|
می کوبد دارکوب بر درخت
می کوبم سر بر ديوار
( او زخم بر درخت می زند
ومن خودم را زخماگين می کنم ) .
*
جيک جيک های گنجشک را می شنوم
به ياد جوانان زادگاهم می اُفتم .
*
سگی پارس می کند
به ياد آخوندها و " لباس شخصی ها " می اُفتم .
*
گُلی از تشنگی پرپر می زند
به ياد مردمم می افتم .
25 ژوئيه
2003 |