|
چند نوشته از علی اصغر حاج سيدجوادی : کلمه قبيحه آزادی ؛ آقايان ! چرا صدای انقلاب را نمی شنويد؟ ؛ براندازی يا تقدير تاريخی خودکامگی ؛ راه بی بازگشت ؛ دنيای سر و ته بسته خشک انديشان ؛ پايگاه های جهانی توحش و ترور ("جامعه بين المللی" يک دروغ بزرگ است ؛ داستان جمهوری مردی که نه رييس دولت است و نه رييس جکومت . + زندگينامه
علیاصغر حاجسیدجوادی
با افزودن عکسها ـ م. ايل بيگی
علیاصغر صدر حاجسیدجوادی (۱۳۰۳ – ۵ تیر ۱۳۹۷) کنشگر سیاسی، نویسنده و روزنامهنگار ایرانی بود.[۲] او از مدافعان جدی آزادی رسانه، پیش و پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران بود. زندگیعلیاصغر حاجسیدجوادی در سال ۱۳۰۳ در خانوادهای سرشناس در قزوین به دنیا آمد. پدر او سید علی (صدر المعالی) بود. نیای پدری او «حسین مجتهد خیابانی» (حاجسیدجوادی) از روحانیون پرآوازه قزوین بود.[۲] او در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، حقوق خواند و در مقطعی هم در فرانسه ادامه تحصیل داد. اما به جای پرداختن به کارهای حقوقی، به نویسندگی و روزنامهنگاری پرداخت. او ابتدا در روزنامه اطلاعات و سپس کیهان مشغول به کار شد و هر از گاهی هم در مجله نگین مینوشت. او از اعضای نخستین کانون نویسندگان ایران بود.[۲] یکی از نشریاتی که در آن سالها با همکاری او منتشر میشد، هفتهنامه «جنبش» بود.[۳] سیاستدودمان پهلویوی به دلیل انتقاد از دودمان پهلوی ممنوعالقلم شد.[۲] شهرت حاجسیدجوادی در آن زمان به خاطر دو نامه سرگشاده بیسابقه انتقادی او خطاب به رئیسدفتر ویژه محمدرضا پهلوی، و دو مقاله با عنوانهای «ارتش از چه چیزی دفاع میکند؟» و «گلوله در مقابل قلم» بود.[۴] در نامه سرگشادهاش به محمدرضا پهلوی با عنوان «صدای فروریختن سقف حکومت را میشنوم» در سال ۱۳۵۵، وی به شدت از سیاستهای شاه انتقاد کرد که از اسناد انقلاب بهشمار میآید.[۲][۵] انقلابعلیاصغر حاجسیدجوادی یکی از طرفداران «ضرورت برخورد قاطع و لزوم نابودی ضد انقلاب و عوامل رژیم پهلوی» و عوامل رژیم پهلوی بود. او در مقالهای که در ۲۶ بهمن ۱۳۵۷ برابر با ۱۵ فوریه ۱۹۷۹ در روزنامه اطلاعات با عنوان «اگر شکوفه سیب به میوه رسد… ؟» منتشر شد، بر اِعمال برخورد شدیدتر در خصوص مقامات دستگیرشده نظام پادشاهی شد که در سرکوب مردم و برقراری نظام استبدادی مؤثر بودند. او خواستار «تعقیب و محاکمه و مجازات وکلیه عناصر و مجریان اساس نظام استبدادی سابق و نابودی همه عناصری که به طور مستقیم و مستمر در مرکز اختناق و شکنجه و سرکوبی مردم ایران قرار داشتند و مصادره اموال منقول و اموال غیرمنقول کلیه جنایتکاران و عناصری که ثروت خود را از راه غارت درآمد عمومی مملکت به چنگ آوردهاند اعم از خانواده سلطنتی و کلیه وزرا و معاونین و مسئولان اداری و همه وابستگان آنها در بخش خصوصی » شد.[۶] جمهوری اسلامیپس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران حاجسیدجوادی به دعوت سید محمود طالقانی، در کنار دیگر کسانی چون طاهر احمدزاده، حبیبالله پیمان و محمد مجتهد شبستری مسئول تهیه طرح جامعی دربارهٔ شوراها در «کمیته اجرایی دفاع از آزادی و حقوق بشر» شد.[۲] ![]()
جلسه کمیته اجرایی دفاع از آزادی و
حقوق بشر به
ریاست
مهدی بازرگان
علیاصغر سیدجوادی در سمت راست و احمد صدر حاجسیدجوادی در سمت چپ مهدی بازرگان، عبدالکریم لاهیجی در سمت راست نگاره حاجسیدجوادی هر چند در ابتدا از مدافعان انقلاب ۱۳۵۷ و سید روحالله خمینی بود اما به سرعت به مخالفان جمهوری اسلامی ایران پیوست. او در سال ۱۳۵۸ با نوشتن مقالهای با عنوان «صدای پای فاشیسم» به بازداشت فرزند سید محمود طالقانی اعتراض کرد.[۲][۵] مخالفتهای او با نظام تازه تأسیس نهایتاً در سال ۱۳۶۰ به اختفای او در ایران و سپس خروج مخفیانه به فرانسه انجامید. او در تمام سالهای زندگی در فرانسه به نویسندگی مشغول بود.[۲] عضویت در گروههای سیاسیبا آنکه برخی منابع از عضویت او در گروههای سیاسی گفتهاند اما به گفته عبدالکریم لاهیجی او در هیج گروهی عضویت نداشت و فقط دورهای در جوانی به حزب نیروی سوم به رهبری خلیل ملکی که منشعب از حزب توده ایران بود، علاقهمند بود.[۲] همچنین گفته میشود او از اعضای جدا شده شورای ملی مقاومت ایران بود.[۷][۸] وی یکی از نخستین کسانی بود که در پاریس اطلاعیههایی را در مورد زندان و شکنجه در قرارگاههای مجاهدین در عراق منتشر کرد.[۹] او از بنیانگذاران گروه «جنبش برای آزادی» شمرده شدند. از اعضای مؤثر و فعال در این گروه میتوان به کیان کاتوزیان، ناصر کاتوزیان و.. اشاره کرد.[۱۰][۱۱] وی در سالیان قبل از انقلاب نشریه ای غیر علنی بنام «جنبش» ایجاد کرد و بعد از انقلاب ۱۳۵۷ برای سازمان سیاسی خود «جنبش برای آزادی» انتخاب کرد. فعایلت سیاسی این گروه بیشتر از نیمه دوم سال ۱۳۵۹ و تهاجم و اشغال دفتر این سازمان و نشریه ادامه نیافت. از مهمترین مقالات این نشریه به نویسندگی او میتوان به «صدای پای فاشیسم میآید»، «توپخانهای که دروغ شلیک میکند» (در حمله به دانشجویان مسلمان پیرو خط امامو گروگان گرفتن ۵۲ دیپلمات آمریکایی)، «این معامله از اساس باطل است» اشاره کرد.[۱۲] از دیگر نویسندگان این نشریه میتوان از منوچهر هزارخانی، ناصر کاتوزیان[ باسردبیری اسلام کاظمیه ـ م.ايل بيگی] نام برد. حاج سید جوادی از نخستین اعضا و بنیانگذاران کانون نویسندگان ایران بود و در دوره پهلوی نیز به دلیل انتقاداتش از سیستم استبدادی ممنوعالقلم شده بود.[۱۲][۱۳] درگذشتعلی اصغر صدر حاجسیدجوادی، در سهشنبه ۵ تیر ۱۳۹۷ در اثر بیماری و کهولت سن در ۹۴ سالگی در پس از یکماه بستری بودن در بیمارستانی در پاریس درگذشت.[۲][۵] بستگاناحمد صدر حاجسیدجوادی برادر بزرگتر او حقوقدان و وکیل و از اعضای نخستین نهضت آزادی ایران بود که در شورای انقلاب عضویت داشت و سپس وزیر کشور و وزیر دادگستری در دولت موقت ایران شد.[۲] ّّ ناصر کاتوزیان حقوقدان و از تدوین کنندگان پیش نویس اولیه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برادر همسر او بود. حسن صدر حاجسیدجوادی برادر کوچکتر او نیز روزنامهنگار بود که یک هفته پیش از او در تهران درگذشت.[۲] کتابشناسی
جستارهای وابستهپانویس
[اين را من اضافه کرده ام ـ م.ايل بيگی :]
اگر شکوفه سیب به میوه رسد...؟ علی اصغر حاج سید جوادی، نویسنده و اندیشمند ایرانی در دفاع از ضرورت برخورد قاطع و لزوم نابودی ضد انقلاب و عوامل رژیم گذشته در مقالهای که در روزنامه اطلاعات منتشر شد، بر اعمال خشونت بیشتر تأکید کرد. وی که سخنرانی بازرگان را که در آن نخست وزیر بر ملایمت تأکید کرده و شیوه خود را ملایم دانسته بود، مورد انتقاد قرار داد. حاج سید جوادی نوشت: آقای مهندس بازرگان، نخست وزیر خود در تلویزیون و رادیو مردم را در روبهرو شدن با مشکلات به صبر و بردباری دعوت کرد و مثال از شکوفه سیب زد که طبق ناموس طبیعت میباید در دل زمان و در عمق ثوافی و لحظات و ایام و ساعات از جوانه به شکوفه و از شکوفه به میوه برسد این ناموس طبیعت است و در طبیعت هیچ چیز در یک آن و دم آفریده نمیشود. قانون و ناموس انقلاب نیز تابع همین حکم طبیعت است. انقلاب از چه تکوین مییابد. نطفهاش چگونه بسته میشود و جنین آن چگونه از دمادم آفرینش تا لحظه طلوع و انفجار در بستری از درد و رنج و شکنجه آدمی گذرد. نطفه انقلاب از ظلم و ستم بسته میشود. ظلم و بیداد در دل زمان و اعماق ساعات و ایام جنین انقلاب را با خون و درد و شکنجه و فقر و ظلم تغذیه میکند تا لحظه طلوع و انفجار. و در این لحظه است که قدرت از سوی مردم فتح میشود. اما داستان در همین جا به پایان نمیرسد. انقلاب باید رشد کند و به ثمر برسد. این طفل نورسیده و آسیبپذیر باید در حال و هوای مساعدی پرورش یابد زیرا با طلوع انقلاب هرگز محیط پاک نمیشود. میکروبها نابود نمیشوند. سمومات هوا و زمین که زمین و زمان را به کثافت و تعفن آلوده کردهاند از بین نمیروند از انقلاب باید همچو طفلی نوزاد حراست شود. و چگونه؟ محیط انقلاب همه میکروبها و سمومات مولد فساد و ظلم باید بلافاصله و بدون کمترین درنگ نابود شوند. نهضتهای گذشته ما و همه نهضتهای انقلابی نظیر آن در جهان برای این شکست خوردند که گذشت و اغماض نسبت به عناصر و عوامل اصلی ارتجاع و فساد مردم را ناامید و خسته و مأیوس از شیوههای سازشکارانه و مسالمتجویانه رهبری کرد. انقلاب عدالت خاص خود را دارد. عدالت انقلابی یعنی شدت عمل هرچه بیشتر درباه عوامل فساد و ریشهکن کردن کانونهای توطئه و فساد. افرادی که در کانونهای فساد و تجاوز رژیم برای دفاع از رژیم فاسد به صورت جانورانی وحشی درآمدهاند و با دریافت حقوقهای زیاد و امتیازات فراوان به فساد و بیرحمی خو گرفتهاند هرگز نمیتوانند توبه کنند و اگر توبه کنند عمل آنها فقط برای نجات جانشان است و به دست آوردن فرصت مناسب برای شرکت در توطئه نابودی انقلاب. کسانی که به هر نحوی از اینجا با رژیم فاسد استبداد سلطنتی در رابطه بودند و هرگز در موضع مخالف نبودند و هرگز صداقت انقلابی آنها ثابت نشده است نباید در اهرمهای اصلی قدرت نظامی و اداری و سیاسی و انتظامی قرار گیرند. کسانی که در رژیم استبدادی به درجات سرتیپی و سرلشگری و سپهبدی و ارتشبدی رسیدهاند هرگز نمیتوانند خود را با شیوههای انقلاب و ضرورتهای آن هماهنگ نمایند. انقلاب فقط در پرتو این خصایص به ثمر میرسد، خصایص انقلاب ایران، اعتقاد به آزادی و عدالت است: آزادی نه به معنای هرج و مرج و جواز بهرهکشی انسان از انسان و نه به مفهوم به دست آوردن رأی اکثریت برای منافع خصوصی و یا وابستگیهای اسارتبار اقتصادی و سیاسی و نظامی به قدرتهای بیگانه و نه برای تحمیل عقایدی که شفته شدن استعدادها و لیاقتها را در خدمت هدفهای انقلاب ایران سد نماید. آزادی نه آنکه به اضمحلال استبدادی فاسد و غارتگر انجامد اما تسلط استبدادی را موجب شود که به نتیجهای جز خاموشی و رکود فکری و جمود فرهنگی منتهی نمیگردد. آزادی به مفهوم وحدت در تنوع خلاقیتهای فکر و اندیشه و تنوع اندیشههای خلاق برای آفرینش وحدتی پایدار در میان انسانهای جامعه است. این سرعت و شتاب باید دارای سه مشخصه باشد: ۱. نابودی کانونهای قدرت رژیم استبدادی که به صورت گذشته بازوی مسلح فشار و تجاوز بودند و تجدید سازمان آنها به صورتی که به طور قطعی از تبدیل شدن به قدرت برای نابودی انقلاب خارج شوند. نظیر ارتش ـ شهربانی ـ ژاندارمری ۲. تعقیب و محاکمه و مجازات کلیه عناصر و مجریان اساس نظام استبدادی سابق و نابودی همه عناصری که به طور مستقیم و مستمر در مرکز اختناق و شکنجه و سرکوبی مردم ایران قرار داشتند. ۳. مصادره اموال و دارایی منقول و غیر منقول کلیه جنایتکاران و عناصری که ثروت خود را از راه غارت درآمد عمومی مملکت به چنگ آوردهاند اعم از خانواده سلطنتی و کلیه وزرا و معاونین و مسئولان اداری و همه وابستگان آنها در بخش خصوصی.
|