xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr          

  

                                     

http://shahrbaraz.blogspot.com

نام ایران

پنج‌شنبه ۱/بهمن/۱۳۸۸ - ۲۱/ژانویه/۲۰۱۰

یکی دو هفته پیش خواننده‌ای - که گویا شهروند کشور افغانستان است - در پای مطلبی که سال گذشته درباره‌ی «
لطیف پدرام» نوشته بودم پیغامی گذاشت که نکته‌های جالبی در آن بود.

ایران امروز، یک بخشی از ایران بزرگ تاریخی است، نه همه‌ی آن. ایران امروز بخش‌های را که قبل از این فارس گفته می‌شد، یعنی مناطق غرب ایران را، و بخشی از آن مناطقی که پس از غلبه تازی‌ها به نام خراسان یاد میشد، یعنی بخشی از خراسان بزرگ را در بر می‌گیرد. این جای که امروز ایران نامیده می‌شود، به طور عام در ادبیات سیاسی غرب به نام پرشیا یا همان فارس یاد می‌شد و هنوز هم در نبشته‌های زیاد از آن به نام پرشیا یاد می‌کنند، اما دولت ایران در سال نوزده صد و سی و پنج میلادی، در زمان ظاهر شاه، تصمیم گرفت که مملکت خود را به نام "ایران" رسما نامگذاری کند. این یک کار بسیار زیرکانه و هوشیارانه بود که به ضرر مردمان ایرانی بخش‌های دیگر تمام شد. ایران نام مشترک تمام سرزمین‌های تاریخی ما بود که یک فرهنگ و زبان بر آن حاکم بود و اگر از روی شاهنامه قضاوت کنیم بخش زیاد آن سرزمینی که فردوسی به نام ایران خوانده است، ولایات زیاد آن در اَوغانستان امروزی، تاجیکستان و مرو می‌باشد. به هر حال گرفتن و غضب کردن نام ایران از جانب دولت رضا شاه، از برخی جهات برای ما زیانبار تمام شده است.


در این که ایران امروزی بخشی از ایران بزرگ است حرفی نیست. اما این که ما ایرانیان (یعنی شهروندان ایران امروزی و افغانستان و تاجیکستان و ...) به ادبیات سیاسی غرب مراجعه کنیم و بگوییم نام اینجا پرشیا بوده است یعنی همان فارس! اشتباه بزرگی است که یا نشان ناآگاهی زبانی دارد یا نشانه‌ی غرض گوینده. فارس یا همان پارس در زبان پارسی هیچ گاه به تمام ایران یا حتا مناطق غرب ایران گفته نمی‌شد. فارس همواره منطقه‌ای در جنوب ایران بوده است. کشور ما همواره دست کم از زمان شاهنشاهی ساسانیان ایران و ایران‌شهر نام داشته است و شامل تمام ایران امروزی و افغانستان و تاجیکستان و ازبکستان و قفقاز و عراق بوده است. مناطق غرب ایران، برخلاف ادعای این خواننده، در ادبیات پس از اسلام «عراق» (عراق عجم در برابر میان‌رودان یا عراق عرب) خوانده می‌شده نه «فارس» و «پرشیا». نمونه‌ها فراوان است اما این بیت حافظ شاید کافی باشد:

خرد در زنده رود انداز و می نوش -------- به گلبانگ جوانان عراقی

این که یونانیان و رومیان و بعدها اروپاییان - به اشتباه - به تمام ایران، نام پرشیا را داده‌اند نباید برای ما ایرانیان و پارسی‌زبانان مایه‌ی گمراهی یا سوءاستفاده و سوءتعبیر شود.

پس از اسلام نیز همواره سراسر این سرزمین ایران نامیده می‌شده و با خراسان فرق داشته. خراسان بخشی از ایران بوده، همان طور که فارس و عراق هم چنین بوده است. نظامی گنجوی می‌گوید:

همه عالم تن است و ایران دل ------ نیست گوینده زین قیاس خجل

و مشخص است که منظورش خراسان نبوده است. یا خاقانی شروانی می‌گوید:

چون غلام تو است خاقانی، تو نیز -------- جز غلام خسرو ایران مباش

خاقانی در جای دیگری می‌گوید:

از چه روی سوی خراسان شدنم نگذارند؟ ------- عندلیبم به گلستان شدنم نگذازند

اگر خراسان همان ایران بوده چرا خاقانی بین این دو فرق گذاشته است؟ اگر خراسان همان ایران بود چرا فردوسی از خراسان نام نبرده؟ پس سیستان و زاولستان و کاولستان و توران و چاچ کجاست؟ پس از فروپاشی ساسانیان، هر شاهی که در هر گوشه‌ای از ایران بزرگ به حکومت می‌رسید خود را «شاه ایران» می‌خوانده است خواه در قفقاز و شروان، خواه در فارس، خواه در خراسان و خواه در کرمان. وقتی اسماعیل صفوی در سال ۹۰۷ ق./۱۵۰۰ م. در تبریز تاج گذاشت خود را «شاه ایران» خواند و همه‌ی حکومت‌های محلی از دیار بکر تا هرات و کابل و قندهار را زیر فرمان خود آورد و دوباره حکومتی مرکزی بر پا کرد و بدین ترتیب نخستین حکومت مرکزی ایران پس از اسلام شکل گرفت.

تنها کاری که رضا شاه پهلوی در سال ۱۹۳۵ م./۱۳۱۴ خ. کرد این بود که نام ایران در سندهای بین‌المللی و بیگانه را از نام باستانی Persia به Iran برگرداند نه این که - آن طور که ایشان نوشته‌اند - با زیرکی و هوشیاری نام ممکلت خود را «ایران» بگذارد و نام ایران را غصب کرده باشد. برای آنان طبیعی بود که چون ما نام کشور خود را ایران می‌نامیم مردم دیگر کشورها هم باید آن را Iran بنامند. همین. وگرنه وقتی در سال ۱۱۳۵ ق. / ۱۷۲۲ م. شورشیان پشتون از قندهار بر گرگین خان، حاکم صفوی قندهار، شوریدند و به رهبری محمود افغان (پشتون) به اصفهان حمله کردند و دولت صفویان را برانداختند، محمود افغان خود را «شاه ایران» خواندند نه شاه فارس نه شاه افغانستان! وقتی نادرشاه افغان‌ها را از حکومت ایران بیرون راند و آنها را به سرزمین‌های پشتون نشین برگرداند نام این مملکت هنوز ایران بود نه فارس. وقتی استعمار بریتانیا در سده‌ی نوزدهم میلادی با تهدید دولت قاجار، منطقه‌ی هرات را از ایران جدا کرد و با کمک پشتون‌ها کشور پشتونستان یا افغانستان بعدی را به وجود آورد هنوز «ممالک محروسه‌ی ایران» وجود داشت. پس لطفا تاریخ را تحریف نکنید.

ایشان در ادامه نوشته است:

اما به یک حساب، اینکه نام ایران زنده مانده است، هر چند که بالای یک بخش کوچک ایران اصلی نهاده شده است، کلا غنیمت است. اما تلاش حاکمان اوغانستان و فاشیست‌های پشتونیست در صد و چند سال اخیر همین بوده است که ما را از ریشه‌های ایرانی ما ببرند و نام جعلی اوغان را بالای ما تحمیل کنند. خراسانی هم همان ایرانی هست، تاجیک هم همان ایرانی یا آریایی هست.


اگر نقشه‌ی ایران در زمان ساسانیان را با نقشه‌ی ایران امروزی مقایسه کنید می‌بینید که ایران امروزی چندان «بخش کوچکی» از ایران بزرگ نیست. اما با دیگر بخش‌های این گفته صد در صد موافقم. ما همه ایرانی هستیم و باید به یادمان باشد که این داستان «زیرکی» رضا شاه پهلوی و «غصب نام ایران» نیز از همین تلاش‌های فاشیست‌های پشتونیست است. وگرنه اگر به کتاب‌های تاریخی که پیش از تشکیل حکومت پشتون‌ها نوشته شده نگاه کنید می‌بینید که هیچ گاه به مناطق غرب ایران فارس گفته نمی‌شده و پرشیا همان ایران است نه فارس!

در ادامه چنین نوشته‌اند:

گپ طوری نیست که گویا همین ایران امروز که پایتخت اش تهران است مرکز و جای اصل و به حساب زمین مادر بوده و دیگر بخش‌ها از آن جدا شده است و یا به اصطلاح مال همین ایران امروز می‌باشد. موضوع خیلی پیچیده است و نیاز به یک نگرش تحلیلی و تفسیر تاریخی دارد که در این مختصر نمی‌توان آن را به درستی توضیح کرد. مقصد این است که تمام همان سرزمین بزرگ تاریخی که آریانا و ایران و خراسان یاد می‌شد، در یک مرحله از تاریخ از هم پاشید و به چند پارچه تقسیم شد و امروز به نام‌های مختلف یاد می‌شود.


من هم موافقم که موضوع پیچیده است اما نه از این زاویه که ایشان می‌گویند. اینجا هم باز همان تئوری‌ها و بازنویسی تاریخ به دست پشتون‌ها و استعمارگران را می‌بینیم. آریانا و ایران و خراسان سه نام متفاوت است بر سه ناحیه‌ی متفاوت. آریانا در زبان لاتین همان است که در زبان پارسی هخامنشی هریوه و در زبان پارسی دری هرات خوانده می‌شود. در هیچ مرحله‌ای ایران از هم نپاشید. بلکه تا زمان قاجاریان و سده‌ی نوزدهم میلادی یعنی همان صدو چند سال پیش که خودشان گفته‌اند تمام این سرزمین‌ها زیر فرمان یک شاه بود به نام شاه ایران. سپس استعمار بریتانیا و استعمار روسیه سرزمین‌هایی را از ایران جدا کردند و کشورها یا جمهوری‌های تازه‌ای ساختند و برایشان این افسانه‌ها را ساختند که کشوری بود که از هم پاشید و هیچ کدام دیگر ایران نیستند. روس‌ها نیز این افسانه را در گوش مردم قفقاز خواندند که آذربایجان بزرگی بود که ایران بخش جنوبی آن را اشغال کرد! حال آن که خودشان قفقاز را اشغال کرده بودند و آنان را از سرزمین مادر که همان ایران باشد جدا کرده بودند.

باز اگر نقشه‌ی ایران در زمان ساسانیان را با نقشه‌ی ایران امروزی مقایسه کنید می‌بینید که ایران امروزی در مرکز و قلب آن بوده است نه خراسان بزرگ! من نمی‌گوییم که بخش‌های دیگر «مال» ایران امروزی هستند. همه‌ی ما ایرانی هستیم. باید با همدلی و نیت پاک و به قصد دوستی و نزدیکی با هم گفت وگو کنیم نه این که بگویید شما سر ما کلاه گذاشتید و نام ما را غصب کردید. باید تاریخ را آن طور که رخ داده خواند نه آن طور که استعمارگران بازنویسی کرده‌اند. به قول مولانا جلال‌الدین بلخی، شاعر بزرگ ایرانی (نه افغان نه ترک):

شرح این هجران و این خون جگر ------------ این زمان بگذار تا وقتی دگر


پی‌نوشت:

هم چنین نگاه کنید به:
ایران یا پرشیا

ایران یا پرشیا؟

پنج‌شنبه ۹/خرداد/۱۳۸۷ - ۲۹/می/۲۰۰۸

اگرچه بر اساس نوشته‌های پیشااسلامی و پسااسلامی کشور ما همواره ایران نامیده می‌شده (در زمان ساسانیان «اِران‌شهر» Eranshahr = کشور آریایی)، اما به دلیل این که نخستین بار مردم پارس شاهنشاهی بزرگ هخامنشی را پدید آوردند، در زبان یونانی و پس از آنان در میان رومیان و اروپاییان، کشور ما Persia (پارس) خوانده شد. تازیان یا عربان نیز کشور ما را مملکت فارس یا فرس می‌خواندند مانند نامه‌ی [منسوب به] پیامبر اسلام به خسرو پرویز که در آن وی را «کسرا، عظیم الفُرس/الفارس» (خسرو، بزرگ ایرانیان/ایران) خطاب کرده است.

پیشتر در نمونه‌های از شعر شاعران بزرگ پسااسلامی نیز نشان دادم که همواره کشور ما ایران خوانده می‌شده است و مردم نیز خود را ایرانی می‌دانستند مانند

رودكی سمرقندی (سده‌ی ۳ و ۴ خ):
شادی بوجعفر احمد بن محمد ------------ آن مَه آزادگان و مَفخَر ايران

سنایی غزنوی (سده‌ی ۵ خ):
تا در ايران خواجه بايد، خواجه «ايران شاه» باد ----------- حكم او چون آسمان بر اهل ايران، شاه باد!

ناصر خسرو قباديانی (سده‌ی ۵):
برون كرده است از ايران ديو، دين را --------- ز بی‌دينی چنين ويران شد ايران

منوچهری دامغانی (سده‌ی ۵):
زود شود چون بهشت، گيتی ِ ويران ------------ بگذرد اين روزگار سختی از ايران

نظامی گنجوی (سده‌ی ۶):
همه عالم تن است و ایران دل ----------- نیست گوینده زین قیاس خجل

خاقانی شروانی (سده‌ی ۶):
چون غلام تو است خاقانی، تو نيز ------------ جز غلام خسرو ايران مشو
دل که از درگاه تو محروم شد، محروم‌وار --------- رفت و راه آستان صدر ایران برگرفت

انوری ابیوردی (سده‌ی ۶) پس از حمله‌ی ترکان غُز به ایران و در شرح ویرانگری‌های آنان:
خبرت هست که از هرچه در او چیزی بود ----------- در همه ایران امروز نماندست اثر

عبيد زاكانی (سده‌ی ٨):
ز بامداد ازل تا به انقراض ازل ---------- زمام ملک به فرمان شاه ایران کرد

اما در سال ۱۳۱۴ خ/۱۹۳۵ م. دولت وقت ایران به توصیه‌ی روشن‌فکران و به فرمان رضا شاه پهلوی از کشورهای خارجی خواست که پس از این در نوشته‌های میان‌کشوری (بین‌المللی) نام کشور ما را همان ایران بنویسند نه پرشیا با این استدلال که نام اصلی کشور ما از زمان باستان ایران بوده و هست و فارس تنها یک استان ما است. شاید این درخواست اشتباه بود زیرا همان طور که کشور مصر در زبان میان‌کشوری Egypt خوانده می‌شود و یونان در زبان خودشان الاس Hellas، شاید لازم نبود نام کشور ما تغییر کند.

متاسفانه چون این نامگردانی در میان جنگ‌های جهانی روی داد بسیاری گمان می‌کنند که ایران کشوری جدید است و همان طور که امپراتوری‌های پروس/اتریش و عثمانی از بین رفت و کشورهایی مانند ترکیه و دیگران به وجود آمدند امپراتوری پرشیا نیز از بین رفته و ایران یکی از بازماندگان آن است.

اکنون دشمنان ایران به این توهم دامنه می‌زنند که تا پیش از جنگ جهانی و حکومت پهلوی‌ها کشوری به نام ایران وجود نداشته است و ایران ساخته‌ی خاورشناسان است.

یکی که گویا اطلاعاتش بیشتر از رسانه‌های گروهی بود تا از مطالعه، در گفت وگویی اینترنتی از من پرسید: آیا شما گروه قومی به نام Persians [منظورش پارسی بود] دارید که حاکم کشورند و باقی غیرپارسی هستند؟ گفتم نه. از نظر فنی و در زبان انگلیسی Iranian و Persian مترادف و به یک معنا (ایرانی) هستند و طبقه‌ی حاکم نیز از قوم‌های مختلف اند. و جریان تغییر نام ایران در سال ۱۳۱۴ خ/۱۹۳۵ م را برایش گفتم.

هم چنین یکی از دوستانم در آلمان تعریف می‌کرد که دختری آلمانی از او پرسیده تو Perser (ایرانی) هستی یا Iraner (ایرانی)؟ دوست من هم گفته: Iraner. او نیز در توضیح گفته اگر می‌گفتی Perser می‌فهمیدم نژادپرستی و دیگر قوم‌های ساکن ایران را نادیده می‌گیری!؟!

در کتابی به نام «برنامه‌ی ایران» (Iran Agenda) نیز خواندم که Not all Iranians are Persian (همه‌ی ایرانیان ایرانی نیستند!). در واقع اینان دانسته یا نادانسته سعی می‌کنند اصطلاح Persian را به صورت ظاهری و تحت اللفظی به «فارس» ترجمه کنند در صورتی که هرگز چنین معنایی برای این اصطلاح وجود نداشته است. در لغت‌نامه‌ها و فرهنگ‌های معروف و معتبری مانند آکسفورد و وبستر و «میراث امریکایی» (American Heritage Dictionary) همواره برای Persian نوشته شده است: A native or inhabitant of Persia or Iran (بومی یا ساکن ایران) یعنی ایرانی بدون قید نام هیچ گونه گروه قومی.

همان طور که نمی‌توانیم بگوییم کاربرد صفت «عثمانی» (عثمانلو/عثمانلی= منسوب به عثمان پسر ارطغرل) بر تمام چیزها و کسانی که در امپراتوری عثمانی زندگی می‌کردند تبعیض نژادی و نادیده گرفتن دیگر ساکنان غیرعضو خاندان عثمانلو (مانند عرب، یونانی، آلبانی و بالکانی و ...) بوده است.

امروزه دیگر گروه قومی مشخصی به نام پارس/فارس در ایران نداریم. شاید بتوانیم باشندگان استان فارس را فارسی/فارس بنامیم که البته آنان نیز خود را با شهر خود می‌نامند مانند شیرازی، فسایی، کازرونی و مانند آن. دیگر کسانی که «فارس» خوانده می‌شوند یا تهرانی اند یا اصفهانی (اسپاهانی)، یا خراسانی، سمنانی و .. که همه پارسی/فارسی زبانند. برای سادگی، فارسی زبان را «فارس» می‌گوییم در برابر ترک‌زبان که آن هم برای سادگی «ترک» گفته می‌شود. متاسفانه از هم‌میهنی آذربایجانی شنیدم که به زنی غیرایرانی می‌گفت: I am Iranian but I am not Persian, I am Turk با همین تصور که Persian یعنی فارس.

برای همین، به نظر من باید بر یکی بودن Iran و Persia (و نیز صفت Iranian و Persian و برابرهای آن‌ها در دیگر زبان‌ها) و روشن کردن این مطلب برای دیگران تاکید کنیم. البته برخی نیز پیشنهاد می‌کنند برای جلوگیری از سوءتفاهم و سوءاستفاده‌ی ضدایرانیان، بهتر است همواره از Iran و Iranian استفاده کنیم به جز در کاربردهای شناخته‌شده‌ای چون نام زبان ملی و سراسری (Persian language)، ادبیات و شعر پارسی (Persian literature)، فرش ایرانی (Persian carpet)، باغ ایرانی (Persian garden) و ...

پی‌نوشت:
یکی از دلیل‌های من برای این پیشنهاد آن بود که ما رسانه‌ی نیرومندی و دارای برد زیاد برای گسترش آگاهی در دست نداریم. برخی از ایرانیان خارج از ایران هم گاه آن قدر تنبل اند که حتا نام زبان خودشان را هم می‌گویند Farsi نه Persian.

بالای صفحه