«ای
بچههای پاپتی»، با سرودهای از « سياوش کسرائی
»
امروز اولين روز
زمين است.
در آسمان، آيتي نميبينم
بر خاک، بهشتي از دست رفته نميجويم.
از اين جهان دو چيز آموختهام:
گندم بهانه است،
و ساقهاي ما را تبعيد تواند کرد.
«مانا آقايي»
اينروزهاي آخر
همانطور که ميدانيد در ايران، تنور انتخابات رئيس جمهوري داغ بود و در
گرمايي که داشت، گروهي به ترغيب و عدهاي به تحريم شرکت در اين مراسم، ناني
به سينۀ آن ميچسباند. شايد رواي اين حکايت هم بايد چيزي در اين باره
مينوشت. ولي فکر کردم: آن کس که قرار است آنچه که من شايد بنويسم را
بخواند، بايد دستکم به اينترنت دسترسي داشته باشد و اهل وبگردي و
سايتنوردي هم باشد. و همانطور که ميدانيد و حتما هم تا حالا ديده و هنوز
هم ميخوانيد، در بارۀ کانديداها و موضوع انتخابات آنقدر مطلب بوده و هست و
نوشتهاند که حرف و نظر تازهاي براي مطرح کردن نمانده و نبود.
در واقع اگر هم چيزي نوشته ميشد، همانا تکرار مکررات و آنچه که ديگران به
آن خوبي و خوانايي نوشته بودند و مينويسند ميبود. ولي خب، از طرفي يک
دلمان اين بود که همينطور هم بيهيچ گفت و گفتماني! از اين موضوع نگذريم،
و از طرف ديگر دروغ چرا!؟ بضاعت چنداني نيز در اينجور امور نداشته و
نداريم.
تا همين امشب، و در جابهجايي اين فايلها و يادداشتهايي که اينجا و آنجا
هست و دارم، برخوردم به شعر و ترانهاي از سرودههاي «سياوش کسرائي». شعري
که او روزگاري در به ريشخند گرفتن مراسم جشنهاي دوهزار و پانصد سالۀ حکومت
پهلوي سروده و کمتر کسي آن را ديده يا خوانده، و ترانهاي که بر مبناي اين
سروده اجرا شده و باز کمتر کسي آن را شنيده و يا به خاطر دارد.
اين ترانه فقط يکبار در مجموعهاي که سالهاي اول انقلاب، به ابتکار
«عليرضا ميبدي»، «عليرضا نوريزاده»، «عماد رام» و چند نويسنده و هنرمند
ديگر با عنوان «شبانه»، و در شکل نوار کاست تهيه و منتشر ميشد، به اجرا در
آمد. شعر ترانه و فايل صوتي اجراي آن را پايين اين نوشتار نوشته و
گذاشتهايم، آن را بهعنوان مطلب ما در مورد انتخابات قبول، و پاي اين
بگذاريد که ما هم مثلا به اين قضايا اشارهاي داشتهايم!
طرح از زمان زماني
اي بچههاي پاپتي
دور شين و کور شين همهتون
زنده بهگور شين همهتون
تو شهرمون مهمونيه
مهمونيمون اعيونيه
دنبک و تنبور ميزنن
طبلک و شيپور ميزنن
نيفته چشمام بهتون
نشنوه گوشام صداتون
دور شين و کور شين همهتون
زنده بهگور شين همهتون
تا وقتي جشن قيصره
دس به سپيدي نزنين
دس به سياهي نزنين
مهمون داره بدش ميآد
لرزه به گنبدش ميآد
اي بچههاي ناز نازي
وقتي ميآين به اين بازي
زبون درازي نکنين
با تله بازي نکنين
حرف دو پهلو نزنين
پهلو به جادو نزنين
نياد صداي حرفتون
صداي حرف تلختون
نگين که قحط گندمه
گشنگي مال مردمه
نگين که مرگ فراوونه
زندگي اينجا ارزونه
نگين که جشن ملته
اون که اسيره ذلته
حرفهاي سر بسه نگين
آسه بياين، آسه برين
تا ديوه شاختون نزنه
لقد به طاقتون نزنه
تو شهر کلاغ فراوونه
تو هر سوراخي پنهونه
اگه کلاغا بدونن
ديو و خبردار ميکنن
ديوه ميآد سراغتون
زهر ميريزه تو آشتون
. . .
اجراي اين ترانه با شعر «سياوش کسرائي» را از اينجا بشنويد!