xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr     

"آگاهی نامهء " دیگران (مجموعه ای از اخبار روز)

آنچه که در اینجا می آید - و سعی میشود که روزانه بیاید - ، فرستاده های دوستان  از طریق ایمیل می باشد . من تنها تکثيرکننده ام و قصد تنها اطلاع رسانی است ونه جانبگیری.

سه شنبه ، 23 آذر89

فرستنده : اوتانِس

www.rudarru.net

اگر هزاران مجرم بی مجازات بمانند بهتر است تا بی گناهی مجازات شود
فروغ بهلولی

عکس / تندباد همراه با گرد و غبار در مشهد


تزهایی برای مبارزه – حشمت الله طبرزدی

24 آذر 1389

روابط عمومی جبهه دموکراتیک ایران - حشمت الله طبرزدی، دبیر کل جبهه دموکراتیک ایران و سخنگوی شورای همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران در مقاله ای تحت عنوان "تزهایی برای مبارزه" مبانی مبارزه ای دموکراتیک را بر شمرده اند .

دبیر کل جبهه دموکراتیک ایران در این مقاله ضمن بر شمردن باید و نباید های جنبش اعتراضی مردم، در نه بند راه کارهای پیشنهادی خود را جهت استقرار یک حکومت ملی و دموکراتیک ارائه داده اند .

متن کامل این مقاله که توسط روابط عمومی جبهه دموکراتیک ایران منتشر گردیده است، به شرح زیر است :

تزهایی برای مبارزه – حشمت الله طبرزدی

این متن را از آن جهت به نگارش در می آورم که احساس می کنم بیش از پیش نیازمند شفاف سازی در مواضع است . این نیاز به دو امر مهم مرجوع است . اولی به دلیل تجربه ی گذشته است، که خواهم گفت . دومی به شرایط آینده مربوط می شود . فکر می کنم شرایط اجتماعی به گونه ای پیش می رود که در آینده ای نه چندان دور باید در انتظار تحول مهمی در سپهر سیاسی کشور باشیم . به این جهت نمی توان مسائلی را مجهول گذاشت و به دست تقدیر سپرد .

در دوره ای در سال های ۱۳۷۳ تا ۱۳۸۲ که امکان برگزاری میتینگ های دانشجویی وجود داشت، تشکل هایی چون "اتحادیه دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه ها"، "جبهه متحد دانشجویی" و سپس "جبهه دموکراتیک ایران" در چاچوب معینی به برگزاری میتینگ مبادرت می ورزید . برخی از این میتینگ ها در دانشگاه برگزار می شد، به همین دلیل نیاز به کسب مجوز از سوی نهادهای حکومتی نبود . اما اگر قرار بود بیرون از دانشگاه چنین کاری صورت بگیرد، تلاش این بود که با وزارت کشور هماهنگی لازم صورت بگیرد . اگر چه از دوره ای به بعد، به ویژه از سال ۱۳۷۸ دستگاه اجرایی – امنیتی عملا از صدور مجوز سرباز زد و با کارشکنی قانون را زیر پا گذاشت و حقوق اساسی – شهروندی ما را سلب نمود . این سلب حقوق البته برای ما و حتی برای حکومت هزینه های زیادی در بر داشت، که اینک در پی آن نیستم که در این زمینه تحلیل ارائه دهم . بیان این مطلب بیشتر به این دلیل صورت گرفت که به منظور ادامه بحث اصلی، نتایج مورد نظر را به دست بیاوریم . در همه این میتینگ ها و بلکه به شکل گسترش یافته تر تظاهرات خیابانی اراده تشکیلاتی – سیاسی ما به عنوان بانی و دعوت کننده این بود که از چارچوب اعلام شده خارج نشویم . تأکید بر مشی مبارزه مسالمت آمیز، پرهیز از توهین به افراد حقیقی یا حقوقی و رعایت حقوق شناخته شده قانون خود و دیگران چارچوب های اصلی و پذیرفته شده ما در این حرکت اعتراضی و حتی خیابانی بود .

الزام های مبارزات دموکراتیک و مسالمت آمیز را پذیرفته بودیم و به آن باور داشتیم . در عین حال به دلیل این که جریانی شناسنامه دار یا شناخته شده و پاسخگو بودیم، نمی خواستیم دست به حرکتی بزنیم که در پیشگاه افکار عمومی، قانون و حتی بهانه جویی های غیر قانونی نهادهای حکومتی سر افکنده باشیم .

در کنار این اراده درست و دموکراتیک همواره جریان های حاشیه ای، نا شناخته و غیز مسئول وجود داشت که تلاش می کرد حرکت را از مسیر اصلی خود به انحراف بکشاند .

برای نمونه افراد یا گروه هایی در خارج از گود و از راه رسانه هایی که در اختیار داشتند، بر طبل خشونت کوبیده و از مردم می خواستند تا در تظاهراتی که جبهه دموکراتیک ایران یا جبهه متحد دانشجویی برگزار می کنند، با چوب و چماق حضور یابند و اگر مأموران و لباس شخصی ها قصد خشونت داشتند با آنها درگیر شوند . چنین افرادی بدون هیچ مسئولیت پذیری این گونه دست و دل بازی به خرج داده و عملا هزینه آن را به شرکت کنندگان و دعوت کنندگان تحمیل می نمودند ! نکته جالب این بود که نهادهای حکومتی از حضور رهبران تشکل های برگزار کننده میتینگ یا تظاهرات مسالمت آمیز در بین شرکت کنندگان پیش گیری کرده و امکان هر نوع سازماندهی را سلب می نمودند و اجازه می دادند تا تظاهرات از سوی تندروی های دو طرف به خشونت گراییده تا راحت تر آن را سرکوب و رهبران حرکت را به زندان بیاندازند ! در حالی که رهبران چنین جنبش های اعتراضی بر مسالمت آمیز بودن آن تأکید داشتند و هیچ گاه از چارچوب قانون خارج نمی شدند .

در کشورهایی که به شیوه استبدادی، تک حزبی و دیکتاتوری اداره می شوند همواره چنین وضع آشفته ای باز تولید شده و می شود . دستگاه حاکم از هر حرکت اعتراضی به بهانه غیر قانونی بودن پیشگیری می کند، به رهبران حرکت امکان سازماندهی نمی دهد و تندروی برخی را بهانه سرکوب قرار داده و با سلب حقوق اساسی مردم حکومت غیر قانونی خود را تداوم می بخشد . این چرخه تا زمانی که اکثریت خاموش به حرکت در نیاید تداوم می یابد، که نمونه اخیر آن در جنبش سبز نیز شاهد بودیم .

بدون تردید از این مرحله گذر خواهیم کرد و چرخه مورد اشاره باز خواهد ایستاد . اما بسیار مهم است که بدانیم چه چیزهایی می خواهیم و چه چیزهایی نمی خواهیم . البته حکومت با خشونت ورزی بی اندازه و طی سه دهه گذشته، تا حدودی خشونت را در بخش هایی از جامعه نهادینه کرده است . هزاران خانواده به دلیل مسائل جنگ، سیاسی و اجتماعی و یا اموری مثل مسائل مذهبی و یا قاچاق، عضو یا اعضایی را از دست داده اند . هزاران هزار زندانی شکنجه، تبعید و یا مجبور به ترک وطن شده اند . اقوامی مورد ظلم مضاعف قرار گرفته و تبعیض جنسیتی در کنار تبعیض مذهبی، قومی و سیاسی کینه های زیادی در بین مردم کاشته است . بنابراین جامعه ایرانیبه اندازه غیر قابل وصفی آماده است تا به محض برداشته شدن سر نیزه از روی آن همچون فنری بالا جهد و دست به خشونت، انتقام جویی و نیز حق خواهی بزند . اگر چه سران نظامی، انتظامی و امنیتی مدام تأکید می کنند که قدرت آنها پایان نا پذیر و بلا منازع است، اما قانون اجتماع الزامات خاص خود را دارد و در برابر اراده مردم چنین تهدیدها و تبلیغ هایی بی اثر است .

به همین دلیل بسیار با اهمیت است که هر فرد یا حزب و سازمان به صورت شفاف دیدگاه های خود درباره شرایط جاری و آینده را بیان کند .

من اگر چه خودم را از اعضای جنبش سبز می دانم و اگر چه سخنگوی "همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران" هستم، اما در این نوشته صرفا دیدگاه های خودم و حداکثر "جبهه دموکراتیک ایران" را بیان می کنم . پیش از این برای خود جایگاهی نمی شناسم . به همین دلیل راحت تر نگرگاه های فردی و تشکیلاتی ام را در معرض داوری سایر دموکراسی خواهان قرار می دهم . اگر چه به انها دسترسی ندارم، اما داوری آنها درباره این نوشته را خواستارم .

می خواهم تاکید کنم راه رسیدن به دموکراسی در شرایط موجود که البته این شرایط تحمیلی از سوی دستگاه استبدادی است، دشوار است . اولین دشواری اش مربوط به اعمال دیکتاتوری و خشونت سیستماتیک و طولانی مدت از سوی دستگاه، نهادینه شدن آن در اجتماع و باز تولید خشونت در بین لایه های گوناگون است . شوربختانه توده ها تا آن جا از اعمال خشونت سه دهه اخیر به تنگ آمده اند که دیده می شود هر انفجاری یا هر اقدام نظامی که از سوی هر گروهی علیه نیروهای حکومت صورت می گیرد، که در مواردی حتی زنان و کودکان، یا افراد غیر نظانی، و یا سربازهایی که فرزندان همین مردم هستند، کشته می شوند، صرفا به این دلیل که علیه حکومت صورت گرفته، برایشان خوشایند است و این نشانه نهادینه شدن خشونت در بین لایه های وسیعی از جامعه است . جامعه ای که حتی در بخش هایی از آن اقدام نظامی دولت های خارجی پسندیده به نظر می رسد . اگر چه ممکن است خود یا فرزندانشان قربانی همین اقدام شوند . آیا با وجود چنین شرایطی می توان انتظار داشت و یا خردمندانه است به صورت آنی و مثلا به وسیله یک انقلاب تمام عیار، یا شورش و یا هر اقدام دیگر به دموکراسی و حقوق بشر دست یافت ؟ آیا دموکراسی خواهی و دفاع از حقوق انسان ها با خشونت ورزی سازگاری دارد ؟

ما البته از یک سکولار – دموکراسی تمام عیار که مبانی آن را در اصول دوازده گانه "همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران" آورده ایم، دفاع می کنیم . برای رسیدن به این جامعه دموکراتیک و حاکمیت ملی متکی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر نوعی انقلاب نرم یا دموکراتیک را توصیه می کنیم، اما هیچ نوع خشونت اعم از گفتاری یا عملی را تأیید نمی کنیم . دموکراسیريال سکولاریزم و حقوق بشر از هر راه یا به هر وسیله را تجویز وتأیید نمی کنیم . این چیزهایی است که نمی خواهیم . بمب گذاری، ترور، حمله به پلیس، شکستن شیشه های مراکز دولتی و تخریب اموال عمومی را تجویز و تأیید نمی کنیم . حتی خشونت گفتاری را نیز رد می کنیم . اگر جنبشی به شعارهایی رو آورد که از آن ها انتقام جویی، خون ریزی و کشتن کسی برداشت شد به همان شرایط گرفتار می شود که انقلاب بهمن ماه ۱۳۵۷ به فاصله کم تر از چند ماه پس از پیروزی به آن گرفتار شد . نفی خشونت، تسامح و تساهل یا رواداری، صلح طلبی، پذیرش تکثر و در یک کلمه پرهیز از انحصار طلبی و پذیرش پلورالیزم جنسیتی، قومی، مذهبی، صنفی و سیاسی و برخورد متمدنانه با نیروهای مقابل از اصول یک مبارزه دموکراتیک است . می دانم که البته خواننده گرامی این انتظار را دارد تا با ارایه راه کار عملی نحوه تحقق عینی آرمان های یاد شده، بیان گردد . من این راه کارها را در بندهای زیر صورت بندی می کنم :

۱ – تبیین راه کارهای عملی به منظور رسیدن به آرمان ها از بیان آرمان ها، در جامعه ای زیر سلطه استبداد دینی و دیکتاتوری نظامی – امنیتی کار دشواری است . به همین دلیل راه کار گام به گام واقع بینانه تر خواهد بود . در وضعیت فعلی می توان خواستار اجرای اصول قانون اساسی ناظر به حقوق اساسی ملت یا شهروندان شد . این تأکید به مفهوم تأیید همه ی اصول قانون اساسی نیست . آزادی بیان، آزادی تشکیل حزب و سازمان، آزادی شرکت در تعیین سرنوشت، مخالفت با هر نوع تبعیض از اصولی است که قانون اساسی موجود بر آن اصرار ورزیده است و این راه کار موجب پایین آمدن هزینه مبارزه خواهد شد و ضمن این که حمایت جناح های قدرت که با چنین اصولی موافق اند یا حداقل مخالف نیستند، را به سمت جنبش جلب می شود .

۲ – بند یک استراتژی مبارزه در شرایط کنونی را تعیین می کند، اما لازم است تاکتیک های مبارزه نیز بیان شود . برای نمونه در مرحله اول می توان آزادی سیاسی – عقیدتی را به عنوان یک خواست عمومی در آورد . تا زمانی که زندانیان سیاسی وجود داشته باشد نمی توان به اجرای سایر اصول امیدوار بود . اگر اصلاح طلب ها سعی کرده بودند در ۸ سالی که دولت و مجلس را در اختیار داشتند، مسأله زندانی سیاسی را حل و فصل نمایند، مهم ترین کار ممکن برای اصلاحات بعدی صورت گرفته بود .

۳ – البته پیگیری حقوق صنفی، معیشتی مردم و مطالبات گوناگون اجتماعی با اصل ذکر شده در بند ۲ هبچ مغایرتی ندارد . اما اشکال اساسی در جنبش ۱۸ تیر ماه ۱۳۷۸ و جنبش سبز به لحاظ راه کار عملی این بود که خواست ها مرحله بندی نشد . اگر جنبش سبز موفق به آزاد سازی زندانیان سیاسی – عقیدتی و نهادینه ساختن آزادی بیان شود، تحقق اصول بعدی مثل ازادی حزب، میتینگ و مشارکت سیاسی یکی پس از دیگری حاصل خواهد شد . البته چنین رویکردی به هیچ وجه به مفهوم به رسمیت شناختن حکومت یا سهیم شدن در قدرت نیست . چنین امری با اهداف اصلی جنبش دموکراسی خواهی سازگاری ندارد . راه و روش کسانی چون کروبی و موسوی به این لحاظ مورد تأیید است .

۴ – اگر جنبش دموکراسی خواهی بتواند با استفاده از همه ظرفیت های موجود و با اتخاذ استراتژی و تاکتیک های واقع بینانه گام به گام و موثر به موارد بیان شده در بند ۳ نزدیک شود، در آن صورت می توان به تشکیل دولتی ملی و تا حدودی دموکرات امیدوار بود . حتی لازم نیست این دولت خارج از چارچوب وضع موجود شکل بگیرد . اما دولت مستقر حتما می بایست به اصل حق تعیین سرنوشت آحاد شهروندان متعهد باشد . به بیان روشن تر تا آن جا که ممکن است باید از فروپاشی یا بر هم ریزی نظم و انتظام عمومی پرهیز کرد و بیشتر به انتقال مسالمت آمیز قدرت توسط جنبش سبز و رهبران آن اندیشید . این نیرو از حمایت گسترده در بین نهادهای قدرت و توده ها برخوردار است و می تواند نقش کاتالیزور یا انتقال را عهده دار شود . تحقق چنین امری فرصت کافی به مردم، احزاب و تشکل های دموکراسی خواه خواهد داد تا در فضای آزادی برنامه های خود برای ایرانی آباد و آزاد بیان کنند . مهم این است که دولت انتقالی متعهد باشد چنین آزادی را تضمین می نماید .

۵ – اگر چه شرایط بین المللی به ویژه برنامه تحریم ها و تهدیدها از یک سو و خشونت ورزی حکومت در مواجه با جنبش از دیگر سو، ممکن است امکان چنین فرصتی را از آزادی خواهان سلب کند که بتواند به شیوه ای منطقی، واقع بینانه و با پرهیز از خشونت برنامه خود را دنبال کنند، اما این نگرانی مانع از آن نمی شود که جنبش دموکراسی خواهی متشکل از شخصیت ها، احزاب و تشکل های بسیار متفاوت در پیدا کردن راه کار مبارزاتی به توافق نرسد . هرگاه جنبش با چشم اتداز روشن به خواسته ای در حد و اندازی بیان شده در بند ۴ برسد، کدام نیرو خواهد توانست از برگزاری رفراندوم ازاد برای تغییر قانون اساسی به نفع حاکمیتی عرفی، دموکراتیک و پایبند به اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیون های الحاقی جلوگیری نماید ؟

۶ – به نظر می رسد جنبش سبز بستر عینی و مناسبی برای همکاری تمامی گروه های دموکراسی خواه فراهم کرده باشد، به شرط این که از کندروی های ناشی از برداشت غیر واقع بینانه از ماهیت رژیم یا تندروی های کودکانه پرهیز کنیم . دیر یا زود حکومت پوست اندازی خواهد کرد و این ضرورت بیش از هر چیز در رفتار حکومت گران آشکار است . آن ها با مردم و مخالفین به گونه ای از روی خشونت، شتاب زدگی و دست پاچگی برخورد می کنند، که انگار هر روز منتظر فروپاشی هستند . هیچ حکومت قانونی و با ثباتی با مخالفین خود چنین برخورد نمی کند .

۷ – باید با تدبیر و برنامه ریزی، شرایطی را به وجود آورد که راه دشوار مبارزه تا پیروزی با هزینه بسیار کم پیموده شود . بدون تردید نا رضایتی های اجتماعی – اقتصادی، افزایش خواهد یافت، اما جنبش های دموکراسی خواهی نمی تواند از شورش های کور پشتیبانی کند . در عوض جنبش می بایست از شرایط پیش آمده به نفع مبارزه ای قانون مند و دموکراتیک بهره ببرد . باید از حقوق اساسی طبقات گوناگون اجتماعی به ویژه طبقه متوسط و طبقات پایین تر پشتیبانی کرد . همچنین حقوق طبقات بالاتر در مقابل تجاوزات غیر قانونی حکومت، که زیر عنوان مالیات بر ارزش افزوده یا مبارزه با گرانفروشی یا سرمایه اندوزی صورت می گیرد را یادآوری کرد .اما نمی بایست دنبال روی این گونه نا رضایتی های اجتماعی بود . بلکه لازم است این انرژی ها را رهبری کرد و به حکومت نشان داد می بایست از یکه تازی و تک صدایی دست بر دارد و جنبش اجتماعی واقعا موجود را عملا به رسمیت بشناسد .

۸ – قرار نیست معجزه ای رخ دهد و نیروهایی از آسمان به یاری جنبش بیاید . راه دشوار مبارزه از بستر اجتماعی واقعا موجود می گذرد و بار آن بر دوش نیروهای فعالی است که به هر نحو خود را درگیر کرده اند . باید از همین نیروها پشتیبانی کرد و با ارائه راه کارهای عملی جنبش را پیش برد . توافق روی حداقل ها و وجوه مشترک برای رسیدن به خواسته های حداکثری از ضرورت های مبارزاتی است .

۹ – جنبش دموکراسی خواهی اگر بخواهد به نتیجه برسد می بایست از همه ظرفیت های موجود اعم از سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بهره بگیرد . یعنی در اندازه یک جنبش تمام عیار انقلابی با پرهیز از به رسمیت شناختن قدرت حاکم از طریق عدم مشارکت در قدرت و پرهیز از تأیید اصول غیر دموکراتیک قانون اساسی، می توان گام به گام حقوق اساسی شهروندی مطرح در قانون موجود را مطالبه کرد و با مبارزات دموکراتیک و به مرور قدرت ملی را جایگزین قدرت ایدئولوژیک سرکوب گر کرد . حکومت نشان داده است اصلاح نا پذیر است، اما آلترناتیو اصلاحات لزوما انقلابی خشن نیست . انقلاب دموکراتیک راه حل است .

حشمت الله طبرزدی – آذر ماه ۱۳۸۹ خورشیدی – زندان رجایی شهر کرج

علی معظمی به یک سال حبس تعلیقی محکوم شد

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: علی معظمی روزنامه نگار، که پیشتر در دادگاه بدوی به یک سال حبس تعزیری محکوم شده بود، در دادگاه تجدید نظر یک سال محکومیت وی به حالت تعلیق در امد.

به گزارش رهانا، علی معظمی روز یکشنبه ۱۶ اسفند پس از مراجعه به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات در تهران بازداشت و در تاریخ ۲۸ اسفند آزاد شد.

وی روزنامه نگار حوزه اندیشه است که در بسیاری از روزنامه‌ها مانند روزنامه شرق فعالیت داشته است.

محکومیت احمد قابل به حبس، جریمه، تبعید و ممنوعیت مصاحبه و سخترانی

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: احمد قابل نویسنده و پژوهشگر دینی که هم اکنون در بازداشت به سر می برد، در دادگاه انقلاب مشهد به اتهام «اهانت به رهبری »و «تبلیغ علیه نظام» به بیست ماه حبس، سه سال ممنوعیت خروج از محل زندگی، سه سال ممنوعیت از سخنرانی و مصاحبه و به اتهام نگه داری گیرنده ماهواره به جریمه نقدی محکوم شد.

به گزارش جرس، بر اساس خبر واصله از سوی وکیل این محقق دینی، حکم دادگاه بدوی وی، روز سه شنبه ٢٣ آذر ٨٩ ابلاغ گردیده و به شرح زیر می باشد:

به اتهام "تبلیغ علیه نظام"، به یکسال و به اتهام "اهانت به رهبری" به هشت ماه حبس (مجموعا بیست ماه)، سه سال ممنوع الخروج از محل زندگی (یعنی تبعید)، سه سال ممنوع المصاحبه و سخنرانی و بدلیل "داشتن گیرنده ماهواره"، به جریمه نقدی و مصادره لب تاپ شخصی محکوم و از سایر اتهامات تبرئه گردید.

گفتنی است بعد از اینکه احمد قابل، چندی پیش در جریان محاکمه خود در دادگاه انقلاب، خاطرنشان کرده بود که دیگر در جلسه دادگاه حضور پیدا نخواهد کرد، منابع خبری گزارش داده بودند که جلسات اخیر دادگاه این پژوهشگر زندانی، بدون حضور وی برگزار شده بود.

احمد قابل آذرماه سال ۸۸، در حالی که در راه عزیمت به شهر قم برای شرکت در مراسم تشییع جنازه آیت الله منتظری بود، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و خرداد ماه ۸۹ پس از تحمل نزدیک به ۱۷۰ روز زندان، با قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون ریالی و با حکم قاضی کاووسی آزاد شده بود.

این پژوهشگر دینی، پس از آزادی موقت، طی مصاحبه های متعدد، خبر از اعدام گروهی و فله ای زندانیان زندان وکیل آباد را منتشر کرد، تا اینکه اواخر شهریور ماه، مجددا پس از احضار به دادگاه انقلاب مشهد بازداشت شد.

علت بازداشت مجدد این محقق، افشای اعدام های فله ای و پنهانی زندان وکیل آباد مشهد، سخنرانی و مصاحبه های انتقادی علیه رهبر جمهوری اسلامی عنوان شده بود.

احمد قابل طی چند سال اخیر به دلیل نگارش نامه های انتقادی به رهبر جمهوری اسلامی و نقد حاکمیت، بارها مورد احضار، بازداشت، تعقیب قضایی و تشکیل پرونده قرار گرفته بود.

محکومیت علی کلایی به 6 سال حبس تعزیری

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: علی کلایی از اعضای کمیته گزارشگران حقوق بشر در شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران به ریاست یحیی پیر عباس به تحمل 6 سال حس تعزیری محکوم شد. از آنجا که وی قبلا هم به یک سال حبس تعلیقی محکوم شده بود، با صدور این حکم از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب، محکومیت وی خاطر فعالیت های اجتماعی و حقوق بشری به هفت سال رسید.

به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر: در حکم جدیدی که روز گذشته به صورت کتبی به مینا جعفری، وکیل علی کلایی ابلاغ شد، او به یک سال حبس تعزیری برای اتهام «تبلیغ علیه نظام» از طریق نشر اخبار کذب و گزارشات مربوط به زندانیان سیاسی و انجام مصاحبه و پنج سال حبس تعزیری برای اتهام «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم» از طریق عضویت در کمیته گزارشگران حقوق بشر محکوم شده است.

گفتنی است این حکم که سی و پنج روز پس از برگزاری دادگاه از سوی دادگاه ابلاغ شده است، حاصل تجمیع دو پرونده ی علی کلایی است که سال گذشته ابتدا در شعبه ۳ دادسرای معلم و شعبه سوم دادسرای اوین مفتوح بود. دادگاه این فعال سیاسی و اجتماعی روز هفدهم آبان ماه گذشته برگزار شده بود.

علی کلائی، در ۱۸ بهمن‌ماه بازداشت و پس از یک هفته با تودیع وثیقه ۵۰ میلیون تومانی آزاد شد. وی پیش‌تر، ارديبهشت ماه سال ۸۸ بازداشت شده و قريب به دو ماه را در بند ۲۰۹ اوين گذراند. کلائی همچنین در ۲۳ آذرماه سال گذشته از سوي شعبه ۱۰ دادگاه انقلاب تهران در رابطه با بازداشت در آذرماه ۸۶ به يک‌سال حبس تعلیقی محکوم شده بود.

رنجنامه سعید از اوین پس از گذراندن یک سال در انفرادی

اینجانب سعید ملک‌ پور در تاریخ ۸۷/۷/۱۳ توسط مامورین لباس شخصی سپاه، بدون حکم بازداشت و یا نشان دادن کارت شناسایی در اطراف میدان ونک دستگیر شدم. دستگیری به صورت آدم‌ ربایی بدون نشان دادن حکم بازداشت و کارت شناسایی صورت گرفت. پس از آن توسط چند مامور لباس شخصی در یک خودروی سواری بدون آرم، با چشم بند و دستبند، در قسمت عقب (صندلی عقب) قرار گرفتم. یک مامور با جثه بسیار بزرگ با آرنج وزن خود را روی گردن من انداخت و به زور سر مرا پایین نگه داشته بود و مرا به نقطه نامعلومی که به آن دفتر فنی می‌گفتند، منتقل کردند. در آنجا چندین مامور در حالی که چشم بند و دستبند داشتم مرا مورد ضرب و شتم و فحاشی شدید قرار دادند و به زور مجبورم کردند یک برگه قرار بازداشت و چند برگه که روی آن را پوشانیده بودند را امضا نمایم. با توجه به نحوه انتقال من به دفتر فنی و ضرب و شتم وارده، گردن من تا چندین روز درد می‌کرد و در اثر ضربات مشت و لگد و سیلی، تمام صورتم ورم کرده بود. پس از آن همان شب به بازداشتگاه دو – الف اوین منتقل شدم و در یک سلول انفرادی به ابعاد ۱.۷ در ۲ متری قرار گرفتم. خروج از سلول تنها به قصد ۲ بار هواخوری و چند بار در زمان‌های مشخص شده، آن هم با چشم بند امکان‌پذیر بود و تنها در سلول اجازه داشتم چشم بند از چشم بردارم.


به مدت ۳۲۰ روز تا تاریخ ۸۸/۵/۲۸ در سلول انفرادی بدون دسترسی به کتاب و روزنامه و هر گونه ارتباط با خارج از سلول به سر بردم. در سلول تنها یک مهر و یک جلد قرآن، یک بطری آب و ۳ عدد پتو به من داده شد. پس از آن به مدت ۱۲۴ روز تا تاریخ ۸۸/۹/۳۰ در بند عمومی دو – الف زندان اوین به سر بردم. در دوران انفرادی و عمومی هیچ‌گاه ملاقات هفتگی نداشتم و در طول ۴۴۴ روز بازداشت در بازداشتگاه دو – الف در تمامی ملاقات‌هایی که حداکثر به اندازه انگشت‌های یک دست بود، صحبت‌ها توسط یک مامور سپاه شنود می‌شد و ملاقات‌ها با حضور مامور همراه بود. تلفن هفتگی نیز در دوران انفرادی به من داده نشد و تمامی تلفن‌ها توسط کارکنان یا بازجوها شنود مستقیم می‌شد و هر گاه راجع به مسائل پرونده با خانواده‌ام صحبتی می‌کردم تلفن را قطع می‌کردند. در طول ۴۴۴ روز بازداشت در بازداشتگاه دو – الف بنا به دلایلی که ذیل عنوان می‌کنم هیچگاه امنیت جانی نداشتم و دائما احساس خطر جانی کرده و مورد تهدید بودم.

در تاریخ ۸۸/۹/۳۰ بر دیگر به سلول انفرادی این بار به بازداشتگاه ۲۴۰ اوین منتقل شدم و تا تاریخ ۸۸/۱۱/۱۹ یعنی ۴۸ روز دیگر در انفرادی بدون حق تماس و به تنهایی به سر بردم. از آن تاریخ تا کنون در بند عمومی زندان اوین، ابتدا در بند قرنطینه اندرزگاه ۷ و سپس در اندرزگاه ۳۵۰ به سر برده‌ام. تا کنون بیش از ۱۲ماه از ۱۷ ماه دوران بازداشت موقت من در سلول‌های انفرادی سپری شده و تا کنون هیچگاه اجازه ملاقات با وکیل به من داده نشده است. در طول بازداشت موقت، مخصوصا ماه‌های ابتدایی توسط گروه پدافند سایبری سپاه تحت انواع شکنجه‌های روحی روانی و جسمی قرار گرفته‌ام که برخی از این شکنجه‌ها در حضور بازپرس پرونده، آقای موسوی صورت گرفته است.

بخش زیادی از اقاریر من، در اثر فشار، شکنجه روحی، روانی و جسمی ، تهدید خود و خانواده ام و وعده آزادی سریع در صورت اقرار به مطالب خلاف واقع، مطابق خواسته و دیکته بازجوها انجام گرفته است.

توضیح این که اقرارها در حضور بازپرس نیز با حضور بازجوها و تهدید به وخیم‌تر شدن شدت شکنجه‌ها، جهت جلوگیری از اعلام اقرار تحت فشار به بازپرس صورت می‌گرفت. گاهی هم تهدید می‌کردند که همسرم را دستگیر می‌کنند و در حضور من شکنجه می‌کنند. در چند ماه اول دستگیری بارها در ساعات مختلف شب و روز تحت بازجویی قرار می‌گرفتم که غالبا با کتک و ضرب و شتم شدید همراه می‌شد. شکنجه‌ها گاهی در دفتر فنی که خارج از زندان است و گاهی در اتاق بازجویی بازداشتگاه دو – الف انجام می‌شد.

اکثر اوقات شکنجه‌ها به صورت گروهی انجام می‌گرفت و در حالی که چشم بند و دست بند داشتم چند نفر با کابل، چماق، مشت و لگد و گاهی شلاق ضرباتی به سر و گردن و سایر اعضای بدنم می‌زدند. این کارها به منظور وادار ساختن من به نوشتن آنجه توسط بازجویان دیکته می‌شد و اجبار به بازی کردن نقش در مقابل دوربین طبق سناریو دلخواه و نوشته شده توسط آنان می‌بود. گاهی شکنجه‌ها توام با شوک الکتریکی بود که بسیار دردناک بوده و تا چند لحظه پس از آن امکان حرکت نداشتم. یک بار در اواخر مهرماه ۱۳۸۷ هم مرا در حالی که چشم بند به چشم داشتم برهنه کرده و تهدید به استعمال بطری آب کردند. در همان روزها و در یکی از بازجویی‌ها شدت ضربات مشت و لگد و کابل که به سر و صورتم زده می‌شد به قدری زیاد بود که تمامی صورتم ورم کرده و چندین بار زیر کتک بی‌هوش شدم که هر بار با پاشیدن آب به صورتم مرا به هوش می‌آوردند. آن شب مرا به سلولم برگرداندند. اواخر شب در زمان خاموشی احساس کردم که گوش من دچار خونریزی شده است. در سلول را کوبیدم کسی به سراغم نیامد. فردای آن روز مرا در حالیکه نیمه چپ بدنم بی‌حس بود و قادر به حرکت نبودم به درمانگاه اوین منتقل کردند. در درمانگاه اوین، دکتر پس از دیدن وضعیت من بر ضرورت انتقال من به بیمارستان تاکید کرد ولی مرا به سلولم برگرداندند و تا ساعت ۹ شب به حال خود رها شدم. ساعت ۹ شب به همراه ۳ نگهبان با دستبند و چشم بند به بیمارستان بقیه الله انتقال یافتم. در راه آن ۳ نفر به من گفتند که حق ندارم در بیمارستان نام خود را به زبان بیاورم و دستور دادند که خود را محمد سعیدی معرفی کنم و تهدید کردند در صورت سرپیچی از دستور به بازداشتگاه برگردانده شده و شکنجه سختی انتظارم را می‌کشد.
یکی از نگهبانان قبل از من به دیدن پزشک کشیک بخش اورژانس رفت و با او صحبت کرد و پس از چند دقیقه به دنبال او به اتاق پزشک وارد شدم. پزشک کشیک بدون هیچ‌گونه معاینه، آزمایش و عکس رادیوگرافی تنها عنوان کرد که ناراحتی من، ناراحتی اعصاب است و این را در برگه گزارش پزشکی وارد کرد و چند قرص اعصاب تجویز کرد. حتی وقتی من خواهش کردم حداقل گوشم را شست و شو کند دکتر گفت لازم نیست و من با همان حال و گوشی که لخته خون در آن خشک شده بود به بازداشتگاه برگردانده شدم. به مدت ۲۰ روز نیمه چپ بدنم بی‌حس بود و کنترل کمی روی ماهیچه‌های دست و پای چپم داشتم. بنابراین به سختی راه می‌رفتم. علاوه بر این شکنجه‌ها یک بار هم در تاریخ ۵ بهمن ۱۳۸۷ در دفتر فنی پس از ضرب و شتم جدید یکی از بازجوها با انبردست تهدید به کشیدن دندانم کرد که منجر به شکستن یکی از دندان‌هایم و در رفتن فکم در اثر لگد به صورتم شد. البته شکنجه‌های جسمی و بدنی، در مقابل شکنجه‌های روحی و روانی ناچیز بود.
زندان‌های طویل المدت انفرادی (بیش از یک سال) بدون حق تماس تلفنی و امکان ملاقات عزیزانم، تهدیدات مکرر به دستگیری و شکنجه همسر و خانواده‌ام در صورت عدم همکاری، تهدید به قتل و دادن اخبار دروغ از جمله دستگیر کردن همسرم و این قبیل تهدیدها باعث آشفتگی روحی و بحرانی شدن سلامت روان من شده بود. در انفرادی به هیچ کتاب یا رسانه‌ای دسترسی نداشتم و برای روزها با هیچ کس هم صحبت نبودم.
سخت گیری‌ها و فشارهای روحی و روانی به من و خانواده‌ام تا حدی پیش رفت که پس از رحلت پدرم در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۸۷ و با وجود مطلع شدن مسئولین بازداشتگاه و دادسرای جرایم رایانه‌ای از فوت ایشان، مرا که هیچ تماس تلفنی با خانواده‌ام نداشتم، از این واقعه بی‌خبر نگه داشتند تا این که تقریبا ۴۰ روز پس از فوت پدرم، وقتی پس از چند ماه اجازه یک تماس ۵ دقیقه‌ای تلفنی با حضور و شنود مستقیم بازجوها به من داده شد، از فوت پدرم مطلع شدم.وقتی یکی از بازجوها به نام مسعود گریه و زاری مرا شاهد شد وقیحانه قهقهه سر داده و شروع به تمسخر من کرد و با وجود خواهش فراوان من اجازه شرکت در مراسم چهلم پدرم نیز به من داده نشد.
علاوه بر شکنجه‌های روحی و روانی، گروه بازجویی اطلاعات سپاه به طور غیرقانونی و غیرشرعی مبلغی از حساب کارت اعتباری من خرج کرده است که ادله قابل استنادی برای آن موجود است. همینطور حساب اینترنتی pay pal من نیز دست ایشان است که معلوم نیست چه بر سر آن آمده است. یکی دیگر از موارد شکنجه روحی، وادار کردن من به اجرای سناریوهای دیکته‌شده توسط بازجویان سپاه در مقابل دوربین و فیلم‌برداری اجباری از من بود. با این که تیم بازجویی به من قول داده بودند که فیلم‌ها هیچگاه از تلویزیون پخش نخواهد شد و

این فیلم‌ها تنها جهت نمایش برای مسئولان نظام و با قصد گرفتن بودجه برای پروژه گرداب است

چند ماه بعد متوجه شدم که فیلم ها بدون پوشش صورت بارها در ایامی که خانواده ام داغدار پدر تازه درگذشته ام بوده اند، در تلویزیون سراسری به نمایش در آمده است. تیم بازجویی با وجود اطلاع از درگذشت پدرم و با وجود اطلاع از ناراحتی و تالم خانواده‌ام، دقیقاً در ایام برگزاری مراسم سوم تا هفتم درگذشت پدرم بارها این فیلم‌ها را پخش کرده که منجر به شدیدترین ضربات روحی به خانواده داغدارم خصوصا مادرم شد. به گونه‌ای که مادرم با دیدن تصاویر من در تلویزیون و آن اعترافات دروغین، دچار حمله قلبی گردید.

برخی از مواردی که مرا مجبور به بیان آن در مقابل دوربین کرده بودند، مضحک و به دور از واقعیت بود که از نظر فنی اصلا امکان‌پذیر نمی‌باشد.

برای مثال از من خواستند که در مقابل دوربین از خریداری یک نرم‌افزار از انگلستان و قرار دادن آن روی وب‌سایت خودم صحبت کنم. باید اضافه می‌کردم، در صورت بازدید اشخاص از این سایت، این نرم افزار بدون آگاهی وی، بر روی کامپیوتر او نصب شده و پس از آن کنترل وب کم کامپیوترش، حتی زمانی که کامپیوتر خاموش است به دست من می افتد! و به این ترتیب من از طریق اینترنت از اتاق خواب افراد فیلم تهیه می‌کردم! با این که من به بازجوها گفته بودم، چنین مسئله‌ای از نظر فنی امکان‌پذیر نیست، آنها پاسخ دادند کاری به این کارها نداشته باش!

شایان ذکر است که بازجوها در حضور بازپرس پرونده به من قول دادند که در صورت اجرای سناریوهای کذایی مطابق خواست آنان در مقابل دوربین، علاوه بر تبدیل قرار بازداشت به قرار کفالت یا وثیقه و آزادی من تا زمان دادرسی، حداکثر تخفیف در کیفرخواست برایم در نظر گرفته خواهد شد و حداکثر دو سال حبس در کیفرخواست برای من در نظر گرفته می شود و همچنین با چند برابر حساب شدن ایام حبس در سلول انفرادی، می‌توانم از آزادی مشروط استفاده کرده و به زندان بازنگردم.


این وعده ها بارها و بارها با ذکر قسم و قول های متعدد به من داده شد ولی بعد از پایان فیلم برداری هیچ کدام به اجرا نرسید. با توجه به موارد فوق، اینجانب در مدت بازداشت موقف، مطابق با بندهای ۱،۲،۳،۴،۵،۶،۷،۸،۹،۱۴،۱۵،۱۶،۱۷ و ماده ۱ قانون منع شکنجه مصوب ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۱ و بند ۷ قانون احترام به آزادی‌های مشروع و حفظ حقوق شهروندی مصوب سال ۱۳۸۳ مجلس شورای اسلامی، در معرض انواع شکنجه‌های روحی و روانی قرار داشته‌ام و مطابق با ماده ۴ قانون منع شکنجه، اقاریر من از درجه اعتبار ساقط است و عموم اعترافات من در اثر شکنجه و در جهت کاهش فشار وارده و حمایت از خانواده‌ام انجام گرفته است. هم اکنون ، یعنی در تاریخ ۸۸/۲۲/۱۲ بعد از گذشت بیش از ۱۷ ماه دوران بازداشت موقت کماکان بلاتکلیف بوده و تا کنون ملاقاتی با وکیل قانونی خود نداشته‌ام و اجازه ملاقات با ایشان به من داده نشده است. با توجه به نوع پرونده و حجم پرونده و نوع اتهامات وارده جهت نوشتن لایحه دفاعیه نیاز به استخدام کارشناس رایانه مورد وثوق قوه قضاییه و همچنین دسترسی کافی به کارشناس و وکیل قانونی خود در محیطی مجهز به امکانات فنی مناسب، مانند دسترسی به اینترنت دارم.

لذا تقاضامندم یا با تبدیل قرار من به کفالت یا وثیقه موافقت گردد و یا این امکانات در زندان برایم فراهم گردد.

سعید ملک پور

۲۲ اسفند ۱۳۸۸

اتهامات دانشجویان بازداشتی زاهدان اخلاقی نیست / اطلاعات منتشر شده کذب است

یک سایت خبری در گزارشی اطلاعات نادرستی را درباره دانشجویان بازداشتی دانشگاه سیستان و بلوچستان منتشر کرده که متاسفانه توسط برخی دیگر از سایت های خبری نیز مورد بازنشر قرارگرفته است. به همین جهت از ابراهیم اسکافی، از فعالین سابق دانشجویی سیستان و بلوچستان، موضوع را پی گیری کردیم.

اسکافی خبر نقل شده در سایت روزآنلاین را نادرست می داند و از آن‌جا که این دانشجویان هنوز امکان ارتباط با بیرون از زندان را ندارند، لازم می داند تا در این خصوص توضیحاتی را به دانشجونیوز ارائه دهد.

وی مطالب منتشر شده دریک سایت اصولگرا(که مورد استناد سایت روزآنلاین قرار گرفته) را کذب دانسته و می گوید: "خبر نقل شده از یک سایت اصول‌گرای محلی سراسر کذب است و استناد به این سایت که بررسی چند خبرش ماهیت این سایت را آشکار می‌کند، از سوی سایتی حرفه‌ای عجیب به نظر می‌رسد. هیچ‌گونه رسوایی اخلاقی در حین بازداشت صورت نگرفته است. از آن‌جا که مدیریت دانشگاه از سال‌ها پیش هر گونه فعالیت‌های دانشجویی را ممنوع اعلام کرده و تشکل‌های اصلاح‌طلب را لغو امتیاز کرده است، در نتیجه فعالان دانشجویی ناچار در خارج از دانشگاه با یکدیگر دیدار می‌کنند".

وی می افزاید: "خانه دانشجویی که دانشجویان در آن بازداشت شده‌اند فاقد هرگونه امکانات و کوچکتر از آن است که هر گونه میهمانی مفصلی در آن برگزار شود. در حین ورود مأموران امنیتی دخترها و پسرها در اتاقی جداگانه بوده‌اند و خانم‌ها حجاب داشته‌اند. موضوع شرب خمر هم کاملاً منتفی است که متأسفانه در تیتر عجیب این سایت قرار گرفته است. برخی از افراد هم پس از بازداشت حاضران، به محض ورود بازداشت شده‌اند که نشان می‌دهد موضوع دستگیری در حین ارتکاب جرم نبوده است. خوشبختانه قاضی محترم دادگاه در بررسی این پرونده هنوز هیچ‌گونه اتهام اخلاقی به این افراد وارد نکرده است".

اسکافی در مورد قومیتی نشان دادن بازداشت ها گلایه کرده و می افزاید: " موضوع تأسف‌بار دیگر در تنظیم گزارش این است که با مصاحبه با فعالان قومی استان تلاش شده است که این موضوع قومیتی جلوه داده شود. حال آن که تنها یکی از دانشجویان بازداشتی بومی بوده است؛ و نه ایشان و نه هیچ یک از دیگر دانشجویان فعالیت قومیتی نداشته‌اند. برخی از این افراد در نشریات دانشجویی فعال بوده‌اند که این نشریات هم رویکردی کاملاً‌ ملی دارند. روشن نیست چرا نویسنده در موضوعی که هیچ ارتباطی به این مسأله ندارد، مسائل قومی و مشکلات استان را به میان کشیده است".

وی در پایان ضمن درخواست از روزنامه نگاران جهت رعایت اخلاق رسانه ای افزود:" امیدوارم رسانه‌های متعهد با اطلاع‌رسانی مسئولانه به تأمین حقوق دانشجویان و سایر شهروندان کمک کنند".

لازم به ذکر است که سایت روزآنلاین امروز در گزارشی به قلم کاوه قریشی گزارشی از بازداشت های اخیر در زاهدان منتشر کرد که به سبب استناد به اکاذیب سایت های نزدیک به نهادهای امنیتی، اعتراض فعالین دانشجویی استان سیستان و بلوچستان را برانگیخته است.

احضار و بازجویی غیر قانونی از۳۰ تن از دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر توسط حراست دانشگاه

پس از برگزاری تجمعات مربوط به سالروز بازداشت میلاد اسدی و 16 آذر بیش از 30 دانشجوی دانشگاه خواجه نصیر به حراست دانشگاه احضار شدند.

به گزارش دانشجونیوز، دانشجویان هنگام حضور در حراست دانشگاه پس از شنیدن توهین های شدید توسط معاون حراست این دانشگاه (عیسی عباسی) که در بازداشت­های گسترده فعالین دانشجویی این دانشگاه در سال گذشته نقش به سزایی داشت، به صورت غیرقانونی مورد بازجویی قرار گرفته اند . همچنین مأمورین حراست دانشجویان را تهدید به احضار به کمیته ی انضباطی، اخراج، احضار به دفتر پیگیری وزارت اطلاعت و بازداشت کرده اند.

حراست دانشگاه همچنین بلافاصله پس از برگزاری این تجمعات با تماس تلفنی با خانواده برخی از دانشجویان اقدام به تهدید و ارعاب آنها کردند و حتی در مواردی اقدام به فحاشی نیز کردند درهمین راستا پیش از 16 آذر بیش از 20 فعال دانشجویی این دانشگاه توسط حراست به دانشگاه ممنوع­ الورود شدند.

دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر در 9 آذر(سالروز بازداشت میلاد اسدی) در دانشکده برق و در 16 آذر در دانشکده مکانیک این دانشگاه اقدام به برگزاری تجمع اعتراضی کردند.

انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر: دانشگاه زنده است

انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر پس از مراسم باشکوه روز ۱۶ آذر در این دانشگاه با انتشار بیانیه ای از حضور گسترده دانشجویان شرکت کننده در آن مراسم قدردانی کرد و به فعالان و ناظران تحولات سیاسی و اجتماعی ایران اعلام کرد: "دانشگاه زنده است!"

به گزارش دانشجو نیوز، در قسمتی از این بیانیه خطاب به تمامیت خواهان آماده است: " پیروزی نهایی ما در راه است. شما که از رذالت و تباهی نیز "تمامش" را می طلبید، روزهای سختی پیش رو دارید. بوی تعفن فساد اقتصادی تان از دور و نزدیک به مشام می رسد. گمان مبرید که تعفن فساد را با دست های خونین می توان پوشاند. این فساد و آن جنایات به زودی بر سرتان آوار خواهد شد و آن روز در محضر محکمه ی ملت ایران باید پاسخ گوی چراهای بسیاری باشید."

متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

آن چه در ۱۶ آذر ۱۳۸۹ در پلی تکنیک گذشت، از سویی اوج شجاعت و ایستادگی را به نمایش گذاشت و از سویی دیگر حضیض ترس، سرسپردگی و وحشی گری. در سویی دانشجویان بودند با هزاران آرمان و آرزو در سر اما با دست هایی خالی و در سوی دیگر اوباش چماق به دستی که عقل و احساس خود را یکسره به ارباب قدرت واگذار کرده و آگاهانه بازوی سرکوب حاکمیت اقتدارگرا شده اند.

تشکیلاتی که برای سرکوب تحصن آرام دانشجویان پلی تکنیک به مناسبت روز دانشجو ایجاد شده بود با وجود گستردگی و داشتن حمایت همه جانبه از درون و بیرون دانشگاه با شکستی فضاحت بار مواجه شد. نیروهای بسیج، انتظامات، حراست و نیروهای امنیتی همه گرد آمده بودند تا صدای آزادی خواهی و استبداد ستیزی دانشجویان را در نطفه خفه کنند، اما در مواجهه با ایستادگی، شجاعت و اراده ی استوار دانشجویان ناکام ماندند و طبق عادت، به خشونت عریان و وحشی گری روی آوردند. ضرب و شتم دانشجویان پسر و دختر توسط نیروهای بسیج و انتظامات، ضبط غیر قانونی کارت دانشجویی، بازداشت غیر قانونی و تحویل دادن دانشجویان به نیروهای امنیتی توسط حراست دانشگاه، بازداشت های غیر قانونی و کور روبروی درهای دانشگاه توسط نیروهای امنیتی و ... نتیجه ی ناتوانی، خشم و سردرگمی این دستگاه عقیم بود.

در وهله ی اول به هدایت کنندگان دستگاه سرکوب در دانشگاه از جمله رهایی (ریاست انتصابی دانشگاه)، رحیمی (مشاور ریاست)، واعظ (رییس حراست) و باقری (معاون حراست) هشدار می دهیم که محیط دانشگاه اگر برای دانشجو امن نباشد، برای هیچ کس امن نخواهد بود. رفتار شما در ۱۶ آذر ۸۹ رسواترین شکل خصومت و عقده گشایی را به نمایش گذاشت. در حالی که دانشجویان در آرامش و سکوت دست به تحصن زده بودند، شما توسط نیروهای مزدور بسیج دست به ایجاد تشنج و درگیری زدید تا سرکوب همه جانبه را موجه جلوه دهید. دانشجو به خاطر سکوت اعتراض آمیزش ضرب و شتم و روانه ی اوین می شود، چون شما دانشگاه را مرده و دانشجو را رام می خواهید، چون اربابانتان در قبال کشتن دانشگاه و سرکوب دانشجو، پلی تکنیک، خانه ی ما را به نام شما سند می زنند تا در برابر چشمان ما چپاولش کنید.

اما زهی خیال باطل! این شعله خاموش شدنی نیست. پلی تکنیک و دانشجویانش روزهایی چون ۱۶ آذر ۸۹ را بارها به چشم دیده اند، اما هیچ گاه در برابر استبداد سر خم نکرده و تسلیم نشده اند. به یاد آورید مهر و آبان و آذر ۱۳۸۵، اردیبهشت و مهر ۱۳۸۶، اردیبهشت و اسفند ۱۳۸۷، خرداد و آذر و بهمن ۱۳۸۸ را. به اعتبار همین تداوم و تکرار، شما که "تمام" آن چه هست را می طلبید همواره بازنده و ما که اثبات بودن خود را می پوییم همواره برنده ی این میدان بوده ایم.

اما پیروزی نهایی ما در راه است. شما که از رذالت و تباهی نیز "تمامش" را می طلبید، روزهای سختی پیش رو دارید. بوی تعفن فساد اقتصادی تان از دور و نزدیک به مشام می رسد. گمان مبرید که تعفن فساد را با دست های خونین می توان پوشاند. این فساد و آن جنایات به زودی بر سرتان آوار خواهد شد و آن روز در محضر محکمه ی ملت ایران باید پاسخ گوی چراهای بسیاری باشید.

روی دیگر سخن با دانشجویان است، همکلاسی های شجاع و همراهمان که در ۱۶ آذر ۸۹ صحنه هایی به یاد ماندنی از اتحاد و با هم بودن را ثبت کردید. شما قهرمانانه بی آن که چشم به مقام و منفعت دوخته باشید، بی آن که از حمایت بی شائبه ی نهاد های وابسته به حاکمیت برخوردار باشید و البته بی آن که از تهدیدها، فشارها و هزینه ها بهراسید، پا به میدان گذاشتید و یکبار دیگر خون حیات را در رگ های پلی تکنیک به جریان در آوردید. اکنون ۱۶ آذر ۸۹ نیز بخشی از تاریخ پرافتخار پلی تکنیک شده است. اما ترویج و رشد آگاهی نیاز هر روز و هر لحظه ی ماست. اکنون باید تجربه ی فعالیت جمعی و عملی ۱۶ آذر را به حوزه ی اندیشه و آگاهی گسترش داد. اندیشیدن و آموختن نیز وجهی از مبارزه ی مدنی و لازمه ی گسترش و عمق بخشیدن به آن است.

در پایان انجمن اسلامی دانشجویان پلی تکنیک ضمن قدردانی از حضور گسترده ی دانشجویان در مراسم روز دانشجو و هشدار جدی به مسولین دانشگاه نسبت به عواقب غیر قابل کنترل ادامه ی روند سوء مدیریت کنونی، با صدای بلند و رسا و خطاب به همه ی فعالان و ناظران تحولات سیاسی و اجتماعی ایران اعلام می دارد "دانشگاه زنده است!" و علی رغم فشارها، محدودیت ها و سرکوب ها نقش موثری در روند این تحولات ایفا می کند. دانشگاه را نمی توان رام کرد، با خاک یکسان کرد، نادیده گرفت و یا بازیچه قرار داد.

به امید ایرانی آباد، آزاد و دموکراتیک

انجمن اسلامی دانشجویان
دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی تکنیک تهران)
۲۲ آذرماه ۱۳۸۹

آزادی ۲ تن از دانشجویان بازداشت شده دانشگاه امیرکبیر/احضار ده ها تن به کمیته انضباطی

در پی برگزاری با شکوه مراسم 16 آذرتاکنون حداقل 20 تن از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر به کمیته انضباطی احضار شده اند

به گزارش دانشجونیوز، پس از برگزاری مراسم 16 آذر در دانشگاه امیر کبیر که توسط انجمن اسلامی دانشجویان تدارک دیده شده بود، کمیته ی انضباطی دانشگاه در عملی شتاب زده، اقدام به احضار گسترده ی فعالین دانشجویی به کمیته ی انضباطی کرده است. همچنین دبیر کمیته انضباطی دانشگاه با خانواده ی دانشجویان تماس گرفته و آنان را تهدید کرده است. تا کنون از دانشکده مکانیک 2 نفر، دانشکده معدن و متالورژی 12 نفر و از دانشکده کامپیوتر 5 نفر به کمیته انضباطی فراخوانده شده اند.

لازم به ذکر است که 2 روز قبل از 16 آذر هم تعدادی از فعالین دانشجویی به کمیته انضباطی احضار شده بودند.

همچنین عصر روز دوشنبه محسن محبوبیان، دانشجوی ممتاز دانشگاه امیر کبیر و فعال دانشجویی از زندان آزاد شد. در روز 16 آذر باقری( از اعضای حراست دانشگاه) محبوبیان را به حراست منتقل کرده و سپس، او را به ماموران امنیتی تحویل داده بود. این اقدام بی سابقه ی حراست دانشگاه ،خشم دانشجویان دانشگاه را بر انگیخته و دانشجویان خواستار برخورد با حراست شده اند. روز یکشنبه هادی شاکر دیگر دانشجوی بازداشتی دانشگاه امیرکبیر از زندان آزاد شده بود.

هفت روز از بازداشت پدر رامین رمضانی می گذرد

کلمه:هفت روز از بازداشت پدر رامین رمضانی می گذرد اما همچنان خانواده و بستگان وی از محل نگهداری او بی خبرند.
به گزارش منابع خبری کلمه، پدر رامین رمضانی هفت روز پیش بر سر مزار فرزند۲۲ ساله اش ،رامین، در بهشت زهرای تهران توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد . این حادثه در پی حضور تعدادی از خانواده های شهدای حوادث پس از انتخابات به دلیل شرکت در مراسم سالروز تولد امیر تاجمیر، یکی دیگر از شهدای جنبش سبز رخ داد.
رامین رمضانی، بیست و پنجم خرداد ماه سال گذشته در روز راهپیمایی مسالمت آمیز مردم به ضرب گلوله به شهادت رسید.
اکنون پدر رامین که در تمام این یک سال و نیم پس از شهادت پسرش یک روز هم لحظه ای را بدون غم و اندوه پشت سر نگذاشته دستگیر و زندانی شده است .

گردوغبار برخی شهرهای خوزستان را تعطيل کرد

فارس : در پی وقوع مجدد پديده گرد و غبار از شامگاه ديروز، برخی شهرهای خوزستان امروز سه‌شنبه تعطيل شد.

به گزارش روابط عمومی استانداری خوزستان، اين اداره در پی وقوع گرد و غبار شديد، امروز سه‌شنبه، 23 آذرماه، تعدادی از شهرستان‌های استان را تعطيل اعلام كرد.

براساس اطلاعيه صادر شده از سوی استانداری خوزستان، فعاليت تمام مراكز آموزشی و ادارات در شهرستان‌های اهواز، آبادان، خرمشهر، دشت آزادگان و شادگان در روز سه‌شنبه تعطيل اعلام شده است.

همچنين تصميم‌گيری درخصوص وضعيت تعطيلی يا عدم تعطيلی در ساير شهرستان‌ها بر عهده فرمانداران گذاشته شده است.

در اين گزارش تاكيد شده است: تعطيلی روز سه‌شنبه مراكز خدماتی را شامل نمی‌شود و اين‌گونه مراكز داير خواهند بود.

اداره كل هواشناسی خوزستان از روز گذشته ورود سامانه گرد و خاک را به استان پيش‌بينی كرده بود و با تصميم‌گيری ستاد حوادث غيرمترقبه، در آخرين بخش خبری روز گذشته از سيمای خوزستان (ساعت 23) اطلاع‌رسانی از طريق خبر، صورت گرفت.

وقوع پديده گرد و خاک درخوزستان در حالی صورت گرفت كه روز گذشته اهواز و برخی شهرهای ديگر شاهد بارش باران نسبتا خوب بودند و آلودگی‌های اين شهرها را شست.

فعال سندیکایی همایون جابری از کار تعلیق و به دادگاه انقلاب احضار شد

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" فعال سندیکایی همایون جابری از کار تعلیق و برای محاکمه به شعبۀ 1 دادگاه انقلاب کرج احضار شد.

روز شنبه 20 آذر ماه فعال سندیکایی همایون جابری توسط حراست شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه تحت عنوان غیبت غیر موجه( 13 روزی که برخلاف خواست و اراده اش در بازداشت وزارت اطلاعات بسر برد و تنها به جرم همراهی کردن همسر همکارش آقای غلامحسینی دستگیر شده بود) از کار تعلیق شد.آقای جابری از زمان آزاد شدن از زندان که با قید وثیقه 10 میلیون تومانی بود به محل کار خود بازگشت ولی از همان بدو شروع کار خود حراست شرکت واحد در ادامه کار وی کارشکنی نمود.او چند بار به حراست اداره مرکزی احضار شد و با بهانه های مختلف سعی داشتند از ادامۀ کار وی ممانعت به عمل آورند تا اینکه روز شنبه از ادامه کارش ممانعت به عمل آوردند.همزمان حراست شرکت واحد با شایعه پراکنی در سطح شرکت مبنی براینکه آقای جابری خود اقدام به بازخرید نموده است قصد دارد تا از تبعات اعتراضات احتمالی در شرکت واحد جلوگیری نماید.

حراست شرکت واحد در یک فرافکنی دیگر به آقای جابری اعلام کرده است که دستگیری سال گذشته او در روز جهانی کارگر را به عنوان غیبت غیر موجه محسوب خواهد کرد و به این خاطر علیه او اقدام به پرونده سازی جدیدی خواهد نمود.

حراست شرکت واحد یکی از شعب وزارت اطلاعات در این شرکت می باشد وفردی بنام مرشدلو که یکی از سرکوبگران شناخته شده فعالین سندیکایی در شرکت واحد می باشد ودر پرونده سازی ، دستگیری و سایر اعمال سرکوبگرانه علیه فعالین سندیکایی فعال است .مرشدلو از چهره های منفور در بین کارکنان شرکت واحد می باشد.

وخیم تر شدن وضعیت جسمی دو زندانی سیاسی

خبرگزاری هرانا - وضعیت جسمی دو زندانی محبوس در زندان رجایی شهر کرج وخیم گزارش میشود.

بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری حقوق بشر ایران "هرانا" شب گذشته اقای عیسی سحر خیز مجددا به بهداری زندان رجایی شهر منتقل شد.

وضعيت جسماني اقاي سحرخيز به گونه اي گزارش شده که نیاز ایشان به بیمارستان مجهز پزشکی مبرم است.

همچنین در چند شب گذشته آقای مهدی محمودیان در عصر عارضه جسمی به بهداری زندان نامبرده منتقل شد.

مطالب روزنامه های فرانسه در مورد عزل متکی

رادیو فرانسه : برکناری ناگهانی منوچهر متکی، وزیر امورخارجۀ جمهوری اسلامی ایران، در روزنامه های امروز (سه شنبه) فرانسه بازتابی نسبتاً گسترده داشته است. این روزنامه ها در مطالبی که به اقدام دیروز (دوشنبه) محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری اسلامی ایران، اختصاص داده اند متفقاً بر"ناگهانی بودن" آن از یک سو و "همزمانی اش با از سرگرفته شدن مذاکرات هسته ای جمهوری اسلامی ایران و کشورهای عضو گروه موسوم به گروه (١+٥)" از دیگر سو انگشت گذاشته اند. به چند مطلب مربوط به این رویداد نگاهی انداخته ایم.

"ژرژ مل برونو"* در مقاله ای در فیگارو، یکی از روزنامه های صبح پاریس، از علی اکبر صالحی، معاون رئیس جمهوری و رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، که به جای منوچهر متکی به "سرپرستی" وزارت امور خارجه برگزیده شده است به عنوان یک "واقعگرا" یاد می کند و می نویسد احمدی نژاد با انتصاب علی اکبر صالحی می خواهد کنترل وزارت امورخارجه را رأساً در دست بگیرد.

از نظر مفسر فیگارو، منوچهر متکی را علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی، به احمدی نژاد تحمیل کرده بوده است. این روزنامه در عین حال یادآور می شود که بر کناری منوچهر متکی رویدادی است که از مدت ها پیش انتظار آن می رفت.

"ژرژ مل برونو" که علی اکبر صالح را از نزدیکان محمود احمدی نژاد معرفی می کند در این مقاله مدعی است که ارتقاء صالحی به این مقام را آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی و شخص اول مملکت، از هفته ها پیش تأیید کرده است. نویسندۀ این تفسیر بلافاصله می افزاید با وجود این علی لاریجانی که از مخالفان سر سخت محمود احمدی نژاد است برای نشاندن علاء الدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، بر کرسی منوچهر متکی مبارزه می کرده است.
فیگارو آن گاه به این نکته اشاره می کند که علی اکبر صالحی در ماه های اخیر در رسانه های ایران حضوری فراگیر داشته و اعلام کنندۀ موفقیت های جمهوری اسلامی در عرصۀ هسته ای، برغم تحریم های جامعۀ بین المللی، بوده است.

این روزنامۀ در پایان به نقل یکی از نزدیکان علی اکبر صالحی می نویسد انتصاب صالحی به سرپرستی وزارت امورخارجه ارسال "علامتی دلگرم کننده از سوی جمهوری اسلامی ایران به غرب" است.

لیبراسیون، یکی دیگر از روزنامه های صبح پاریس، در مطلبی کوتاه که به این رویداد اختصاص داده است می نویسد منوچهر متکی از مقام خود کنار گذاشته شده است تا به جای او یک شخصیت نزدیک به محمود احمدی نژاد نشانده شود. از نظر "ژان- پییر پرن"*، نویسندۀ این مطلب، محمود احمدی نژاد در بر کنار کردن منوچهر متکی آن چنان با سرعت عمل کرده است که حتا منتظر بازگشت او از مأموریت رسمی اش به سنگال نشده است.

باید یادآور شد که متکی دیروز (دوشنبه) به هنگام اعلام برکناریش در تهران، برای تسلیم پیام محمود احمدی نژاد به رئیس جمهوری سنگال در داکار، پایتخت این کشور افریقائی، به سر می برد.

"ژان- پییر پرن" در دنبالۀ این مطلب می نویسد محمود احمدی نژاد از چند ماه پیش به این سو منوچهر متکی را به حاشیه رانده و پنج تن را به عنوان مشاوران خود در امور پنج منطقۀ دنیا برگزیده بود.

لوموند، روزنامۀ عصر پاریس، نیز از قافلۀ مفسران برکناری منوچهر متکی برکنار نمانده و در مقاله ای از جمله بر این نکته انگشت گذارده است که در تهران هیچ توضیحی برای این برکناری ارائه نشده و منوچهر متکی نیز در سنگال هیچ واکنشی به تصمیم محمود احمدی نژاد نشان نداده است.
در بخش دیگری از مقالۀ لوموند می خوانیم از یک سال پیش، رسانه های ایران از تمایل بخشی از سیاستمداران و دولتمردان جمهوری اسلامی به کنار گذاشتن منوچهر متکی از مقام خود در صورت تصویب تحریم ها و مجازات های جدید سخن گفته اند چرا که او را در ارتباط با پروندۀ هسته ای به اندازۀ کافی "کارآمد و با کفایت" نمی دانسته اند. لوموند بلافاصله این نکته را خاطر نشان می کند که شورای امنیت سازمان ملل متحد در ماه ژوئن به تصویب مجازاتهای جدیدی علیه ایران در ارتباط با فعالیت های هسته ای این کشور اقدام کرد.

لوموند نیز این نکته را ناگفته نمی گذارد که در ماه های اخیر این علی اکبر صالحی است که در رسانه ها حضوری چشمگیر دارد و خبر موفقیت های هسته ای ایران را اعلام می کند.
از مطالب مربوط به برکناری برق آسای منوچهر متکی که بگذریم، اوضاع سیاسی ایتالیا و وضعیت شکنندۀ سیلویو برلوسکنی، نخست وزیر این کشور، حملۀ انتحاری روز شنبه در پایتخت سوئد، دنبالۀ افشاگری های ویکی لیکس و سرنوشت مؤسس آن که در زندان به سرمی برد و بالاخره مرگ ریچارد هولبروک، نمایندۀ ویژۀ باراک اوباما برای افغانستان و پاکستان، از مسائل مهم خارجی مطرح در روزنامه های امروز فرانسه است.

این روزنامه ها متفقاً به تجلیل از ریچارد هولبروک پرداخته اند که پس از یک حملۀ قلبی و عمل جراحی دیروز در گذشت. فیگارو از مرگ یک"غول دیپلماسی آمریکا، سخن می گوید و لوموند پس از یادآوری این که این دیپلمات آمریکا کار دیپلماتیک را در سال ١٩٦٣ د ر ویتنام و در بحبوحۀ جنگ آغاز کرده و در افغانستان جنگ زده به پایان برده است از او تجلیل کرده و زندگی او را یک "زندگی میان ویتنام و افغانستان" می خواند.

در پایان این نکته را نیز باید یادآوری کنیم که امروز به خاطر اعتصاب توزیع کنندگان روزنامه ها، این روزنامه ها به دست ما نرسیده و مطالبی که به آگاهی تان رسید به برکت اینترنت از سایت ها یا سامانه های این روزنامه ها برگزیده شده است.

* George Malbrunot

* Jean - Pierre Perrin

دو نهاد مدافع حقوق بشر، سرکوب روزنامه نگاران و فعالان جامعه مدنی در ایران را محکوم کردند

دو نهاد مدافع حقوق بشر، سرکوب روزنامه نگاران، دانشجویان و فعالان جامعه مدنی در ایران را محکوم کردند.
به گزارش رادیو فردا، این دو نهاد مستقر در لندن که "فهرست سانسور" و "ماده نوزده" نام دارند، در بیانیه ای مشترک با اشاره به بازداشت چند تن از اعضای روزنامه اصلاح طلب شرق نوشتند، حکومت جمهوری اسلامی در آستانه عاشورا دور جدیدی از سرکوب را آغاز کرده است.
در بیانیۀ منتشر شده ف همچنین از گزارش ها درباره آزار و شکنجه زندانیان در ایران به شدت ابراز نگرانی شده است.

كاركنان قراردادي دانشگاه آزاد اسلامي واحد آستارا اخراج شدند

رئيس دانشگاه آزاد اسلامي واحد آستارا در گفتگو با خبرنگار ايلنا در آستارا در خصوص اخراج اين افراد گفت:اين افراد از ساليان گذشته بصورت ساعتي و بدون اخذ مجوز از شوراي اداري و مالي سازمان مركزي دانشگاه آزاد اسلامي شروع به همكاري نموده بودندو با تصميم شوراي سازمان از ادامه اشتغال آنان جلوگيري شد.

به گزارش ايلنا،موسي رضواني افزود: وضعيت افراد مذكور به صورت قراردادي و پس از طي مراحل اداري و تبديل آنان به رسمي آزمايشي صورت مي گرفت كه چنين نشده است.

موسي رضواني با اشاره به مكاتبات انجام شده با سازمان جهت بازگشت به كار اين افراد گفت:مراتب در شوراي اداري و مالي سازمان مطرح شد كه به علت تعداد مازاد نيروهاي شاغل در اين واحد دانشگاهي خواستار قطع همكاري با نيروهاي مذكور تا تاريخ 31/6/89 شدند.
رئيس اداره كار و امور اجتماعي شهرستان آستارا با اعلام اين خبر به خبرنگار ايلنا افزود: اين افراد شكايت خود را به اين اداره اعلام نموده اند كه ما نيز طبق وظيفه موظف به پيگيري و رسيدگي هستيم .

بازداشت ده شهروند مسیحی در ورامین

بازداشت ده شهروند مسیحی و بلاتکلیفی دو تن از ایشان در زندان ورامین

خبرگزاری هرانا - یک گروه از شهروندان مسیحی که برای برگزاری آئین عبادتی و تعلیم كتاب مقدس گرد هم آمده بودند توسط ماموران امنیتی بازداشت شدند.

بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران(هرانا)، روز یكشنبه ۲۳ آبان ماه ۱۳۸۹ماموران امنیتی در منطقه شهرستان ورامین - پاكدشت با ورود به یك جلسه كلیسای خانگی كلیه افراد حاضر در محل را بازداشت كردند.

بنا بر گزارش رسیده ماموران امنیتی با ورود به منزل آقای " محمدی" تمامی افراد حاضر را كه از شهروندان مسیحی منطقه و در حال انجام مراسم عبادتی و قرائت انجیل بودند بازداشت نمودند.

بر این اساس " محمد محمدی" به همراه همسر و فرزند ایشان و عده ای دیگر از دوستان و همكیشان مسیحی وی كه در این محل حضور داشتند بازداشت شدند ،تعداد بازداشتی ها جمعا ۱۰ نفر گزارش شده است.

ماموران پس از ورود به خانه و بازداشت این افراد اقدام به تفتیش منزل نمودند . آنها تعدادی كتاب مقدس و جزوات مسیحی و كامپیوتر شخصی متعلق به آقای محمدی را نیز ضبط كردند و با خود بردند.

بنا بر گزارش "محبت نیوز" ماموران امنیتی بازداشت شدگان مسیحی را كه از مسیحیان فارسی زبان بودند ابتدا به اداره اطلاعات پاكدشت منتقل كردند و در آنجا این افراد را تحت بازجوئی های شدید و طولانی قرار دادند . سپس بازداشت شدگان به دادسرای آن شهر اعزام و در آنجا چند روزی را بلاتكلیف در بازداشت بسر بردند.

۲ تن از این نوكیشان مسیحی بنامهای "محمد محمدی " ۳۲ساله و شخص دیگری به نام "علی كشاورز" ۲۷ساله می باشند كه این افراد به زندان خورین منتقل شدند .

همسر آقای محمدی كه خود از فرزندان شهید است بهمراه فرزند ۷ ساله اش پس از ضمانت مادر خود بلافاصله آزاد شد ولی ۶ نفر دیگر با قرار وثیقه پس از چند روز بازداشت آزاد شدند .

آقایان" محمد محمدی و علی كشاورز" پس از انتقال به زندان خورین همچنان بلاتكلیف و بدون تفهیم اتهام در آن زندان بسر می برند . این افراد همچنان ممنوع الملاقات می باشند و به آنها حتی اجازه تماس تلفنی با خانواده هایشان داده نمیشود .ماموران امنیتی خانواده های این افراد را تهدید كرده اند كه در صورت تماس و صحبت با رسانه ها و اطلاع رسانی در مورد عزیزانشان ، با آنها به شدت برخورد خواهد شد .

باران آتش جنگل های گیلان و گلستان را مهار کرد

سایت کلمه: مدیر کل مدیریت بحران استانداری گیلان از مهار آتش جنگل‌های گیلان خبر داد.

افشین عزیزی در گفتگو با خبرگزاری ایلنا گفت: «۲ منطقه در جنگل های درفک، رودبارو و یسرود شفت نیز که به دلیل صعب العبور بودن منطقه اطفاء کامل آن صورت نگرفته بود سرانجام امروز بعد ازظهر پس از بارش باران در گیلان اطفاء شد.»

آتش‌سوزى در جنگل‌هاى مناطقى از شمال ایران، از جمله استان‌هاى گلستان و مازندران چندی‌ پیش آغاز شد و گفته مى‌شود بیش از ۳۰۰ هکتار از این جنگل‌ها را نابود کرده است.

همچنین ایرنا نوشت :بارش باران پس از ۵۰ روز جنگلهای تشنه گلستان را سیراب کرد و به آتش سوزیها پراکنده در سطح استان خاتمه داد.

آبرسانی در استان کهگیلویه و بویراحمد با الاغ

ایلنا: به گزارش عینی خبرنگار ابلنا، از روستاهای " رود سمه " ، " پای پر" و " سر سر" در حوزه دیشموک کهگیلویه و روستاهای " سرقنات " و " سرچال " در مارگون بویراحمد با جمعیت خانواری بیش از 150 خانوار اکنون آبرسانی خانوارها از طریق الاغ توسط خود اهالی صورت می گیرد.
روستانشینان از وضعیت موجود به شدت نگران هستند و تاکید کردند که مسوولان آبرسانی روستایی کهگیلویه و بویراحمد هیچ توجهی به خواسته های آنان ندارند.
اهالی روستاهای عنوان شده از رودخانه هایی آب آشامیدنی خود را تامین می کنند که از سوی " سجاد رستگار " سرپرست آب و فاضلاب روستایی کهگیلویه و بویراحمد آلوده اعلام شده است.
زنان روستایی در حاشیه و در برخی اوقات در میان رودخانه اقدام به پرکردن گالن های 20 لیتری آب های آلوده ای می کنند که باید در فصل زمستان هم ذخیره سازی شود.
شست و شوی لباس های محلی زنان نیز در همین روخانه ها صورت می گیرد و در پایین دست آن زنان و دخترانی دیگر با الاغ هایی که تعداد آنها کم هم نیستند مشغول پرکردن گالن های پلاستیکی هستند.
بگفته برخی از اهالی این روستاها ، اگر روستانشینی فوت کند میت وی در حاشیه همین رودخانه ها غسل و تشییع می شود.
شدت فقر و بدبختی نگران کننده است بگونه ای که موی سردختران کوچک از ته تراشیده می شود تا شپش یا حشرات موزی آنان را به بیماری های دیگر مبتلا نسازد.
تامین آب حیوانات اهلی مانند " سگ " نیز در کنار الاغ ها از همین روخانه ها انجام می شود و کودکان کوچکتر نیز با لباس های مندرس با همین حیوانات خود را سرگرم می کنند.
روستانشینان می گویند روزانه سه بار باید به این رودخانه ها مراجعه تا آب مورد نیاز کنونی و زمستان خود را ذخیره سازی کنند.
در رودخانه " سمه " که در محدوده " تنگ چویل " دیشموک کهگیلویه جاری است پنج نفر از اهالی بدلیل نبود محل تردد و در حین ذخیره سازی آب مورد نیاز توسط روخانه طغیانگر غرق و کشته شده اند.
از تعداد کشته شدگان این رودخانه سه نفر زن بوده اند که جسد یکی از این کشته شدگان بعد از مدت ها در کیلومترها پایین تر پیدا شد.
انتهای این رودخانه به کارون خوزستان متصل است که اگر فردی در آن غرق شد ممکن است جسد وی در کارون پیدا شود.
دست های پینه بسته کودکان ، مردان و زنان این روستاها بدلیل نبود آب آشامیدنی و نامناسب بودن وضعیت بهداشت دل هربیننده ای را به درد می آورد.
التماس پیرمردان و پیرزنان ، چشمان اشکبار دختران وامانده از تحصیل ، ناله های فرزندان مادر از دست داده و بغض های ترکیده جوانان نگران از بی توجهی های مسوولان براحتی قابل مشاهده است.
لاله های گوش دختران کوچک روستایی این دیارهای فراموش شده با سوزن سوراخ و نخ هایی که دکمه های پیراهن با آنها دوخته می شود جایگزین گوشواره های رنگین و طلایی شده است.
محل تردد روستانشینان " پای پر " ، " رود سمه " و " سر سر " از طریق رودخانه و سنگ هایی که در دل این روخانه گذاشته شده صورت می گیرد.
سرپرست آب و فاضلاب روستایی کهگیلویه و بویراحمد با تایید آلوده بودن رودخانه " سمه " تاکید کرد که شما این گزارش ها را بنویسید تا شاید کسی بفکر این روستانشینان بیفتد.
" سجاد رستگار " گفت: علاوه براین روستاها متاسفانه روستاهای " پوله زیلایی ، " موشمی " و " له فراخ " در بویراحمد نیز دارای این مشکلات هستند.
وی نبود لوله های آب آشامیدنی در این روستاها را محصول دوران اصلاحات دانست و اظهار داشت: در آن دوران باید این روستاها دارای آب آشامیدنی می شدند که نشدند.
سرپرست آب و فاضلاب روستایی کهگیلویه و بویراحمد افزود: بررسی می کنیم که چگونه به این روستاها آبرسانی نماییم اما فکر می کنم آبرسانی صورت نگیرد.
رستگار تاکید کرد بسیاری از روستاهای کهگیلویه و بویراحمد اکنون از طریق تانکر آبرسانی می شود و تعدادی دیگر نیز توسط خود اهالی با الاغ آبرسانی می گردد.
وی گفت: دولت دستور داده به روستاهای زیر 20 خانوار خدمات رفاهی ارائه نشود و این روستاها ممکن است شامل این دستور باشند.
" مهندس منوچهر حبیبی " مدیرکل راه و ترابری کهگیلویه و بویراحمد هم خدمت به مردم را وظیفه مسوولان دانست و از انتقال لوله های بتنی جهت احداث یکدستگاه پل برای این روستانشینان خبر داد.
براساس گزارش های دریافتی از بخش دیشموک کهگیلویه ، اداره راه و ترابری این شهرستان در حال جابجایی پل های بتنی برای این روستانشینان است.
بزودی گزارش های دیگری از نبود امکانات بهداشتی و فضای آموزشی مورد نیاز مردم و دانش آموزان این روستاها منتشر می شود.

قابل ذكر است براي انتقال آب آشاميدني به اين روستاها حدود كمتر از 5كيلومتر از محور دلي علياوسفلي امكان پذيرخواهد بود و تلاش خبرنگارايلنا براي تهيه اين گزارش 14 ساعت بطول انجاميد.

اولين شهردار زن در تبريز منصوب شد

خبرگزاری شهر: اولين شهردار زن تاريخ شهرداري تبريز منصوب شد. به گزارش روابط شهرداري تبريز، طي حكمي از سوي عليرضا نوين شهردار اين كلانشهر، خانم شيفته بدرآذر به عنوان شهردار جديد منطقه شش تبريز منصوب شد.

بدرآذر 41 ساله داراي مدرك تحصيلي كارشناسي ارشد برنامه ريزي شهري بوده و پيش از اين به عنوان معاون شهرسازي شهرداري منطقه هفت مشغول به كار بود.

وي سابقه 16 سال مديريت در شركت آب و فاضلاب آذربايجان شرقي و شهرداري داشته و پيشتر در شهرداري هاي مناطق يك، دو، شهر جديد سهند و همچنين بازرسي شهرداري سابقه خدمت دارد.

خلع لباس و محروميت از وكالت یک وکیل روحانی

خبرگزاری هرانا - بر اساس حکم دادگاه ویژه روحانیت اصفهان جهانگیر محمودی به اتهام عدم رعایت شئونات روحانیت و نگهداری تجهیزات ماهواره ای؛ خلع لباس و به پرداخت 3 میلیون ریال جزای نقدی و محرومیت دائم از وکالت محکوم شد.

بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری حقوق بشر ایران "هرانا" جهانگیر محمودی به اتهام نگهداری تجهزات ماهواره ای به پرداخت 3 میلیون ریال جزای نقدی و به اتهام عدم رعایت شئونات روحانیت از لباس روحانیت خلع و از وکالت دائم محروم شد.

دادگاه ویژه روحانیت که به ریاست شيخ حسين بهرامي برگزار شد موارد عدم رعایت شئونات روحانیت را برعهده گرفتن افراد مسئله دار سياسي، برعهده گرفتن وكالت و ارتباط با زن هاي اجنبي، ريش پرفسوري اعلام نمود.

لازم به ذکر است که اين محروميت پس از پايان دوره وكالت 2 ساله ايشان شروع ميشود و ديگر نميتوانند دوره وكالت خود را تمديد كنند.
وی وکالت برخی از فعالان سیاسی مانند عيسي خان حاتمي، ابوالفضل عابديني، حشمت الله طبرزدي را برعهده داشته است.

لازم به یاد آوری است که جهانگیر محمود نژاد چرمهینی، مشهور به جهانگیر محمودی در 15 آبان سال جاری در دادگاه ویژه روحانیت اهواز به صد روز زندان محکوم شد.

خشونت در مدارس؛ کور شدن دانش آموز دختر

معلم روستای منصورخانی یاسوج ، ناخواسته موجب نابینا شدن دانش آموز دختری شد.

به گزارش واحد مرکزی خبر، مسئول روابط عمومی اداره کل آمـوزش و پـرورش استان کهگیلویه و بویراحمد در این باره گفت : این معلم کلاس اول دبستان به این علت که " آنیاز بازیار " نتوانست شکل دایره را روی تخته سیاه بکشد با عصبانیت خط کش آهنی را به میز می زند کـه خط کش در برگشت به چشم راست آنیاز برخورد می کند و موجب نابینا شدن او می شود .

فیض الله بازیار پـدر این دانش آموز نیز گفت: پزشکان بیمارستان خدا دوست شیراز ، چشم راست دخترش را تخلیه کرده اند و هم اکنون آنیاز در این بیمارستان بستری است .

بازیار افزود : آنیاز به شدت از دیدن معلم خود که دایی او نیز هست وحشت دارد.

درخواست بین المللی برای آزادی کارگران دربند ایران

فدراسیون جهانی کارگران حمل ‌و نقل نسبت به ادامه فشار رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی بر اعضای سندیکای شرکت واحد اتوبوس ‌رانی تهران و حومه ابراز نگرانی کرد و خواستار آزادی فوری کارگران زندانی در ایران شد.

دیوید کاکرافت، دبیرکل فدراسیون جهانی کارگران حمل ‌و نقل به نیابت از سوی چهار میلیون و 700 هزار نفر از اعضای آن با فعالان کارگری در ایران ابراز همبستگی کرد.

همچنین برندان باربر، دبیرکل کنگره اتحادیه‌ های کارگری، خواستار آزادی فوری اعضای دربند سندیکای شرکت واحد اتوبوس‌رانی تهران و حومه و پایان ‌دادن به اعمال فشار بر آنها شد.

هلند سوخت رسانی به هواپیماهای رژیم را متوقف کرد

.....دولت هلند از سپتامبر سال جاری، در چهارچوب تحریم‌ها، سوخت رسانی به هواپیماهای جمهوری اسلامی در هلند را متوقف کرده است.

شهرزادنیوز: از دو هفته‌ی پیش دولت ایران از سوخت‌رسانی به هواپیماهای کی‌ال‌ام که به ایران پرواز می‌کنند، خودداری کرده است. هواپیماهای کی‌ال‌ام برای حل این مشکل ناگزیرند در آتن توقف و سوخت‌گیری کنند.

به گفته ی یک دیپلمات ایرانی این امر به منزله‌ی مجازات دولت هلند است که در اواخر نوامبر از تضمین سوخت‌رسانی به هواپیمای حامل منوچهر متکی، وزیر خارجه‌ی سابق ایران، امتناع کرد. متکی قرار بود برای شرکت در کنفرانسی در رابطه با ممنوعیت سلاح‌های هسته‌ای در هلند شرکت کند و با وزیر خارجه هلند دیدار و گفتگو نماید.

پیش از قرار تعیین شده برای سفر متکی به هلند، دولت این کشور به وزارت خارجه‌ی ایران اعلام کرد که سوخت‌رسانی به هواپیمای او را تضمین نمی‌کند.

دولت هلند از سپتامبر سال جاری، در چهارچوب تحریم‌ها، سوخت رسانی به هواپیماهای ایرانی در هلند را متوقف کرده است.

خبرگزاری هلند در مصاحبه ای به نقل از یکی از سخنگویان خط هوایی هلند اعلام کرده است که این شرکت نمی خواهد در دعوای بین دو کشور متضرر گردد. اقدام اخیر ایران موجب مشکلات لجستیکی بسیاری برای این شرکت شده و پروازها با تاخیرهای فراوانی روبرو شده اند.

پروازهای کی ال ام هفته ای 6 پرواز به ایران دارند و ایران ایر هفته ای سه بار به هلند پرواز دارد.

در اوایل آبان ماه نیز خط هوایی بریتانیایی بی ام آی مشمول ممنوعیت سوخت گیری در ایران شده بود. این تنها خط هوایی در بریتانیا است که به ایران پرواز دارد. مقامات ایرانی گفته اند که در آینده این ممنوعیت شامل حال سایر کشورها نیز خواهد شد.

با این که جنگ بنزین بین ایران و هلند دو هفته ای است که آغاز شده، اما دو کشور با سیاست سکوت از اقدامات تلافی جویانه گذشتند تا این که اولین بار خبر سفر متکی و لغو آن از سوی لابی قدرتمندی که در هلند به دنبال تشدید تحریم ها در ایران است، این مساله را فاش کرد.

روز 12 دسامبر در مراسمی که در آمستردام علیه نقض حقوق بشر در ایران برگزار شد، رونی نفتانیل، از کمیته ایران، مساله را عنوان کرد. یک روز بعد از آن (دوشنبه 13 دسامبر) نیز روزنامه هلندی ان – ار- س در مقاله ای در بخش اقتصادی اش مساله ممنوعیت سوخت گیری هواپیماهای خط هوایی هلند را منتشر کرد.

دو سوم ازدواج‌ها در سیستان و بلوچستان ثبت نمی‌شوند

شهرزادنیوز:
به گفته‌ی کلثوم موذن، مدیر دفتر حمایت از حقوق زنان و کودکان استان سیستان و بلوچستان، عدم ثبت اکثر ازدواج‌ها در این استان مشکلات فراوانی برای زنان و فرزندان آن‌ها بوجود آورده است.

او با بیان این که تنها 30 درصد ازدواج‌ها در این استان ثبت می‌شوند، افزود: ازدواج‌های ثبت نشده به سبب ازدواج زنان با اتباع "بیگانه" است و علی‌رغم تلاش دفتر حمایت از حقوق زنان و کودکان این استان، بخشی از این ازدواج‌ها ثبت نشده باقی می‌مانند و فرزندان فاقد شناسنامه‌ی حاصل این ازدواج‌ها با مشکلات زیادی مواجه می‌شوند.

موذن بازماندن کودکان از تحصیل را یکی از نتایج عدم ثبت ازدواج‌ها عنوان کرد

سنگال سفير خود در ايران را فراخواند

راديو فردا:
وزارت امور خارجه سنگال روز سه شنبه اعلام کرد از توضيحات ارائه شده از سوی ايران درباره کشف يک محموله سلاح در نيجريه راضی نيست و به همين دليل سفير خود در تهران را فراخوانده است.

مقام های نيجريه روز ۲۶ اکتبر اعلام کردند که يک محموله سلاح های ارسالی از جمهوری اسلامی ايران را در بندر لاگوس کشف و ضبط کرده اند. اين محموله که در ۱۳ کانتينر جاسازی شده بود شامل گلوله های توپ، خمپاره و ساير سلاح ها بود و برچسب مواد ساختمانی روی جعبه های آن خورده بود.

یک شرکت بين المللی حمل و نقل که مقر آن در فرانسه است گفته است که کشتی ياد شده در بندرعباس بارگيری شده بود.

در همين زمينه، گامبيا در ماه نوامبر اعلام کرد تمام روابط خود را با ايران قطع می‌کند. به گفته منابع غيررسمی، دليل اين اقدام آن بوده است که از گامبیا به عنوان مقصد نهايی این محموله یاد شده است.

فراخواندن سفیر

در همین حال، مديک نيانگ، وزير امور خارجه سنگال، روز سه شنبه در بيانيه ای اعلام کرد توضيحات ارائه شده از سوی ايران درباره اين محموله سلاح راضی کننده نيست.

در بيانيه وزير امور خارجه سنگال آمده است: امنيت و صلح می بايست به عنوان معيار اصلی روابط بين کشورها باشد و توضيحات ارائه شده از سوی ايران در این مورد(کشف محموله سلاح) راضی کننده نبود، (به همين دليل) سنگال تصميم گرفت سفير خود در ايران را از امروز برای مشاوره فرا خواند.

منوچهر متکی هفته جاری به سنگال سفر کرده بود تا در اين مورد با مقامات سنگال مذاکره کند، اما روز دوشنبه وی به دستور محمود احمدی نژاد، رييس جمهوری اسلامی از سمت خود برکنار شد.

پيشتر منوچهر متکی برای حل اين مساله به نيجريه سفر کرده بود، ولی این سفر دستاورد چندانی به همراه نداشت و نيجريه مساله محموله کشف شده سلاح را به شورای امنيت گزارش داد.

منوچهر متکی پس از سفر خود به نيجريه اعلام کرده بود که ارسال اين محموله اسلحه توسط يک شرکت خصوصی در ايران انجام گرفته است.

به گزارش رويترز، پليس مخفی نيجريه که اين محموله را کشف کرده بر اساس اسناد و مدارک مربوط به اين محموله گفته است که قرار بوده سلاح‌ها از نيجريه به گامبيا ارسال شود.

به گفته مقامات رسمی اطلاعات و امنيت نيجريه، در حال حاضر تحقيقات بر روی دو ايرانی متمرکز است که گفته می‌شود از مقامات ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی‌ و اعضای سپاه قدس، يکی از شاخه‌های سپاه پاسداران، هستند.

دولت نيجريه تنها توانسته است از يکی از اين افراد بازجويی کند، چرا که نفر دوم از مصونيت سياسی و ديپلماتيک برخوردار است.

تغییرات دیگری پس از رفتن متکی در راهند

دویچه وله:
برکناری منوچهر متکی از نگاه بسیاری ناظران سر‌آغاز تعویض‌های دیگر در کابینه دهم است. امیر محبیان، روزنامه‌نگار اصولگرا از قصد احمدی‌نژاد برای جایگزینی نیروهای همراه خود و تحول در سیاست خارجی در دو سال آینده می‌گوید.

منوچهر متکی هنگامی از سمت خود برکنار شد که نزدیک به نیمی از سفارت‌خانه‌های ایران در کشورهای خارجی فاقد سفیر هستند و کشف کانتینرهای حامل سلاح و مهمات در نیجریه یا بنادر جنوبی ایتالیا، فشار زیادی بر وزارت‌‌خارجه وارد کرده بود.

متکی از معدود وزیران حاضر در دو کابینه نهم و دهم بود و از نظر سیاسی در طیف اصولگرایان سنتی و نزدیکان علی لاریجانی به شمار می‌رفت. اعتراض متکی به موازی کاری در سیاست خارجی ایران و تعیین نمایندگانی از سوی احمدی‌نژاد در این حوزه، تنشی جدی میان او و رییس دولت دهم ایجاد کرد که با تذکر آیت‌الله خامنه‌ای، مهار شد.

امیر محبیان، عضو شورای سردبیری نشریه "اصول‌گرا"ی "رسالت" در گفتگو با دویچه‌وله تاکید می‌کند که احمدی‌نژاد برای پیشبرد تحولات "جهش‌گونه" دولت دهم، نیاز به کسانی دارد که سریع‌تر مجری تئوری‌ها و نظراتش باشند.

دویچه‌وله: یکی از گمانه‌زنی‌ها در باره برکناری آقای متکی این است که ایشان در ارتباط با پرونده هسته‌ای و مذاکرات آتی با غرب عزل شده‌اند. شما با این برداشت موافقید؟

امیر محبیان: نه! مذاکرات هسته‌ای به تنهایی در اختیار و مسئولیت وزارت خارجه نیست. تصمیم‌گیری در این باره در سطح کلان صورت می‌گیرد و مجریان آن وزارت خارجه، شورای امنیت و دکتر سعید جلیلی هستند.

خودتان شخصا دلیل برکناری اقای متکی را در حالی‌که ایشان در سفر خارج بود، چه می‌دانید؟

تصمیم برای کنارگذاشتن دکتر متکی از مدت‌ها قبل اتخاذ شده بود. اما با توجه به شرایط مذاکرات و برخی مسائل مانند زمان مناسب و جایگزین مورد تایید مجلس به تعویق ‌افتاد. من فکر می‌کنم که توافق مجلس با دکتر صالحی محرز شده و اعلام این تصمیم در زمان کنونی هم به‌خاطر آن است که در تعطیلات ایام عزاداری از ابعاد تبلیغاتی این برکناری کاسته می‌شود.

آقای علاءالدین بروجردی، رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس از این برکناری ابراز شگفتی و بی‌خبری کرده و آقای محمد کرمی، عضو دیگر هیات رییسه این کمیسیون هم قبلا گفته بود که رییس جمهور در صورت کنار گذاشتن آقای متکی باید منتظر واکنش مجلس باشد.

من فکر نمی‌کنم مجلس واکنش ویژه‌ای در این زمینه نشان دهد. امکان دارد که بعضی نمایندگان مجلس مثلا به نحوه نادرست این برکناری اعتراض کنند و مواضعی بگیرند اما گمان نکنم که واکنشی جدی نشان دهند.

آقای احمدی‌نژاد می‌تواند بدون مشاوره با نمایندگان چنین تصمیمی بگیرد؟

رییس جمهور اگر مشورتی با کمیسیون یا نماینده‌ای در مجلس انجام دهد، به این منظور نیست که تصمیم بگیرد بلکه می‌خواهد ببیند مجلس زمینه لازم را برای جانشینی که در نظر گرفته دارد یا نه. بنابراین مشورت‌ها جهت کسب نظر کلی مجلس است نه برای تصمیم‌گیری. به نظر می‌رسد که ایشان تصمیم خود را گرفته و می‌داند که نمایندگان با دکتر صالحی موافقت دارند.

تحلیل دیگری هم هست که آقای احمدی‌نژاد با این تصمیم خواسته که خیال خود را از هرگونه سهمیه دادن به آقای لاریجانی چه در کابینه، چه در مجلس راحت کرده باشد.

آقای دکتر متکی هر چند در مقاطعی با دکتر لاریجانی کار می‌کرد، اما در حوزه وزارت‌خارجه با سیاست‌های دولت همراه بود. این استدلال درست نیست وگرنه آقای احمدی‌نژاد باید از ابتدا زیر بار وزارت آقای متکی نمی‌رفت. مسلما اختلاف‌هایی میان آقایان متکی و احمدی‌نژاد وجود داشته اما ایشان در نهایت، مجری سیاست‌های رییس جمهور بودند.

آقای احمدی‌نژاد با این تصمیم نشان می‌دهد که دنبال نیرویی است که بتواند سریع‌تر، مجری تئوری‌ها و نظرات خودش باشد . ایشان می‌خواهد دردو سال آینده تحولاتی در سیاست خارجی ایجاد کند و شاید این دلیل برکناری آقای متکی است، نه اختلافات شخصی.

این نخستین تغییر در دولت دهم بود. آیا باید منتظر دور جدیدی از تغییر یا تصفیه در کابینه برای یکدست کردن هیات وزیران ماند؟

به نظر می‌رسد آقای احمدی‌نژاد برنامه‌های زیادی برای ایجاد تحولات جهش‌گونه در سیاست‌های دولت داشته باشد. از قرار ایشان می‌خواهد تصویر کاملا مثبتی از فعالیت دولت دهم در اذهان ایجاد کند. به همین دلیل ممکن است نیروهای موفق و موافق را نگاه دارد و سایرین را که نتوانسته‌اند برنامه‌ها را طبق نظر ایشان انجام دهند، عوض کند. این احتمال وجود دارد.

گفتید احتمال مخالفت و اعتراض جدی نمایندگان مجلس با رفتن آقای متکی وجود ندارد. آیا تعییرات بعدی را هم مجلس با بی‌تفاوتی نظاره خواهد کرد؟

رییس جمهور به نحوی از کانال‌های موجود، نظر نمایندگان مجلس را می‌گیرد. اما روحیات ایشان طوری است که اول تصمیم می‌گیرد و بعد فضای لازم را برای این تصمیم‌ها ایجاد می‌کند. ایشان بر حسب شرایط تصمیم نمی‌گیرد و فشاری را نمی‌پذیرد.

برداشت من اینست که دگرگونی‌های دیگری در راهند، اما هنوز روشن نیست که چه کسانی عوض می‌شوند و چه کسانی می‌آیند. مشخص است که آقای احمدی‌نژاد درصدد افزایش قدرت حرکتی دولت است و لازمه این، تغییراتی در کابینه است.

مهیندخت مصباح
تحریریه: مصطفی ملکان

به انتقام جنگ تحمیلی ایران 182 خلبان عراقی را ترور کرده است

عصرایران:
دیپلمات های آمریکایی می گویند که ایران این اقدام را در انتقام از خلبانان حاضر در حملات هوایی به کشورش در جنگ هشت ساله اجرا می کند.این ادعا در حالی مطرح می شود که خود عراقی ها تا کنون در این باره سخنی نگفته اند.

یک شبکه خبری آمریکایی در ادعایی عجیب اعلام کرد که ایران به طور سازماندهی شده خلبانان عراقی را ترور می کند!

شبکه ای بی سی نیوز آمریکا ، مدعی شد که این براساس اسناد محرمانه وزارت امور خارجه آمریکا که توسط سایت ویکی لیکس منتشر شده ،، ایران تاکنون توانسته است 182 خلبان عراقی را که در جنگ هشت ساله با ایران، اهدافی را در این کشور بمباران کرده بودند، از بین ببرد.

دیپلمات های آمریکایی می گویند که ایران این اقدام را در انتقام از خلبانان حاضر در حملات هوایی به کشورش در جنگ هشت ساله اجرا می کند.
این ادعا در حالی مطرح می شود که خود عراقی ها تا کنون در این باره سخنی نگفته اند.

عراق در سال 1359 جنگ هشت ساله ای را علیه ایران آغاز و در بخش زیادی از این جنگ، شهرهای مختلف ایران مورد حملات هوایی جنگنده های عراقی قرار گرفتند.

مثلث کشتار و اعدام آقامجتبی، نقدی و احمدی نژاد

سند دیگری از ویکی لیکس

اسناد تازه منتشر شده ویکی لیکس با حجمی وسیع همچنان در حال انتشار و بازبینی است. یکی از این اسناد مجموعه تلکس هایی است که از دفتر جاسوسی امریکا در دوبی به مقامات امریکایی ارسال شده است. برای بخش نخست این تلکس عنوان "از بحران به بن بست" برگزیده شده است که در ژانویه 2010 صادر شده است.

در خلاصه این بخش، جنبش سبز مشکلی مزمن برای رژیم دانسته شده تا یک تهدید بالقوه و نتیجه گرفته است که غیر واقعی خواهد بود که آنرا در کوتاه مدت قادر به تغییر رژیم بدانیم ولی در همین حال اذعان میدارد که جنبش سبز حذف شدنی نیست. در این تلکس به اعتراضات خیابانی سبزها در روزهای تعطیل اشاره کرده و می نویسد که این جنبش از این طریق به حضور خود ادامه خواهد داد. همچنین به تلاشهای این جنبش به ایجاد شکاف در درون نخبگان حامی رژیم اشاره میکند و می افزاید هیچ دلیلی برای اینکه نشان دهد که سبزها خواهان سقوط رژیم هستند وجود ندارد. این سند گستردگی اعتراضات را کمتر از اعتراضات مردمی سال 57 دانسته و نتیجه میگیرد که رژیم دچار یک بن بست سیاسی است که در وحله نخست سازش با غرب را بعید می سازد و مشغول شدن به مذاکره با ایران تا زمان شکل گرفتن یک رژیم یکدست را بسیار مشکل تر از قبل میداند.

در این تلکس از عزم تمامیت خواهان در ابراز خشونت یاد شده و اینکه شنیده شده بارها خامنه ای دلیل سقوط شاه را عقب نشینی او دانسته و لذا از اینکار پرهیز دارد. همچنین از پاسداری یاد شده که آنها از کشته شدن تعداد زیادی از مردم در یک روز یا یک محل پرهیز میکنند تا فاجعه ای مثل 17 شهریور 57 اتفاق نیافتد. این سند با قاطعیت اعلام میدارد که خشونت ها علیه مردم و سران جنبش سبز و احزاب و نهضت های حامی سبزها ادامه خواهد داشت و ترور خواهرزاده موسوی و شلیک به اتومبیل کروبی

را از این جمله خشونت ها میداند.

در این تلکس آمده است که علیرغم اینکه رژیم به ترور و سرکوب ادامه خواهد داد ولی از تظاهر به مصالحه نیز دست نخواهد برداشت. از جمله به نقدهایی که مجلس به مرتضوی کرده اشاره میکند.

در این سند گروههای قدرت در رژیم فعلی به 3 بخش تقسیم شده و از خامنه ای بعنوان کنترل کننده اصلی یاد میکند. گروه اول را میانه رو ها خوانده و از علی لاریجانی، احمد توکلی ، اصغر حجازی ، ولایتی و ناطق نوری نام برده و خواسته آنها را لغو حمایت خامنه ای از احمدی نژاد ذکر نموده است.

گروه دوم را تندروها شامل افرادی ازسپاه، بسیج، اطلاعات و حامیان احمدی نژاد دانسته و از حسین طائب، مجتبی خامنه ای، محمد رضا نقدی، مصباح یزدی و احمدی نژاد و حامیانش نام می برد. این گروه بدنبال تشدید خشونت و سرکوب شدید تا اعدام سران جنبش سبز است.

گروه سوم گروهی میانی با حضور خامنه ای و دو پسرش مصطفی و میثم بهمراه جمعی از افسران اطلاعاتی است که ظاهرا طرفدار خشونت تا حد کتک زدن و زندان کردن و حبس خانگی سران جنبش سبز هستند.

در پایان این تلکس آینده ایران را چه در سطح اجتماعی و چه در سطح حکومت مبهم و غیر قابل پیش بینی توصیف نموده است و نزاع های سیاسی ایران را به یک "حفره سیاه کهکشانی" همانند میداند که همه امور داخلی و خارجی را می بلعد و به مقامات امریکا گوشزد میکند که تا اوضاع سیاسی ایران در چنین بن بستی گرفتار است امکان مذاکره بر موضوعات مشترک غیر ممکن بنظر میرسد.

گرم کردن رختخواب شیوخ عرب، حرفه ای که از رژیم شاه به ج. اسلامی ارث رسیده!

از آنجا که "تره به تخمش می رود و حسنی به باباش" وقتی جمهوری اسلامی استحاله شده و شده همان نظام شاهنشاهی که مردم سرنگونش کردند، انتظار داشته باشید که همه امورش سلطنتی و پادشاهی شود. از جمله حرفه ای که برای راضی کردن شیوخ عرب در جمهوری اسلامی راه اندازی شده و سابقه آن به دوران شاه باز می گردد.

لطفاً به نوشته زیر که از کتاب آقای علم استخراج شده است توجه کنید:

پنجشنبه 3/4/55- صبح به فرودگاه رفتم که شاهنشاه تشریف می آوردند تا سلطان قابوس را راه بیندازند. فرمودند، این پسر (سلطان قابوس) پسر بسیار خوبی است و جز به مشورت ما قدمی بر نمی دارد... سئوال فرمودند در این دو شبه خوش گذرانی چه کرد؟ عرض کردم، هر شبی چهار پنج خانم در اختیارش بود، اما چه کرد؟ نمی دانم. فرمودند، تازه داماد احیاناً ناخوش نشود. عرض کردم، خیر دخترهای ایرانی تمیز شده اند و او هم خیلی آنها را دوست می دارد.

°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°

فرستنده : ن.پ.

مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد و من سال ها مذهبی ماندم

بی آنکه خدایی داشته باشم / (سهراب سپهری)

کوچک که بودم پدرم بيمار شد. و تا پايان زندگي بيمار ماند.پدرم تلگرافچي بود.در طراحي دست داشت.خوش خط بود.تار مي نواخت. او مرا به نقاشي عادت داد. الفباي تلگراف (مورس) را به من آموخت . در چنان خانه اي خيلي چيزها مي شد ياد گرفت.

من قالي بافي را ياد گرفتم و چند قاليچه ي کوچک از روي نقشه هاي خود بافتم . چه عشقي به بنايي داشتم. ديوار را خوب مي چيدم. طاق ضربي را درست مي زدم. آرزو داشتم معمار شوم. حيف،دنبال معماري نرفتم.

در خانه آرام نداشتم. از هر چه درخت بود بالا مي رفتم. از پشت بام مي پريدم پايين. من شر بودم. مادرم پيش بيني مي کرد که من لاغر خواهم ماند.من هم ماندم. ...... ما بچه هاي يک خانه نقشه هاي شيطاني مي کشيديم.
روز دهم مه 1940 موتور سيکلت عموي بزرگم را دزديديم، و مدتي سواري کرديم. دزدي ميوه را خيلي زود ياد گرفتيم.از ديوار باغ مردم بالا مي رفتيم و انجير و انار مي دزديديم.چه کيفي داشت! شب ها در دشت صفي آباد به سينه مي خزيديم تا به جاليز خيار و خربزه نزديک شويم. تاريکي و اضطراب را ميان مشت هاي خود مي فشرديم. تمرين خوبي بود.هنوز دستم نزديک ميوه دچار اضطرابي آشنا مي شود.
خانه ما همسايه صحرا بود. تمام روياهايم به بيابان راه داشت. پدر و عموهايم شکارچي بودند. همراه آنها به شکار مي رفتم.
بزرگتر که شدم عموي کوچکم تيراندازي را به من ياد داد. اولين پرنده اي که زدم يک سبز قبا بود. هرگز شکار خوشنودم نکرد. اما شکار بود که مرا پيش از سپيده دم به صحرا مي کشيد و هواي صبح را ميان فکرهايم مي نشاند. در شکار بود که ارگانيزم طبيعت را بي پرده ديدم. به پوست درخت دست کشيدم. در آب روان دست و رو شستم. در باد روان شدم. چه شوري براي تماشا داشتم!
اگر يک روز طلوع و غروب آفتاب را نمي ديدم گناهکار بودم. هواي تاريک و روشن مرا اهل مراقبه بار آورد. تماشاي مجهول را به من آموخت.
من سال ها نماز خوانده ام.
بزرگترها مي خواندند، من هم مي خواندم. در دبستان ما را براي نماز به مسجد مي بردند.
روزي در مسجد بسته بود.بقال سر گذر گفت:"نماز را روي بام مسجد بخوانيد تا چند متر به خدا نزديکتر باشيد!"
مذهب شوخي سنگيني بود که محيط با من کرد. و من سال ها مذهبي ماندم ، بي آن که خدايي داشته باشم!
از کتاب هنوز در سفرم ....
سهراب سپهري

http://www.iran-iran.ir/wp-content/uploads/2010/10/sohrab-sepehri.jpg

°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°

فرستنده : م.ش.

پيشنهادي جالب از يک هم ميهن درباره امارات

يکي از هم ميهنان در پيشنهادي جالب با توجه به مسائل اخير پيش آمده نوشت:

چرا اسم خيابان ظفر را به "خليج فارس" عوض نمي کنند تا امارات مجبور شود براي آدرس سفارتش از اين اسم استفاده کند؟

در ضمن يه بخشنامه هم به پست بدهند که هر نامه اي به اين آدرس بود اگر اسم خليج فارس را ننوشته بود با ذکر علت به فرستنده ارجاع بدهند....!!

اگر به نظر شما هم پيشنهاد جالبي است براي بقيه هم بفرستين...


 

بالای صفحه

... بیشتر