صورت نياز، برخي از اين آثار بازنويسي،
ضبط مجدد و شايد تنظيم دوباره شود.
موسيقي محلي
تاكنون در گيلان با اركستر بزرگ به صحنه
رفتهايد؟
زادگاه من يك محيط كوچك است و كار كردن در اين
فضا آسان نيست. هميشه مسائل حاشيهاي فراوان
وجود دارد كه مرا را از انجام اين كار منع
كرده است، چون من هميشه سعي كردهام از
حاشيهها به دور باشم به فكر انجام اين كار هم
نبودهام. اما اگر در برنامه، كنگره و يا
همايشي از من دعوت شود، با كمال ميل پذيرفته و
كاري كه در توان داشته باشم را ارائه دادهو
ميدهم.
اساساً در ايران كنسرت داشتهايد؟
در ايران نه! اما در خارج از كشور اجرا داشتم.
در اروپا به زبان لري و گيلكي اجرا كردم كه در
تركيب گروه بيشتر از سازهاي ايراني مثل
كمانچه، ني، سهتار، عود، دف، ني و تمبك
استفاده شده بود.
تاكنون با اركسترهاي بزرگ اجراي زنده
داشتهايد؟
غير از اركستر ملي كه حدوداً 7 يا 8 سال پيش
بود، خير.
در حال حاضر بيشتر علاقهمند همكاري با چه
اركستري هستيد؟
براي من چندان فرقي نميكند. به هر حال اركستر
ملي تركيبي از سازهاي ايراني است. هرچه بر
وسعت آن افزوده شود، تنظيم موسيقي آن هم بايد
قويتر شود، تا بتواند جوابگو باشد. مكمل
سازهاي ايراني در اركستر ملي سازهاي زهي، بادي
و... است. به فرض مثال من معتقدم يك اركستر
بزرگ بدون <كنترباس> صداي خوبي ندارد.
در زمينه كارهاي محلي با چه كساني همكاري
كردهايد؟
با
ويسان لو در گيلان همكاري داشتم كه ايشان جزو
نوازندگان اركستر حنانه هم بودند. در واقع هم
خوب ساز ميزدند و هم خوب آهنگ ميساختند، يكي
دوتا كار محلي براي من ساختند كه با ايشان
خواندم.
كارهايي كه در صداوسيما با كمك اكبرپور،
رضايينيا و فدايي انجام داديد كدامند؟
دو كاست از طريق سروش منتشر شد (قلندر و بهشت
گيلان) و 16 تا كار هم آماده است كه در آينده
از طريق سروش منتشرميشود.
خوانندهسالاري و آينده
در حال حاضر اين خوانندهها هستند كه آهنگ و
شعر را انتخاب ميكنند؛ آيا فعاليت موسيقي در
زمان شما هم بدين صورت بوده است؟ اصولاً در
زمان شما خوانندهسالاري وجود داشت؟
فعاليت در زمان ما بيشتر بر مبناي رفاقت بود،
تا دخالت! موزيسين وقتي ملودي به ذهنش
ميرسيد، نت آن را يادداشت ميكرد. حتي مرحوم
مهدي خالدي قطعه را به صورت نت در ميآورد و
آن را به شاعر ميداد، تا شاعر ملودي آنرا
گوش كند و براي آن شعر بگويد. در واقع آثار
برجستهاي كه از دلكش، مرضيه و ديگران به جا
مانده به دليل هماهنگي بين آهنگساز، شاعر و
خواننده بود. در صورتي كه در حال حاضر اول شعر
ارائه ميشود و حتي ممكن است اين شعر از
شاعران معروف نظير حافظ و سعدي باشد و بعد بر
اساس شعر آهنگ ساخته ميشود! در واقع ارتباط
بين آهنگساز و شاعر تنگاتنگ نيست و آهنگساز
مطيع آن شعر است. در حالي كه در زمان ما شاعر
مطيع آهنگ بود. البته بايد اين را هم بگوييم
كه اكنون فضا تغيير كرده و حوصله مخاطبان
بسيار كم شده است، گويي موسيقي هم مانند زندگي
ماشيني بايد به طور دائم بدود. آن زمان 5
دقيقه اورتور اجرا ميشد اما اكنون 30 ثانيه
كه اورتور زده مي شود، بايد تصنيف اجرا شود
چون مخاطبان ديگر حوصله ندارند.
چه پيشنهادي براي اين مشكل داريد؟
بايد نسل جوان همزمان با تبعيت از قدما،
ابتكار عمل نيز داشته و مطالعه بيشتر روي
آهنگها داشته باشند و جزئيات آن را تشريح
كنند و خود نبوغ و ابتكار عمل نشان دهند.
با بازخواني آثار گذشته موافقيد و چه كساني در
اين زمينه موفق عمل كردهاند؟
بازخواني آثار براي ماندگار شدن و فراموش نشدن
اثر، در صورت اجرايي خوب، مفيد است. افتخاري و
اصفهاني از كساني هستند كه براي اجراي خوب كار
سعي خود را كردهاند.
آيا شما از كار خود در كار خوانندگي راضي
هستيد؟ كارهاي خود را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
هيچ خوانندهاي صددرصد از كار خود راضي نيست.
من هم تمام تلاش خود را در طي اين سالها
كردهام، خوب يا بد بودن صدايم را از طريق
مردم درك ميكنم. ما هنوز شاگرد اين مكتبيم و
من خود را در آن حد نميدانم كه لقب استاد را
به خود بدهم و فكر ميكنم كه در موسيقي ايران
هميشه يك دانشجو هستم، چراكه موسيقي ايراني
دامنهاش آنقدر وسيع و رموز زيبا در خود
نهفته دارد كه غيرقابل بيان است. من هرگز مدعي
نبودهام و كار بزرگي انجام ندادهام. جاي
دارد بگويم كه هميشه خود را مديون مردم
ميدانم و تا جايي كه در توان داشتم كار
كردهام كه تاريخ و آيندگان آن را نشان خواهند
داد. اگر قرار است در اين سن و سال بخوانم،
بايد با توجه به جنس صدا بخوانم. به فرض مثال
اگر الان از من بخواهند كه <الاتي تي> را
دوباره بخوانم بايد آن را يك اكتاو پايينتر
بخوانم تا بتوانم حق مطلب را ادا كنم.
تا چه زمان قصد خواندن داريد؟
زندگي ما مملو از فراز و نشيبهاست با
كوچكترين مسالهاي فرو ميريزيم و با
كوچكترين چيز به اوج ميرسيم! اين هم ارادي
نبوده و دست خود ما نيست، اما آرزو دارم تا
روزي كه در توان دارم بخوانم و زماني كه اين
توانايي را در خود احساس نكردم، بدون شك دست
از كار ميكشم تا مخاطب را مورد رنجش خويش
قرار ندهم.
براي خواندن اصل مطلب اينجا كليك كنيد |