xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr          

                         

پيروز واقعی در كودتای 28 امرداد , ملت ايران بود

محمد اسماعيل حيدرعلي (محمد حيدري)

Me_ heydarali@yahoo.com

با آن‌كه سندهاي اصلي كودتاي 28 امرداد 1332 در اختيار ما نيست, اما با همين اندازه سند, آگاهي و خاطراتي كه پيرامون نهضت ملي شدن نفت ايران و آن كودتاي رذيلانه‌اي كه به سرنگوني دولت ملي دكتر محمد مصدق انجاميد, در اختيار است, مي‌توان به روشني دريافت كه همان كودتا نيز يك پيروزي بزرگ براي ملت ايران بوده است.

زماني مي‌توان اين واقعيت را دريافت كه ذهن را از انديشه‌هاي مغشوش و داوري‌هاي هدف‌مندي كه مستقيم و غير مستقيم به ما القاء شده است, خالي كرد. سپس سندها, آگاهي‌ ها و خاطرات نقش‌آفرينان آن نهضت فراگير ملي را به شيوه‌‌اي درست و علمي كنار هم گذاشت و بر آن‌‌‌ها دقت كرد تا به اين نتيجه شگفت انگيز رسيد كه روشن‌ بيني , زيركي و واقع‌گرايي نقش‌ آفرينان نهضت ملي شدن صنعت نفت كشورمان, تمامي ترفند‌ها, نقشه‌كشي‌ها و فريب‌ كاري‌هاي استعمار پير انگليس و استعمار آزمند آمريكا را نقش برآب كرد و موجب شد آنان به كثيف ترين حربه متوسل شوند و گروهي اوباش را به ياري شمار اندكي از نظاميان ناآگاه يا خود فروخته بفرستند تا حكومتي را كه نماد آگاهي و بيداري ايرانيان ( ونه چنان كه مدعياني مانند آقاي دكتر موسي غني‌نژاد با وصف دموكراسي پوپوليستي نام مي‌برند) بود سرنگون سازند و حكومتي دست نشانده, بي‌ريشه و جبون را به جاي آن بنشانند.

اين درست است كه با آن كودتا صفوف نهضت ملي برهم خورد, يك پارچگي‌ها و يك‌دلي‌ها از ميان رفت و جامعه‌ي ما سالياني چند دچار بهت زدگي و سرخوردگي شد , اما شعله آزادي خواهي, سرفرازي طلبي و تمناي استقلال و عظمت , در دل مردم فرو نكشيد و نمرد و از همين رو بود كه 25 سال بعد ـ آري 25 سال بعد ـ خشم فرو خورده‌ي همين ملت فوران كرد و از شرايطي كه پيش آمده بود عليه آن حكومت دست نشانده سود جست و آن را سرنگون كرد.

...

هنگامي‌كه نسل من دوره‌ي دبيرستان را مي‌گذراند, در كتاب‌هاي درسي و غير درسي, در روزنامه‌ها و برنامه‌هاي راديويي ( و سپس تلويزيوني ) , به‌ويژه در زمان‌هاي نزديك به سال‌ روز 28 امرداد, نهضت ملي شدن صنعت نفت را با ترفند‌هاي ويژه‌ي مغز شويي, حركتي كور و ضد منافع ملي جلوه مي‌دادند و كودتاي 28 امرداد را موهبتي الهي معرفي مي‌كردند.

اگر قرار بود آن تبليغات چون زنگاري بر مغز نسل من بنشيند, ما هم امروز با كساني‌كه بيش‌ ترشان حسن نيت هم دارند, هم آوا مي‌شديم و آن نهضت را برخاسته از جاه‌ طلبي گروهي سياستمدار كه رهبري خود را به شادروان دكتر محمد مصدق سپرده بودند, مي‌پنداشتيم.

اما خوانديم و گوش كرديم تا زماني رسيد كه آن باورهاي نادرست از ذهنمان زدوده شد. حال نوبت آن بود كه دريابيم آن حركت همگاني, بدون پيش زمينه بوده است يا مي‌توان براي آن پيش زمينه‌ هايي نيز يافت.؟

اسناد و نوشتارهاي پراكنده‌اي كه چاپ مي‌شد, و يا امكان دست‌رسي به آن‌ها وجود داشت, نشان داد كه پنهاني ترين ريشه‌هاي نهضت ملي شدن نفت را حتي مي‌توان در خيزش مشروطيت جست‌ و‌ جو كرد. (در دوره رياست جمهوري آقاي خاتمي كتابي از سوي نهاد رياست جمهوري در مورد اسناد و مكاتبات مربوط به حركت رضاخان براي تغيير قرارداد دارسي و شركت نفت انگليس منتشر شد كه نشان مي دهد حتي سياست‌مداراني كه سر سپرده ديكتاتور بودند و از آنان به بدنامي ياد مي‌شود, آن قرارداد را ظالمانه و استعماري مي‌دانستند و مي‌ كوشيدند ديكتاتور را تشويق كنند آن‌را تغيير دهد )

رويدادها و افشاگري‌‌ هاي بعدي نشان داد كه نهضت ملي شدن صنعت نفت آرزوي مشترك بخش اصلي مردم, احزاب و سياست مداران آن زمان بوده است. آرزويي بوده ‌است كه در دوره‌اي, جز با ايما و اشاره و رعايت احتياط از آن سخن نمي‌گفتند, اما حتي سياست‌مداري استخوان دار , هم‌چون قوام‌السلطنه, پيش از رويداد سي تير(1) معتقد بوده است كه :

« شركت ملي نفت ايران ... استخراج مي‌كند و به شركتي كه براي تصفيه و فروش تشكيل مي‌شود كه اقلاَ 75 درصد بايد متعلق به ايران باشد در سر چاه بفروشد از روي قيمت خليج ايران» (2)

سرانجام, شرايط زماني و چيدمان نيروهاي داخلي فرصتي ايجاد مي‌كند كه اين اشتياق سوزان ملي فوران كند و تمامي نيروهاي سياسي و سياست مردان زمان, خواهان ملي شدن صنعت و منابع نفت كشور شوند. اين درست است كه مصدق نماد آن نهضت بود, اما بسياري از سياست‌مداران زمان, با گرايش‌هاي گوناگون در كنار مصدق ايستادند, او را به رهبري برگزيدند و سررشته‌ كارها را به‌دست او سپردند. بنابراين, پسوند« ملي» در آن نهضت, داراي بار معنايي راستيني است.

هيچ انساني به تنهايي نمي‌تواند در چنين رويدادهايي برهمه امور, توطئه‌چيني‌ها, فريب‌كاري‌ها و دغل بازي‌ها آگاهي و تسلط داشته باشد, از اين‌رو اگر به تاريخ نويسان امانت‌دار نهضت ملي شدن نفت ايرادي وارد باشد, گذشتن از كنار كارها و كردارهاي افرادي است كه هركدام توطئه‌اي را كشف كردند يا براي تصميم‌گيري درست, به رهبر نهضت راه نشان دادند. اگر چنين شده بود, اكنون ما مي‌دانستيم آيا خود دكتر محمد مصدق بود كه به فريب‌آميز بودن پيشنهاد بانك جهاني پي برد و آن را نپذيرفت, يا كساني كه از ماهيت اين بازوي نيرومند استعمار نوين آگاهي داشتند, وي را در جريان گذاشتند.

رد كردن اين پيشنهاد, در آن زمان كه هنوز ماهيت و كاركرد بانك جهاني و صندوق بين‌المللي به عنوان دو بازوي نيرومند استعمار نو ( نئوكلنياليسم ) روشن نشده بود, به راستي نشان از هوشمندي و دور انديشي رهبران نهضت ملي شدن صنعت نفت دارد. اما شگفتا كه برخي از چهره‌هاي علمي كنوني, رد كردن اين پيشنهاد و به دام خدعه نيفتادن را خطا مي‌دانند !

در اين‌جا لازم است به نكته‌اي كه انگيزه‌ي اين نوشتار شد, اشاره‌اي بكنم .

به مناسبت صدمين سال اكتشاف و استخراج نفت در ايران, رسانه‌هاي گوناگون, مطالبي را منتشر مي‌كنند. در اين ميان, ديدارگاه ايران ديپلماسي, كه رنگ و بوي وزارت امورخارجه را دارد, سلسله گفت‌وگوهايي را با گروهي از پژوهش‌گران و اقتصاد دانان انجام داده است كه بنا به ماهيت ديدارگاه مورد بحث, جز گروهي اندك, كسي از چند و چون آن‌ ها آگاهي نمي‌يابد. اما پاره‌اي از مطالب طرح شده در همين گفت‌وگوها , بعدها منبع و ماخذ خواهد شد . (3)

در ميان اين گفت‌وگوها , نظريات دو تن از مصاحبه شوندگان شگفت‌انگيز و حيرت‌آور است. يكي از اين دو, دكتر محمد علي همايون كاتوزيان (استاد دانشگاه آكسفورد) است و ديگري دكتر موسي غني‌نژاد (اقتصاد دان و استاد دانشگاه‌هاي ايران و ... )

اين نوشتار فرصت نمي‌دهد سخنان آقاي دكتر غني‌نژاد واكاوي شود, (4) كندوكاو در تمامي پاسخ‌هاي آقاي دكتر كاتوزيان هم در مجال اين نوشته نيست و فقط به بخشي از آن نظر دارم.

دكتر كاتوزيان يك فرصت طلايي را كه دكتر مصدق از كف داد ( و از نظر او, همين امر پيش زمينه شكست نهضت شد) رد كردن پيشنهاد بانك جهاني مي‌داند و مي‌گويد :

.... در آن زمان نهضت ملي كاملا متحد بود و اختلافاتي كه بعدها در آن پديد آمد, وجود نداشت. حتي شاه نيز در ظاهر از آن پشتيباني مي‌كرد و موقعيت ايران هم در خارج و هم در داخل بسيار قوي بود. شوراي امنيت هم به نحوي موقعيت ايران را تاييد كرده بود و خلاصه, نهضت ملي هم, چه در داخل و چه در خارج در اوج خود قرار داشت. در آن زمان پيشنهادي توسط بانك جهاني مطرح شد, كه اين نهاد براي دو سال صنعت نفت را به كار بيندازد و وضع را به حالت عادي برگرداند.

در واقع بانك جهاني آن را اداره كرده و درآمد آن را بين ايران وشركت نفت سابق تقسيم كند, تا در طول آن دو سال طرفين مذاكره كرده به توافق برسند . ...

يا جناب دكتركاتوزيان ساختار, كاركرد و شيوه‌ي تشكيل و اداره‌ي صندوق بين‌المللي پول و بانك جهاني را نمي‌شناسند و يا مي‌شناسند و تجاهل العارف مي‌فرمايند.(5 )

كوشندگان نهضت ملي شدن نفت بايد پاي يك نهاد استعماري را كه تحت كنترل آمريكا و انگليس بوده و هست , به ميان مي‌كشيدند, ريش خود ونهضت را به دست آن مي‌دادند, دو سال مذاكره پشت مذاكره مي‌كردند تا اصل مطلب فراموش شود, مردم از شور بيافتند و پراكنده شوند, بين نيروهاي سياسي شكاف بيفتد و آن نهضت شكوهمند از درون بپوسد و با فضاحت به پايان برسد ؟

خيلي ساده انديشي است كه بپنداريم نهادي كه تحت سلطه‌ي كامل استعمارگران است, به‌سود ملت ايران عمل مي‌كرد, قراردادها را به سود منافع راستين ملت ايران مي‌بست و سرانجام نيز دارايي اين كشور را از غارت‌گران مي‌گرفت و دو دستي تحويل ملت ايران مي‌داد !

جناب دكتر كاتوزيان و هم‌گنان ايشان ماجراي اسناد سيا و وزارت خارجه‌ي آمريكا در رابطه با نهضت ملي شدن صنعت نفت و كودتاي 28 امرداد را از ياد برده‌اند ؟. اگر از ياد برده‌اند, برايشان به طور خلاصه بازگو مي‌كنيم .

در زمان رياست جمهوري بيل كلينتون و هنگامي‌كه خانم مادلين آلبرايت هنوز وزير خارجه او بود, قرار شد اسناد منتشر نشده‌ي سيا و وزارت خارجه آمريكا در موارد بالا, منتشر شود. چند روز بعد اعلام كردند كه زمان انتشار اسناد به عقب افتاده است. چندي بعد هم اعلام كردند اسناد مفقود شده است !

راستي را ... آن اسناد در برگيرنده‌ي چه واقعيت‌هايي بود كه دولت قدر قدرت آمريكا با چنين روش فضاحت آميزي مانع انتشار آن‌ها شد ؟. امكان ندارد بخشي از آن اسناد به همين ماموريت بانك جهاني براي سركار گذاشتن رهبران نهضت و ملت ايران, ايجاد اختلاف و «خود براندازي» مربوط باشد ؟ !

هركس و هر عاملي كه سبب شد تا مداخله‌ي بانك جهاني پذيرفته نشود, خدمت ارزنده‌اي به ملت ايران كرد.

رهبران نهضت و ملت آن‌قدر ايستادند و سرسختي نشان دادند تا سرانجام دو ابر قدرت زمانه, يعني انگليس و آمريكا را واداشتند با حمايت آشكار و پنهان ابرقدرت ديگر, يعني اتحاد جماهير شوروي, از چماق داران و چاقوكشان براي تسلط بر منابع نفت ايران و بر سر كار آوردن يك رژيم دست نشانده استفاده كنند وننگ اين كار را هم در كارنامه‌ي خود به ثبت رسانند .

آن‌ها توانستند دفتر نهضت ملي شدن نفت را ببندند, حكومت ملي را ساقط كنند و به غارت منابع ما ادامه دهند. اما نتوانستند گرامي‌ترين و ارزشمندترين دارايي ما را كه آزادي خواهي, استقلال طلبي و سرفرازي جويي است, از ما بستانند.

اين شعله در قلب نسل پيش, نسل كنوني و نسل هاي بعدي فروزان خواهد ماند.

ايدون باد

1- قوام السلطنه برخلاف آن‌ چه پنداشته مي‌شود دستور كشتار 30 تير را صادر نكرده بود. براي آگاهي ر.ك به

« در تير رس حادثه » , نوشته حميد شوكت , به نقل از دكتر ارسنجاني, ص 293

2- ر.ك جلد اول 70 مقاله, كار يحيي مهدوي و ايرج افشار ( اين جمله از نامه خطي پيوست مقاله دكتر عظيمي, با قيد واژه‌ي «محرمانه» به امضاي قوام است.(

3- تهيه كننده اين سلسله گفت‌وگوها, خود بر ابتداي هريك از آن‌ها مقدمه‌اي ( كه گاه طولاني‌ تر از مصاحبه است) مي‌نگارد. او نه به نهضت ملي شدن نفت مي‌تازد و نه درباره‌ي مصدق و ياران او بد نويسي مي‌كند, بلكه حتي نوعي هم‌دلي نشان مي‌دهد و اين به اصطلاح پژوهش‌ گران و اقتصاد دانان هستند كه اما و چراهاي حيرت آوري را مطرح مي كنند.

4- آقاي دكتر غني نژاد يكي از نقاط منفي نهضت ملي شدن نفت را اتكاي دولت به درآمدهاي نفتي مي‌ دانند و مي‌فرمايند « ... علت اين است كه در اين جا با ساختار اقتصاد, نفت مان را دولتي كرديم . خودمان كرديم . به صورت طبيعي اين‌طور نيست. اين يك امر طبيعي نبوده كه نفت, دولتي باشد. نفت را ما دولتي كرديم. آن هم يك تاريخ مشخص دارد : سال‌هاي 30 و ملي شدن صنعت نفت كه همه مي‌گويند عالي است و دموكراتيك است. خيلي ساده است براي اين كه ببينيد تناقض از كجاست ؟ اگر از نظر اقتصادي نگاه كنيم, سياست ملي كردن نفت اشتباه بود ... »

اي كاش آقاي دكتر غني نژاد سندي ارايه مي‌دادند كه نشان دهد هدف كوشندگان نهضت ملي كردن نفت, ريختن درآمدهاي نفتي به جيب دولت بوده است؟. دولت مصدق ,. سال 1331 كشور را بدون درآمد نفت اداره كرد و نه كمبودي پيش آمد و نه هم آب از آب تكان خورد . حتي بعد از كودتا, درآمد نفت در بودجه جاري منظور نمي شد, بلكه به بودجه عمراني اختصاص مي‌يافت. در دوره‌ي هويدا بود كه درآمد نفت دولتي شد. فقط اگر به واژه‌ي «ملي كردن صنعت نفت ايران» دقت فرماييد كافي است. چرا نگفته‌اند « دولتي كردن صنعت نفت ايران »؟ از خطاهاي ديگران براي بي اهميت ( و حتي بد جلوه دادن ) نهضت يك ملت, استفاده كردن, اخلاقي است؟

5- نطفه بانك جهاني و صندوق بين المللي پول بلافاصله پس از پايان جنگ جهاني دوم در اجلاس « برتون وودز» بسته شد. نظريه پردازاني هم‌چون لرد جان ميناردكينز در اين كنفرانس طرحي در انداختند كه اقتصاد جهان را در دستان قدرت‌هاي استعمارگر فاتحان جنگ دوم قرار مي داد.

نسخه‌هاي همين دو نهاد بود كه كشورهاي ثروتمندي مثل برزيل و آرژانتين را تا مرز فلاكت و ورشكستگي كشاند. هند هم تا زماني‌كه به دستورالعمل‌هاي اين دو نهاد عمل كرد , دچار فلاكت بود .

از سوي ديگر, در موارد بسياري, استعمار نوين, از اين دو نهاد براي اجراي هدف‌هاي سياسي خود در نقاط مختلف جهان استفاده كرده است كه جاي بازگو كردن آن‌ها در اين نوشتار كوتاه نيست.

6- در مورد حمايت و هم‌گامي شوروي با آمريكا و انگليس همين بس كه يادآور شويم آن رژيم از دادن 11 تن طلا و ميليون‌ها دلار طلب قانوني ايران به حكومت ملي دكتر مصدق خودداري ورزيد و يك سال بعد از كودتا, آن‌ها تقديم حكومت كودتا كرد و در برابر, حكومت كودتا نيز قريه فيروزه , واقع در تركمنستان را دو دستي تقديم آنان كرد .

برگرفته از ماهنامه خواندني , شماره 50 , امرداد 1387