xalvat@yahoo.com m.ilbeigi@yahoo.fr |
شاعری که به شعر دست يافت
درباره قيصر امين پور - پنجشنبه 10 آبان 1386 [2007.11.01]مازيار رادمنش قيصر امين پور شاعر بزرگ ايراني به علت عارضه قلبي در بيمارستان دي تهران درگذشت. وي که در يک تصادف رانندگي در سال 1378 بشدت آسيب ديده بود، از ناراحتي کبد و طحال رنج مي برد و به همين دليل دائما بيمار بود و همين بيماري باعث درگذشت او شد. امين پور 48 ساله بود و علاوه بر سرودن شعر، به تدريس در دانشگاه اشتغال داشت. پس از درگذشت وي بسياري از دوستداران و دوستان او که با وي در مطبوعاتي چون سروش نوجوان کار مي کردند، از جمله شفيعي کدکني، بيوک ملکي، فاطمه راکعي، ساعد باقري، حسن اسرافيلي، طاهره ايبد، محمدرضا عبدالملکيان و ديگر شاعران کشور جمع شدند و فضايي پر حزن و اندوه بوجود آمد. استاد شفيعي کدکني که استاد قيصر امين پور بود نيز مانند بسياري اساتيد دانشکده ادبيات دانشگاه تهران، کلاس درس خود را تعطيل کرد. تقريبا همه مسوولان کشور از جمله سيد محمد خاتمي، آيت الله خامنه اي، رئيس جمهور، وزير ارشاد و حتي سپاه پاسداران نيز درگذشت او را تسليت گفتند. درباره قيصر امين پور قيصر امين پور متولد دوم ارديبهشت 1338 در گتوند دزفول بود. او بخشي از تحصيلات ابتدايي خود را در گتوند گذراند و براي ادامه تحصيل به دزفول رفت. او از همان دوران ابتدايي به شعر و بخصوص نقاشي علاقه داشت. امين پور دبيرستان را در سال 1357 به پايان برد و براي ادامه تحصيل در رشته دامپزشکي به دانشگاه تهران آمد. تحصيل او مانند بسياري از دانشجويان همکلاسي اش به دليل انقلاب فرهنگي و تعطيل دانشگاه ناتمام ماند. او يکي از دانشجويان پيرو خط امام بود که در کنار دانشجويان ديگر در اشغال سفارت آمريکا در سال 1358 فعال بود. از آن پس سياست را کنار گذاشت و ادبيات را جدي گرفت. حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي قيصر امين پور همراه با مصطفي رخ صفت و محسن مخملباف در سال 1358 حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي را به عنوان مرکزي براي توليد آثار هنري که رنگ و بوي انقلاب اسلامي را داشته بودند تاسيس کرد. در کنار او گروه ديگري از هنرمندان مانند حسين خسروجردي( کاريکاتوريست و نقاش)، حبيب الله صادقي( نقاش)، مهدي شجاعي( داستان نويس)، سيد حسن حسيني( شاعر) و ديگر هنرمندان قرار گرفتند. کار آنان در حوزه با حمايت مالي سازمان تبليغات اسلامي و استقبال عمومي از آثار هنري انقلابي، به صورت کتاب، ماهنامه ها و گاهنامه ها، نمايشگاهها و توليد فيلم بتدريج جدي گرفته شد. با ورود روحاني جواني به نام محمد علي زم که همسن و سال همين نسل بود، به عنوان مدير حوزه هنري اين فعاليت ها مديريت مي شد. محمد علي زم، به دليل نزديکي به رهبران کشور، بخصوص آيت الله خامنه اي و ميرحسين موسوي نخست وزير بتدريج تلاش کرد تا حوزه هنري را مستقل از سازمان تبليغات اسلامي اداره کند. در سالهاي اول اين حوزه با الگوهايي مانند هنر سوسياليستي تلاش مي کرد تا هنرمندان انقلابي را زير پوشش خود قرار دهد و با ترويج هنرهاي اسلامي، به جذب نيروهاي اجتماعي به انقلاب بيپردازد. اين فعاليت ها در حوزه سينما و نمايش بيشتر محسوس بود، اما در حوزه شعر و داستان نيز با جديت دنبال مي شد. تا سالهاي 1362 و 1363 اوضاع به همين روال پيش مي رفت. اما، پس از اوج گيري اختلافات در کابينه ميرحسين موسوي که نشانه اختلاف در ميان انقلابيوني بود که همگي خود را معتقد به آيت الله خميني مي دانستند، در حوزه هنري نيز اختلافات اوج گرفت. راست هاي تاجر و چپ هاي هنرمند اين اختلافات در حقيقت ميان دو گروه اصلي بود، کساني که مي خواستند اصول و ارزشهاي انقلاب را حفظ کنند و کساني که مي خواستند نظام را حفظ کنند، اختلاف ميان گروه طرفدار هاشمي رفسنجاني و طرفداران ميرحسين موسوي. جلوه ديگر اين اختلاف ميان کساني بود که به اقتصاد دولتي اعتقاد داشتند و کساني که به اقتصاد بازار معتقد بودند، طرفداران ميرحسين موسوي و وزراي طرفدار موتلفه اسلامي در دولت و مجلس، جلوه ديگر اين اختلافات در ميان کساني بود که مخالف ادامه جنگ بودند و کساني که طرفدار ادامه جنگ تا پيروزي بودند. در حوزه هنري مديريت حوزه از نظر اقتصادي به اقتصاد بازار تمايل بيشتري داشت، نامي که آن روزها روي اقتصاد باز مي گذاشتند، اما هنرمندان حوزه بيشتر به تفکر چپ نزديک بودند، آنها طرفدار مبارزه با فقر و بي عدالتي بودند و شاخص شان نيز ميرحسين موسوي بود، نقاشي مدرنيست که نخست وزيري سوسياليست از آب درآمده بود. اين اختلاف تا آنجا پيش رفت که به نشريات محرمانه سپاه نيز کشيده شد. محسن مخملباف وقتي فيلم دستفروش را ساخت، اختلاف عميق تر شد، حوزه هنري که توليد کننده فيلم روشنفکرانه مخملباف بود، اولين مخالف فيلم از آب درآمد. در مقابل سينماي حرفه اي ايران از فيلم استقبال کردند. فيلم دستفروش از يک زاويه فيلمي نيهيليستي قلمداد شد، از زاويه ديگر فيلمي که نابساماني ها و ناهنجاري هاي جامعه را عميقا نشان مي داد. فيلم از طرف ديگر خوش ساخت از آب درآمده بود. در فاصله ممنوعيت و انتشار، محسن مخملباف هم فيلم را در سينماهاي ايران نشان داد و هم اينکه فيلم مورد تحسين جشنواره لندن قرار گرفت. شکاف ها در حوزه هنري عميق تر شد، دوستان مخملباف پشت سر او ايستادند و بصورت دسته جمعي از حوزه هنري کوچ کردند. قيصر امين پور، سيد حسن حسيني، بيوک ملکي، حسن احمدي، مهرداد غفارزاده، طاهره ايبد و ديگران از حوزه هنري رفتند. محمد علي زم که آن روزها به نام حاجي زم به طعته و کنايه خوانده مي شد، سيد مهدي شجاعي، رضا رهگذر، محمدرضا هنرمند و گروهي ديگر را به حوزه کشاند تا جاي خالي هنرمندان رفته را پر کند، پس از آن تا زماني که مرتضي آويني نيامده بود، حوزه هنري ديگر به عنوان محلي براي هنرمندان تلقي نمي شد، بلکه به عنوان يک موسسه اقتصادي هنري که به درآمد بيشتر مي انديشيد شناخته مي شد. سروش نوجوان، راهي براي گفتن قيصر امين پور در حوزه هنري مثل بسياري از ياوراني هميشه مومن خود، آثاري در حوزه شعر منتشر کرده بود. "تنفس صبح" نگاه عاشقانه او را به آيت الله خميني نشان مي داد. اين کتاب در سال 1363 منتشر شد. در همان سال قيصر کتاب "در کوچه آفتاب" را منتشر کرد. و در همان سال رشته تحصيلي اش را از دامپزشکي به ادبيات فارسي تغيير داد تا ادبيات را جدي بگيرد. دو سال بعد نيز "توفان در پرانتز" و "منظومه روز دهم" را که مرثيه اي در مورد واقعه عاشورا بود منتشر کرد. اين دو اثر در سال 1365 منتشر شدند، در همان زماني که مخملباف داشت از حوزه بيرون مي آمد و نزديک ترين دوست قيصر، مرحوم سيد حسن حسيني "براده ها" را در انتشارات برگ منتشر کرده بود. براده ها هايکوهايي ايراني بودند که مضمون اکثر آنها مقابله هنر و قدرت و به تمسخر گرفتن هنر سفارشي بود. وقتي گروه 19 نفره دوستان مخملباف از حوزه هنري بيرون آمدند، چند ماهي بود که مصاحبه 24 صفحه اي جنجالي محسن مخملباف با ابراهيم نبوي در هفته نامه سروش منتشر شده بود. مصاحبه صريحا عليه حوزه هنري موضع گرفته بود و فيلم دستفروش را فيلمي کاملا عرفاني و اسلامي دانسته بود. همان مصاحبه باعث شد که مهدي فيروزان مدير انتشارات سروش و سردبير هفته نامه سروش بود در توافقي با مخملباف از قيصر امين پور، فريدون عموزاده خليلي، بيوک ملکي، مهرداد غقارزاده و حسن احمدي دعوت کرد تا در انتشارات سروش نشريه "سروش نوجوان" را منتشر کنند. پشت سر سروش نوجوان که در 64 صفحه منتشر مي شد حداقل سي شاعر و داستان نويس قرار داشت. نشريه بزودي اعتباري بسيار فراهم کرد، اعتباري بيش از هفته نامه سروش و حتي بسيار بيش از ديگر نشريات ادبي کشور. سروش نوجوان تا سالها به گار خود ادامه داد، حتي تغييرات اساسي که باعث تغيير مديريت صدا و سيما و هفته نامه سروش شد، تغييري در سروش نوجوان نگذاشت. قيصر امين پور آثارش را بصورت شعر و نثر در اين نشريه منتشر مي کرد، اما اين قالب براي او بزودي کوچک شد. قيصر امين پور در سال 1382، پس از 16 سال عليرغم تمايلش از سردبيري سروش نوجوان استعفا داد. شاعري در راهروي دانشگده قيصر امين پور و سيد حسن حسيني تحصيل در رشته ادبيات را جدي گرفتند. قيصر که از سال 1363 تغيير رشته داده بود، ادبيات را خوب خواند. در همان دانشگاه تهران فوق ليسانس را هم گرفت و در سال 1367 دکتراي ادبيات فارسي را با پايان نامه دشوار و تحقيقي با عنوان "سنت و نوآوري در شعر معاصر" در دانشکده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران زير نظر استاد شفيعي کدکني دريافت کرد. او از معدود فارغ التحصيلان شفيعي کدکني بود که با نمره 20 پايان نامه را گذراند. پايان نامه او بعدا يکي از منابع تحقيقي مهم تلقي شد و در سال 1383 توسط انتشارات علمي و فرهنگي به چاپ رسيد و چاپ آن بارها تجديد شده است. امين پور بلافاصله پس از دريافت دکتراي ادبيات فارسي، به تدريس در دانشگاه تهران پرداخت و همزمان در دانشگاه الزهرا نيز تدريس را آغاز کرد. او از سال 1370 به عنوان استاد دانشگاه تهران شناخته شد. در سال 1382 نيز به عضويت فرهنگستان ادب و زبان فارسي درآمد. شفيعي کدکني چند سال قبل به او گفت: تو به شعر دست يافتي. او ماند و ماند و ماند در ميان هنرمنداني که از حوزه هنري بيرون آمدند، برخي مانند فريدون عموزاده خليلي که به روزنامه نگاري دوران اصلاحات پرداخت، پس از سال 1376 درگير سياست شدند، گروهي مانند محسن مخملباف به دنبال توليد حرفه اي هنري رفتند، برخي مانند حسن احمدي داستان نويس کارمند موسسات دولتي شدند و گروهي نيز کار علمي و هنري را جدي گرفتند. سيد حسن حسيني و قيصر امين پور هر دو شاعراني بودند که کار تدريس و شاعري را جدي گرفتند. هر دو آثار تحقيقي منتشر کردند، هر دو از هنر دولتي گريختند، هر دو شاعران بزرگي شدند و هر دو پيش از پنجاه سالگي درگذشتند. وقتي سيد حسن حسيني درگذشت، قيصر امين پور را به عنوان وصي خود براي انتشار آثارش تعيين کرد. قيصر نيز مجلد اول مجموعه آثار وي را تنظيم کرد و در سال 1386 به چاپ رساند. قيصر امين پور نيز پس از يک تصادف شديد که در سال 1378 در شنال ايران صورت گرفت و منجر به آسيب ديدن شديد وي شد، هميشه بيمار بود. او سرانجام به دليل دردهاي مختلف جسمي و عوارض آن تصادف در روز نهم آبان 1386 در بيمارستان دي درگذشت. آثار قيصر امين پور « تنفس صبح» 1363، « در کوچه آفتاب» 1363، « توفان در پرانتز» 1365، « منظومه روز دهم» 1365، « مثل چشمه، مثل رود» 1368، « بي بال پريدن» 1370، « گفتگوهاي بي گفت و گو» 1370، « آينه هاي ناگهان» 1373، « به قول پرستو» 1375، « گزيده اشعار شاعر» 1378، « گل ها همه آفتابگردانند» 1381، « سنت و نوآوري در شعر معاصر» 1383، « دستور زبان عشق» 1386 |