xalvat@yahoo.com        m.ilbeigi@yahoo.fr          

                      

http://www.boroujerdi.eu

مناظره‌ای غير رسمی با آيت الله بروجردی

روز 13 خرداد 1386، يك هفته قبل از برگزاري دادگاه محاكمات آيت الله بروجردي و ده‌ها تن ديگر از يارانش، گفتگو و مناظره‌اي غير رسمي با حضور حجت الاسلام احمدي (نماينده حكومت)، حجت الاسلام حسيني (قاضي اول پرونده)، حجت الاسلام جعفر قدياني (دادستان)، جمعي از نمايندگان مراجع تقليد (از جمله نماينده مكارم شيرازي و نوري همداني و ...) و همچنين تعدادي از دست‌اندركاران دادگاه ويژه روحانيت و تني چند از متهمين رديف بالاي اين پرونده، در مكان آن دادگاه واقع در خيابان زعفرانيه تهران برگزار شد. هدف اين بود كه بتوانند او را تخطئه كنند و اگر آقاي بروجردي از عقايد خود دست بردارد با او مدارا كرده و براي سروسامان دادن به اوضاع، اين پرونده را با اعلان عفو رهبر انقلاب در يك فرصت مناسب، مختومه اعلام كنند. ولي آنچه اتفاق افتاد به شرح زير است:

قاضي حسيني: آقاي بروجردي، دليل شما براي جوسازي بر عليه ولايت (مطلقه) فقيه چه بوده؟ آيا مخالف ولايت مطلقه فقيه هستيد؟ بطور شفاف بيان كنيد.

بروجردي: من نظري ندارم!

دادستان قدياني: ولي ما فايل صوتي و فيلم از شما داريم كه ولايت مطلقه فقيه را بدعت در دين ناميده‌ايد. آيا نيازي هست تا مدارك را به شما نشان دهيم؟

بروجردي: من نظري ندارم! ولي شما استدلال كنيد كه ولايت (مطلقه) فقيه، حق است!

قاضي حسيني: كتب متعددي در اين زمينه از سوي علماي بزرگ نوشته شده است و مقالات بسيار زيادي از سوي علما و محققين تحرير شده است، آيا مطالعه كرده‌ايد؟

بروجردي: بله، آثار مختلفي در تاييد ولايت (مطلقه) فقيه آمده است، ولي آثار متعددي نيز در رد آن منتشر شده است! آقاي (آيت الله العظمي روح الله) خميني و علماي بزرگ ديگري مثل آقاي (آيت الله العظمي) منتظري و ...، ولايت فقيه را در شكل مطلق و يا غير مطلق آن در دوره‌هاي مختلف ترويج  داده‌اند، ولي بزرگان ديگري نيز بوده‌اند مثل آيت الله العظمي شريعتمداري و خوئي و طباطبائي بروجردي و طباطبائي قمي و همچنين پدر خودم كه البته شما او را قبول نداريد و ...، همگي آنها مخالف نظرات بنيانگذار انقلاب بوده‌اند و بعضي از ايشان بطور علني و يا مشكوك به قتل رسيده‌اند و ...

دادستان قدياني: كلام آقاي بروجردي را قطع نموده و بي‌احترامي كرده و گفت: مراقب حرفهائي كه مي‌زنيد باشيد، بعضي حرفها جرم شما را خواهد افزود!

سپس ادامه داد: در تفاسير بعضي از آيات قرآن و همچنين احاديث مستند، ولايت (مطلقه) فقيه آمده است. مثلا در تفسير آيه: اطيعوا الله و اطيعو الرسول و اولي الامر منكم....، و همچنين آيه: انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا...، و يا در حديث امام زمان (من كان من الفُقَهاءِ، صائِناً لِنَفْسِه، حافِظاً لِدينِه، مُخالِفاً لِهَواه، مُطيعاً لِاَمْرِ مَولاه فَلِلْعَوامِ اَنْ يُقَلِّدوُه فَانَّهُم حُجَّتى عَلَيكُم) بطور وضوح بيان شده و جاي هيچ ترديدي باقي نمي‌ماند، اگر اين حديث را قبول نداريد، چرا در جلسات خود بارها اين حديث را با ذكر سند بيان كرده‌ايد و اگر قبول داريد پس چه توضيحي داريد!؟

بروجردي: در تفسير آيات فوق از معصومين كه ملاك ما هستند حديثي ذكر نشده است كه ولايت (مطلقه) فقها را تاييد كند و حتي در مورد آيه اطيعوالله و اطيعوا الرسول ... ، ظرافتهاي بسياري وجود دارد، مثل اينكه: كلمه اطيعوا (اطاعت كنيد) را فقط براي خدا و رسول بكار برده و ....، ولي مهمترين دليل من در مخالفت با حكومت ولايت فقيه آن است كه اگر برفرض در اين آيات و روايتي كه شما به آن استناد مي‌كنيد، ولايت فقها به شكل حكومتي آن مورد نظر باشد، مخاطب در اين فقرات منوّر، مردم هستند نه فقها، يعني به مردم باورمند، ابلاغ شده است كه از فقها اطاعت و تقليد كنيد، ولي به فقها امر نكرده (تحميل نكرده) كه برويد بر مردم حكومت كنيد! (دقت كنيد) اختيار انتخاب به مردم واگذار شده است. اگر تفسير آياتي كه شما مي‌فرمائيد آنطوريست كه بيان مي‌كنيد، پس خود پيامبر و ائمه اولويت داشتند. ولي مي‌بينيم كه پيامبر در عمل طوري رفتار نكرد كه تاريخ‌نويسان از او به عنوان والي جبري جان و مال و ناموس و فكر امت ياد كنند و با آنكه وصل به منبع غيب بود، ولي از مشورت با آگاهان در هر زمينه‌اي ابائي نداشت و خود را بيشتر از يك بنده و مبلغ خداوند نناميد و ....،

بزرگواران، مشكل دقيقا همين جاست، كه اسناد قرآني و روائي كه به آن تكيه كرده‌ايد به فقها اجازه نمي‌دهد خود را حاكم جامعه بدانند مگر اينكه مردم آنها را انتخاب كنند، اگر ملاك شما مردمي هستند كه 29 سال قبل به قانون اساسي مبتني بر ولايت (مطلقه) فقيه راي دادند و ولايت فقيه حكومتي را انتخاب كردند، پس اكنون نيز رفراندومي برپا كنيد تا نسل جديد هم موقعيت مورد نظر خود را انتخاب كند و در آنصورت شما تبرئه خواهيد شد و آيات و روايات مورد استناد شما مورد وثوق جهاني قرار خواهد گرفت.

دادستان: رو به شيخ احمدي كرده و گفت:‌ من كه گفتم ايشان (آقاي بروجردي) اصلاح شدني نيست!

شيخ احمدي: نه، اجازه دهيد!

بروجردي: اگر فرض كنيم كه فرمايش شما صحيح باشد و ولايت فقها حق باشد و مورد سفارش خدا و رسول هم بوده باشد، پس چرا اجازه نداديد مردمي كه مي‌خواستند پيرو و مقلد آقاي شريعتمداري و يا طباطبائي قمي باشند آزاد باشند؟ چرا با آنها برخوردي كرديد كه اكنون از مرور آن شرم داريد؟

قاضي حسيني: اينطور نيست، مراجع بايد شرايطي را داشته باشند كه در حديث فوق آمده است.

بروجردي: چند مرجعي كه نام بردم همگي آن شرايط را دارا هستند و تاريخ نشان داده كه بيشتر از ديگر علما در آن چارچوب بوده‌اند، اگر شما قبول نداريد، تكليف كساني كه مثل من فكر مي‌كنند چيست؟! كساني كه اعتقاد دارند مراجع مذكور با حديث فوق انطباق دارند.

آقاي قاضي، در حديث فوق كه بارها روي آن تكيه كرديد، مخاطب، مردم هستند، يعني امام معصوم به مردم فرموده است كه در زمان غيبت من، به آن فقهاي جامع الشرايط رجوع كنيد، در اين حديث به فقها نفرموده كه  شما صاحب اختيار جان و مال و ناموس و فكر و راي مردم هستيد! (دقت كنيد).

آقاي قاضي، اگر فرض كنيم كه منظور امام معصوم همان باشد كه شما مي‌فرمائيد، باز هم مي‌پرسم كه تكليف چه خواهد بود، اگر كساني فقهاي مخالف آقاي خميني را ولي مطلق و مرجع تام الاختيار خود انتخاب كنند! آيا آنها را مرتد مي‌دانيد؟! آيا كافرند؟! آيا مشركند؟! در حالي كه انتخاب آنها، با برداشت شما از ولايت (مطلقه) فقيه در حديث فوق، همسو بوده و تنها جرمشان آن است كه اعاظمي چون شريعتمداري و خوئي و طباطبائي قمي را، اعلم دانسته‌اند!

آقاي قدياني، خدا به پيامبران نفرمود كه شما صاحب اختيار مطلق مردم هستيد، بلكه به آنها فرمود مردم را هدايت كنيد و پيام‌رسان من باشيد، و به مردم نيز فرمود كه به توليت سفيران من تن دهيد تا رستگار شويد.

آقاي احمدي، آيا در جمع علماي معتقد به حكومت ولايت فقيه كه نمايندگان محترم بعضي از آنها در اين جلسه حضور دارند، كسي هست كه پاسخ دهد چرا اين همه آيه براي بهشت و جهنم و تشريح خير و شر آمده است! چرا اينقدر به پيامبران فرموده كه مردم را مژده دهيد به بهشت و بترسانيد از عذاب، در حالي كه اگر مي‌خواست، پيامبران را مجريان قوانين خود مي‌كرد نه مبلغان آن.  

آقاي قاضي، ولايت كه در اين حديث به كار رفته، معاني مختلفي در واژگان عرب دارد، كه اگر به فقراتي در قرآن و حديث كه كلمه "ولي" به كار رفته رجوع كنيم به معاني مختلفي مي‌رسيم از جمله: دوست، همراه، مشاور، مرجع، قيّم، وكيل، سرپرست، صاحب‌اختيار و...، آقاي قاضي، شما از كجا با اطمينان مي‌گوئيد معناي "ولي" در حديث فوق، صاحب اختيار مطلق بودن فقهاست، اگر ملاكتان نظر بعض از علماست، گفتم كه علماي بزرگ ديگري كه مورد وثوق ملت بوده‌اند چنين نظري را ندارند، مردم بايد كدام فتوا را بپذيرند؟!

حتي اگر جايگاه ولايت فقيه آنطور كه شما مي‌گوئيد باشد، طبق رواياتي كه حكومت ديني در زمان غير معصوم را نفي مي‌كند، اثبات مي‌شود كه اجتماع ولايت فقيه با حكومت ("ولايت فقيه حكومتي") بدعت است.

شما مرا متهم مي‌كنيد كه آياتي مانند: اطيعوا الله و اطيعو الرسول و اولي الامر منكم، را درك نمي‌كنم و يا آنها را نفي مي‌كنم، ولي برخورد شما با فقراتي مثل: فَان اعرضوا، فَاِن تولوا، فان تكَذبوا، چيست؟!

بزرگواران، ولايت مطلقه براي خداست و اطلاق آن به ديگري شرك خواهد بود.

شيخ احمدي: نه، اينطور نيست چرا كه مي‌تواند در طول ولايت مطلقه خداوند باشد، اگر در عرض آن بود شرك بود.

بروجردي:  فرمايش شما وقتي مي‌تواند درست باشد كه يك معصوم، خود را ولي مطلق بخواند و بگويد ولايتش در طول ولايت خداست، ولي چگونه مي‌شود از غير معصوم كه جايزالخطاست (يعني نمي‌تواند عادل محض باشد) چنين ادعائي را پذيرفت و ولايت او را در طول ولايت خدا قرار داد!

قاضي: با صداي بلند و پرخاشگري گفت: يعني شما مي‌گوئيد كه اسلام نبايد حكومت كند و علما نبايد در سياست دخالت كنند، پس اين همه قوانين اسلامي كه در باب حكومت و مجازات و حدود آمده براي چه بوده است؟

بروجردي: آقاي حسيني (قاضي)، آقاي قدياني (دادستان)، آقاي احمدي، نمايندگان محترم مراجع تقليد، برادران من، مجموعه احكام و تعاليم ديني مانند داروخانه است كه در قفسه‌هاي آن، براي رفع همه‌نوع بيماري و نقاهت، دارو وجود دارد. نمي‌توان به مريض سرماخورده داروي ضد افسردگي داد و گفت چون داروي ضد افسردگي موجود است بايد آن را هم مصرف كنيد! بله، در اسلام دستورات حكومتي و جزائي آمده، ولي تاكيد شده است كه نبايد با سياست آميخته شود و نبايد در زمان غير معصوم آنرا به شكل حكومتي درآورد، اسلام مجموعه كاملي از تعاليم و احكام است ولي قوانين حكومتي و حدود و مجازاتهاي مربوط به گناهان بين خدا و خلق (مانند شرابخواري) در زمان غيبت معصوم قابل اجرا نيست. از اين گذشته در احكام مربوط به قصاص و ديات كه پاي شاكي خصوصي مطرح است نيز بايد خيلي مسائل مختلف را در نظر گرفت. قوانين جزائي، در بسياري از موارد، با گذشت و اغماض انبياء مواجه مي‌شده و البته در بعضي موارد هم اجرا مي‌شده، آنها معصوم بوده‌اند، ولي معيار دين سياسي براي عفو و يا اجراي مجازات چيست؟! و ....

بزرگواران، اگر تداخل ديانت با سياست مجاز بود، بايد هنگامي که علي بن ابيطالب به رود فرات در جنگ صفين دست پيدا كرد، آنرا به روي دشمن مي‌بست (كاري كه پيش از آن معاويه انجام داد). وقتي علي بن ابيطالب بر عمروبن عبدود مستولي شد، بايد او را بلافاصله مي‌كشت و بايد به جاي آنكه قاتل خود را از خواب بيدار كند، او را خفه مي‌كرد. بايد حسين بن علي با دادن وعده‌هاي متداول در عالم سياست (مثل امكانات مجاني و حذف ماليات و ....) مردم را جذب سپاه خود مي‌كرد نه اينكه راه فرار از سپاه را برايشان باز نمايد، اولياء و امامان شيعه چنين بوده‌اند، آيا فقها با اين معيارها مي‌توانند همطراز باشند!

يكي از نمايندگان مراجع تقليد سخن آقاي بروجردي را قطع كرده و گفت: هيچ كس نمي‌تواند مثل ائمه باشد، مقايسه شما چه ربطي دارد؟

بروجردي: من هم حرف شما را مي‌زنم! مي‌گويم حالا كه هيچ كس نمي‌تواند مانند معصومين باشد پس نبايد ولايت مطلقه هم داشته باشد. در غير اينصورت اشتباهات و بي‌عدالتي‌هاي او به گردن اسلام و قرآن مي‌افتد و مردم نيز روي حس ارادت ديني يا كوتاه مي‌آيند و يا باور مي‌كنند كه طرف، واقعا حق محض است و نبايد به او انتقاد كنند، چه بسا زماني متوجه شوند كه ديگر قابل جبران نباشد، مثل ماجراي طولاني شدن جنگ كه شما بهتر از من مي‌دانيد!

اگر هم اعتراضاتي شكل گيرد، به اسم قرآن و خدا، سركوب مي‌شوند

يكي ديگر از نمايندگان مراجع تقليد كلام آقاي بروجردي را قطع كرده و رو به دادستان و قاضي و مسئولين دادگاه ويژه كرده و مي‌گويد: ما را براي شنيدن اين اراجيف به اينجا دعوت كرده‌ايد!

دادستان قدياني: اين آخرين صحبت با بروجردي است ...

بروجردي: عزيزان، بخش قابل توجهي از آيات قرآن مربوط به مدارا و تحمل منافقين است و اين اثبات مي‌كند كه پيامبر حق نداشته به قلع و قمع مخالفين و دشمنان خود بپردازد، بلكه بايد با منطق و صبر با آنها رفتار مي‌كرد و فقط مجاز بود آنها را از عذاب خدا بترساند. حال چگونه به نام آن پيامبر مظلوم، كساني مجاز به سركوب مخالفين و منتقدين خود خواهند بود؟!

شما مي‌فرمائيد احكام جزائي در اسلام آمده، پس بايد اجرا شود. بله، ولي در زمان پيامبر فقط چند نفر سنگسار شدند و يا حد بر آنها جاري شد، در حالي كه مردم معاصي بسياري را مرتكب مي‌شدند. پيامبر بدون اجازه به خانه‌ها نمي‌رفت و تفتيش نمي‌كرد و اجازه نمي‌داد به خانه‌ها حمله شود.

مولا علي هيچ مجرمي را شكنجه نكرد، هيچ كس را وادار به اقرار بر عليه خود و يا اعتراف بر عليه ديگري نكرد، چه رسد به اينكه آنقدر مورد ضرب و شتم قرار دهد كه طرف، مقتول يا ناقص شود. چندين مورد شكايت از علي شد چه در زمان خانه‌نشيني و چه در زمان حكومت، ولي در هيچ مورد علي طرف شاكي را نابود نكرد، بلكه حق او را در پيگيري مطالباتش محترم دانست و ...، آيا در حال حاضر در مملكت تشيع، با اين معيارها حدود الهي و مجازاتهاي شرعي اجرا مي‌شود!؟

در اسلام احكام تند و خشن وجود دارد ولي راه فرار از آنها نيز توسط پيشوايان ديني عرضه شده است، مثلا اينكه كسي به محضر اميرالمؤمنين آمد و اعتراف به زنا كرد، امام فرمود احتمالا خواب ديد‌ه‌اي و.... و به بهانه‌هاي مختلف او را از مجازات دور كرد.

بله، آيات و وعده‌هاي بسياري براي عذاب آمده، ولي بيشتر جنبه ترساندن جامعه از خطا و انحراف است كه اگر جز اين بود بايد پيامبران، بدون تخفيف دادن، مجريان آن قوانين خشن مي‌شدند.

شيخ احمدي: اينطور حرف زدن در چنين جمعي راه تخفيف مجازات را مي‌بندد و براي شما بار قضائي دارد!

بروجردي: داشته باشد! بنده مي‌توانم صدها دليل قاطع و محكمه پسند براي جدائي دين از سياست برايتان عرضه كنم كه همگي با استناد با قرآن و سنت باشد. مي‌توانم جزئيات اصول و فروع و تعاليم ديني را كه طي اين چند دهه (دوران انقلاب) به انحراف رفته تشريح كنم.

شما بهتر از من مي‌دانيد كه اكنون تشيع تقسيم‌بندي شده است كه اهم آن معتقدين و مخالفين حكومت فقها هستند و رهبران هر كدام نيز در برابر هر قانوني تعابير و تفسير متضادي ارائه مي‌كنند. از كجا معلوم که نظر من يا فرمايش شما صحيح است! بايد مناظره‌اي در فضاي عمومي صورت پذيرد تا مردم خودشان انتخاب كنند و ....،

آقاي حسيني (قاضي)، آيا جز اين است كه حتي در بين خود علماي معتقد به ولايت فقيه نيز اختلاف نظراتي در زمينه‌هاي مختلف (مسائل روز جامعه) وجود دارد كه اگر فقها بخواهند حكومت مطلقه داشته باشند، اختلاف و تضادها و درگيريها پيش مي‌آيد و هركس بر اساس تعبير و تفسيري كه فكر مي‌كند حق است، فتوائي متفاوت با ديگري مي‌دهد، چگونه در چنين فضائي مي‌توان حكومت يكدست ديني تشكيل داد ....

در ادامه، آقاي بروجردي رو به نمايندگان مراجع تقليد كرده و گفت: شما بفرمائيد اگر حكومت ديني خوب است، پس چرا اميرالمؤمنين به مردمي كه خواستار خلافت او شده بودند فرمود: "التمسوا غيري، انا لكم وزيرا خيرا لكم منّي اميرا" (وزارت من براي شما بهتر است از حكومتم!) چرا خواجه نصير طوسي كه مورد تاييد همه علماي مورد بحث است، به جاي سازندگي و خدمت‌رساني عمومي از طريق دربار هلاكوخان، تلاش نكرد تا حاكم را از بين ببرد و خود به عنوان يك فقيه و عالم ديني حكومت كند؟ چرا هلاكو خان را ترغيب به سرنگوني عباسيان نمود؟

يكي از حاضرين: از كجا مي‌دانيد كه براي به حكومت رسيدن تلاش نكرد؟ ضمن اينكه عباسيان سني بودند و سرنگوني آنها جايز است!!

بروجردي:  پس در اين صورت چرا وقتي عباسيان به مشاورت و هدايت خواجه نصير سرنگون شدند، او درخواست  حكومت كردن بر مناطق جديد را از سلطان مطرح نكرد؟ ...

امثال خواجه‌نصيرها و شيخ بهائي‌ها و بوعلي سيناها به خاطر ذكاوت، نبوغ  و محبوبيت منحصر به فرد مي‌توانستند وارد سياست شده و با ابزار ديني راه را براي استيلاي خود باز كنند. ولي چنين نكردند و در عوض آثار و افتخارات بزرگي از خود به يادگار گذاشتند. اگر علماي معاصر ما هم چنان تفكراتي داشتند، امروزه وضع چنين نبود.

آقاي قدياني (دادستان)، در اين سالها شاهد انواع بي‌حرمتي‌ها به دين و مذهب و خدا و قرآن بوده‌ايم.‌ همه‌ اينها معلول ظلمي است كه سياستمداران در اين سالها به اسم اجراي دستورات خدا انجام دادند. اين حرف اول و آخر من است!

قدياني (دادستان): من مي‌دانستم كه نرود ميخ آهنين بر سنگ! ولي شما (آقاي بروجردي) بايد بدانيد كه كيفرخواست شما و عده‌اي از همدستانتان بر پايه اعدام تنظيم شده است و دادگاهتان يك شنبه آينده برگزار مي‌شود و آنقدر سند و مدرك بر عليه شما وجود دارد كه هيچ راهي براي تبرئه وجود ندارد، ما حتي از مراجع معظم تقليد نيز درخواست كرديم كه نمايندگاني را در اين جلسه داشته باشند و حرفهاي شما را بشنوند تا حرف و حديثي باقي نماند (بعدا كسي نگويد كه دادگاه ويژه روحانيت برعليه كاظميني بروجردي توطئه كرده و ...) ما اميدوار بوديم كه شما واقعا توبه كنيد و حاج‌ آقا احمدي هم با وجود مشغله بسيار زياد، امروز براي همين منظور تشريف آورده‌اند، اگر شما واقعا از گذشته خود پشيمان بوديد، ايشان (شيخ احمدي) مي‌توانست وساطت كند و با مسئولين و مقامات صحبت كند تا به مناسبت يك عيد بزرگ مذهبي شما مورد عفو قرار بگيريد و ....

بروجردي: من شرمنده و خجالت‌زده محبت شما هستم. آقاي احمدي، من هيچ پدركشتگي و خصومت شخصي با شما و مسئولين محترم نظام و مراجع معظم تقليد ندارم، به آنها سلام مرا برسانيد و بگوئيد كه مشكل بروجردي فقط با سياسي شدن روحانيت است، اختلاف روي "قال رسول الله" و "قال الصادق" است، فكر مي‌كنم روحانيت سياسي طي 30 سال اخير بر خلاف سنتهاي پيشوايان دين حركت كرده و حقير به عنوان فرزند بيست وهفتم امام سجاد كه مورد وثوق و رجوع عموم مردم بوده، نمي‌توانم آخرتم را بفروشم و هشدار ندهم و ....

شيخ احمدي: كلام آقاي بروجردي را قطع كرده و گفت: مگر شما آخرت را هم قبول داري! و ....، مي‌دانيد كه هفته آينده شما و ده‌ها نفر از اطرافيانتان دادگاه داريد. ما خواستيم فرصت ديگري به شما بدهيم تا نه تنها از صدور حكم اعدام خلاص شويد، بلكه گفتم حتي با قيد وثيقه همه شما را آزاد كنند.

دادستان: آقا(شيخ احمدي)، ايشان (آقاي بروجردي) قبلا هم چند بار تعهد داده و توبه كرده و هربار به ما كلك زده و دوباره كارهاي خود را شروع كرده، الان هم تلاش ما بي‌فايده خواهد بود.

بروجردي:  اگر من دست از تبليغ عقايدم بردارم، آيا ياران مرا آزاد مي‌كنيد و آيا انتظار ديگري از من خواهيد داشت؟

شيخ احمدي: هيچ انتظاري نداريم! فقط در يك مصاحبه‌اي كه ترتيب مي‌دهيم بگو من از طرف اجانب فريب خوردم تا در دين اسلام تشكيك ايجاد كنم و مطالبي را كه بر عليه ولايت فقيه و تداخل دين و سياست گفته‌ام همگي ساختگي بوده و ولايت فقيه، مورد سفارش خدا و پيامبر است و ..... در آخر هم عذرخواهي كرده و طلب عفو نما! كه ما بهانه‌اي براي آزاد كردن شما و بقيه داشته باشيم! در اين صورت، تاوقتي كه فعاليت مجدد نكني و به خارجي‌ها نامه ننويسي و مصاحبه با اجانب نكني و كسي را دور خود جمع نكني، همه چيز به خير و خوشي خواهد بود و كسي به شما آزاري نخواهد رساند.

بروجردي: هرچيز كه مربوط به خود شخص من باشد، مي‌توانم قبول كنم و كوتاه بيايم. ولي نمي‌توانم پاي خدا و رسول را به ناحق به وسط بكشم، شما مي‌گوئيد من اقرار كنم كه تشكيل حكومت اسلامي در زمان غيبت معصوم مجاز است، در حالي كه بخش اصلي دين (اصول دين در شيعه: توحيد، عدل، نبوت، امامت، معاد)، تحقيقي است. يعني بايد هركس تحقيق كند و به حقانيت آنها برسد. حتي خود آقاي خميني قائل بود اصول دين را نمي‌توان تقليد كرد. ولي در حكومت ديني، اصول دين هم تحميلي مي‌شود و بازدهي دين، معكوس مي‌شود، بخش قابل توجهي از كتب آسماني شامل مناظره با كفار و مشركين و منافقين است، كه اين اثبات مي‌كند دين، ‌استدلالي است، نه اجباري. اينكه انحصار تاسيس حكومت ديني متعلق به معصومين است، نظر من تنها نيست، پدرم مي‌گفت خودش شاهد بوده وقتي كه آقاي خميني از آقاي بروجردي (مرجع بزرگ شيعه) درخواست همكاري براي سرنگوني نظام پادشاهي و تاسيس حكومت اسلامي را مطرح كرد، آقاي بروجردي با او برخورد بسيار تندي كرد كه شما يقينا جزئيات آنرا مي‌دانيد. پدرم تعريف مي‌كرد كه آقاي خوئي سال 57 نماينده‌اي به نزد آقاي خميني فرستاد و پيغام داد كه خواب پيامبر را ديده‌ام كه فرمود: "با رفتن (آقاي) خميني به ايران، آنجا به آتش كشيده خواهد شد و اسلام به دست او نابود خواهد شد"، و آقاي خميني در جواب گفت: به آقاي خوئي بگوئيد من اينجور چيزها را قبول ندارم، مردم مرا انتخاب كرده‌اند! و ....

شيخ احمدي: با انواع بي‌ادبي و بي‌احترامي هرچه تمام به آقاي بروجردي و اهانت به پدر شهيدشان، حرفهاي او را قطع كرد و گفت: آقاي حسيني (قاضي)، دادگاه بايد در روز مورد نظر برگزار شود و عدالت جاري شود! و ....،

قاضي حسيني: مانعي ندارد اگر خود بروجردي چنين مي‌خواهد، باشد، ما حرفي نداريم، سپس رو به آقاي بروجردي كرده و گفت: تو فاسد و شياد و كلاهبرداري بيش نيستي و هيچ چيز نمي‌فهمي! تو با خوش‌صحبتي و صداي خوش و نوشته‌هائي با انشاء جذاب، مردم را جادو كردي تا دورت جمع شوند. در حالي كه خودت مي‌داني هيچ نيستي! يك دروغگو و شايعه‌ساز تمام‌عياري! حتي محبت نظام را در حق خودت درك نمي‌كني! اصلا دين حكومتي و غير حكومتي چه فرقي دارد كه مردم را سر كار گذاشتي!؟ دين يكي‌ است، اينكه دين را بايد از حكومت و سياست جدا كرد، حرف احمقانه‌اي بيش نيست! توطئه امريكا و اسرائيل است و امثال تو مجري آنها! چرا هياهوي بيخود بپا كردي! و از آب گل آلود براي خودت ماهي گرفتي! براي رسيدن به شهرت بايد راه ديگري را مي‌رفتي! آبروي دين خدا را هم جلوي اجانب بردي! به خون شهدا اهانت كردي! خون امام حسين را پايمال كردي! و زحمت علماي بزرگي مثل امام (خميني) را در منظر جهاني ضايع كردي و ...

بروجردي: آقاي حسيني، آموزه ها و دستورات ديني، نسبي است نه مطلق (يعني يك دستور نمي‌تواند در همه شرايط، يكسان باشد، مثلا جهاد نبوي، خانه نشيني امام علي، صلح امام حسن، شهادت امام حسين، اسارت امام كاظم، ولايت‌عهدي امام رضا و ...، به ظاهر امور متضاد است) و بسياري از احكام شرعي نيز اجتهاديست (يعني با شرايط زماني و مكاني مختلف، متفاوت خواهد بود. اين موضوع را فقهاي ديگر نيز قبول دارند) پس نمي‌تواند بصورت قوانين ثابت و لايتغير حكومتي درآيد، به جز در زمان معصوم كه عادل محض است و او مي‌تواند در هر زمان كه مصلحتي اقتضا دارد، وارد عمل شده و حكم ديگري صادر كند يا استثنائي را قائل شود.

برادر من، بهترين آموزه‌هاي رهائي‌بخش ديني و بالاترين فضائل معنوي، وقتي از دهان سياستمداراني كه اهل خيانت و جنايت هستند ترويج شود، چيزي جز بي‌ميلي و دلزدگي و بعضا تهوع، نصيب مخاطب نمي‌كند. مخصوصا اگر در رسانه‌هاي جمعي و يا بين‌المللي، يك شياد ِ مريض‌النّفس ِ عليل الوجدان، از خدا و پيامبر و قرآن و امام زمان سخن بگويد، واقعا بلاي فاجعه هيروشما را در ابعاد هزاران برابر، به جان دين و مذهب انداخته (دقت كنيد) و همين است كه مي‌بينيم و ....

سخن آقاي بروجردي را قطع مي‌كنند ولي او با فرياد، در ميان هياهو و بي‌ادبي‌هاي حاضرين، ادامه مي‌دهد:

آقايان، آقايان، گوش كنيد ...، اين آخرين حرفهاي من است! گوش كنيد، در دين سياسي، ابتدا هدف (چه مشروع باشد و چه نباشد) مشخص مي‌شود و سپس با ابزار ديني توجيه مي‌شود، يعني هركس مي‌تواند هركاري كه مي‌خواهد انجام دهد و سپس آنرا پيروي از يكي از سنتها يا احكام ديني بنامد و اجازه انتقاد و اعتراض را از ديگران سلب كند، ولي در دين سنتي نمي‌توان چنين كرد.

در دين سياسي، مي‌توان مكر و حيله و سياست به كار برد كه اين، به كلي با عملكرد بانيان دين در تضاد است.

دين سياسي، يعني شعبده‌بازي! يعني ابتدا حرف نيك و درستي را مي‌زنيد و سپس دورنماي بابركتي را نشان مي‌دهيد، ولي در نهايت، چيز ديگري را عرضه مي‌كنيد! (دقت شود) مثلا صبر كردن و آخرت‌گرائي جزو سفارشات دين است (كه كلام نيكوئي است)، ثواب آن بسيار بالاست (يعني دورنماي درخشاني دارد)، ولي شما به مردم القا مي‌كنيد كه در برابر هر ستم و سوء استفاده روحانيت صبر كنند، زيرا دنيا گذراست! و فقط آخرت مهم است! يا وعده بهشت در ازاء شهادت، محركي براي دفاع در برابر متجاوز و جنگ در ركاب انبياء و اولياء آسماني است. ولي شما آنرا جهت لشكركشي‌ براي رؤياها و ماجراجوئي‌هاي شخصي خود، به كار مي‌بريد!

تفاوت دين سياسي و دين سنتي بسيار است كه مي‌توانم كتابهاي زيادي با فصول متنوع در اين زمينه بنويسم. مي‌توانم ساعتها سخنراني كنم، ولي حالا كه تمايلي به كشف آن ديده نمي‌شود، در يك جمله خلاصه مي‌كنم، همان حرفي كه در مصاحبه با ماهواره‌ها گفتم كه دين سياسي (به استناد تاريخ گذشته و حال)، يعني به كارگيري مشّوقهاي ديني و معنوي براي كشاندن امت به اينسو و آنسو، يعني استعمار و استثمار، اختلافات بين اين دو (بين دين سياسي و سنتي) را بايد در تاريخ ملاحظه كرد، بايد در مقايسه بين سيره: معاويه، يزيد، بني اميه، بني‌عباس و طالبان با سنت: انبياء، پيامبر اسلام، اميرالمؤمنين و امام حسين جستجو كرد و .....

بعضي از حاضرين عصباني شدند و حرف آقاي بروجردي را قطع كردند و ....

يكي از حاضرين با عصبانيت گفت: اگر حكومت ديني نامشروع است، پس چرا حضرت علي حكومت تشكيل داد؟

بروجردي: اين ايراديست كه امامان آسماني جواب داده‌اند كه: حكومت ديني در زمان مصلح موعود (حكومت امام آخرالزمان) برپا خواهد شد و من روايت آنرا بارها بازگو كرده‌ام، لِكُلِّ اناسٍ دولة يَرقُبونَها وَ دَولَتُنا فى آخِرِ الدَّهر تَظْهَرُ (امام باقر فرمود: براى هر كسى دولتى است كه به آن مى‏نازد و حكومت ما در آخرِ زمان تجلّى خواهد كرد. كتاب امالى شيخ صدوق).

امام رضا فرمود: اگر اميرالمؤمنين چندسال حكومت كرد، صرفا براي اين بوده كه بعدها جنايتكاراني كه به اسم تشيع حكومت مي‌كنند، نتوانند ادعا كنند كه: ما نمونه و الگو نداشتيم. آقايان، آيا حكومت فعلي با معيارهاي علي همخواني دارد؟ ....

بعد از بي‌احترامي و قطع كلام آقاي بروجردي،.....

همان شخص با ژستي حق‌ به جانب، دوباره پرسيد: شما مي‌گوئيد با اين كه شاه به ما ظلم مي‌كرد، ما نبايد بر عليه او قيام مي‌كرديم؟! اگر كسي به مال و ناموس شما تعرّض كند، شما دفاع نمي‌كنيد و مي‌ايستيد و نگاه مي‌كنيد چون قيام در زمان معصوم حرام است؟!

آقاي بروجردي در حالي كه با خنده و تمسخر حاضرين مواجه شده بود جواب داد: ريزه‌كاريهاي ديني همينجاست. پيشوايان شيعه نگفتند كه در برابر متجاوزين تسليم شويد و قيام نكنيد، بلكه فرموده‌اند كه براي تشكيل حكومت ديني در زمان غير معصوم، قيام نكنيد كه خود نيز به آن عمل كردند (دقت كنيد) به عبارت ديگر،‌ اگر واقعا و حقيقتا شاه حق مردم را چپاول مي‌كرد، خب، بايد در برابرش مي‌ايستاديد، ولي نبايد اين قيام بهانه‌اي براي تاسيس حكومت ديني مي‌شد. چرا كه قيام ديني بايد تحت رهبري انبياء و معصومين هدايت شود. تازه اگر مثل من، با آحاد مردم ارتباط شبانه‌روزي داشتيد و منصفانه پاي درد دل آنها مي‌نشستيد، مي‌فهميديد كه ظلم زمان شاه، يك هزارم حالاست. اگر من را قبول نداريد، از مردم كوچه و بازار سئوال كنيد! شما مرا با تمسخر مخاطب قرار داديد! ولي عدم درك همين ظرافتهاي ساده شما را در بين مسلمين جهان، سوژه‌اي براي خنديدن كرده است! من اين حرفها را از روي دشمني نمي‌گويم بلكه واقعا دلم مي‌سوزد! واقعا فكر مي‌كنيد كه جهان اسلام، چه واكنشي به واژه "وليّ امر مسلمين جهان" نشان مي‌دهد!!

آيا مي‌دانيد چه جنايت بزرگيست اينكه، كساني نام دولت كريمه امام عصر را جعل كنند؟ و  ...

شيخ احمدي: با پرخاشگري سخن آقاي بروجردي را قطع كرده و گفت: به نظر مي‌آيد واقعا عقل و مشاعرت را از دست داده‌اي!!! دادگاهت در يك شنبه آينده برگزار خواهد شد و احكام اعدام صادر خواهد گشت! و ديگر هيچ كس نمي‌تواند برايتان كاري كند! و ....

بروجردي: شكنجه‌هاي اوين عقل هر هوشياري را مي‌پراند!!

من آماده براي دريافت و اجراي حكم اعدام هستم، ولي اگر راست مي‌گوئيد كه حق‌ هستيد، فيلم اين دو ساعت بحث را در تلويزيون نشان دهيد. چرا مجوز چاپ "رساله‌ي آزادي" (از آثار قلمي ايشان است كه در همين سايت آمده است) را نداديد! چرا آثار مرا در وزرات ارشاد توقيف كرديد! چرا اسناد و كتب خطي پدرم را ربوديد! اگر من مجرمم! چرا خانواده‌ام را كتك زديد و بي‌خانمان كرديد! چرا اينقدر بر عليه من شايعه‌سازي مي‌كنيد! شما كه مدعي هستيد به فكر دنيا و آخرت مردم هستيد، بگوئيد كه جواب اين همه طلاق و بيكاري و دزدي و قتل و فساد و كلاهبرداري و خيانت و خودفروشي و اعتيادي كه تصاعدي زياد مي‌شود و مردم را از ساختن دنيا و آخرتشان محروم مي‌كند را چه كسي مي‌دهد؟ اگر من را بيسواد مي‌دانيد، شما كه با سواد هستيد و خوب مي‌فهميد بفرمائيد آيا واقعا امريكا و اسرائيل، اين بلاها را به سر مردم ايران آوردند!؟ آيا بيان چنين حرفهائي،‌ حكم جاسوسي براي اسرائيل و امريكا را دارد؟! آيا اينكه در مصاحبه‌ با ماهواره‌ها، درد دل مردم را بيان كردم، اتهام نشر اكاذيب و جوسازي بر عليه اسلام به من مي‌دهيد؟!  و ....

كلام آيت الله بروجردي را مثل هميشه قطع كردند و جلسه با انواع پرخاشگري و بي‌احترامي و تمسخر كردن ايشان به پايان ‌رسيد و او را به اوين باز گرداندند و همانطور كه آقايان در اين جلسه بارها اعلام كردند، يك شنبه‌ي بعد، يعني 20 خرداد 1386، دادگاه برگزار شد و احكام فرمايشي اعدام، بدون طي شدن مراحل قانوني دادرسي، ابلاغ شد كه شرح ماوقع در همين سايت آمده است.

 (مطالب فوق توسط يكي از انسانهاي باشرافتي كه در بخشهائي از اين جلسه حاضر بوده، در اختيار اين كميته قرار گرفته، ايشان تلاش دارند تا فيلم يا فايل صوتي كامل اين مناظره كه نزديك به 2 ساعت بوده را به دست آورده و براي ما ارسال نمايند تا در اين سايت منعكس كنيم. فايل صوتي و تصويري بحث و جدل  حجت الاسلام شيخ احمدي با آيت الله بروجردي، مربوط به چند هفته قبل از بازداشت، در همين سايت آمده‌ است)

 ما در ادامه، مطالب تكميلي را بر اساس آثار قلمي و كلامي و مصاحبه‌هاي آيت الله بروجردي آورده‌ايم تا اين بحث شفافتر شود و به نتايج جامعتري برسد:

اضافات و ملحقات:

به اين مثال توجه كنيد:

واژه "ولايت": بعد تكويني آن، جبريست و مربوط به خداست كه جهان را به اختيار و درايت خود آفريده  و مخلوقات را به دنيا مي‌آورد و مي‌برد و ...، و بعد تشريعي ولايت، مربوط به خدا و نمايندگان رسمي اوست كه انسانها مختارند به آن تن دهند و يا نپذيرند.

اگر ولايت نمايندگان خداوند (ولايت تشريعي) تحميلي باشد، مفهوم ثواب و عقاب منتفي خواهد شد و بهشت و جهنم بي‌معناست و آيات قرآني بسياري مانند "لا اكراه في‌الدين" و "ما ارسلناك الا مبشرا و نذيرا" بي‌معني خواهند ماند. بنابراين خداوند امتياز ولايت از نوع حكومتي و سياسي را براي رسولان خود قائل نشد تا حق آزادي مردم را خدشه‌دار نكند.

در حكومت ولايت مطلقه فقيه، آقايان علما قائلند كه حق دارند بر جان و مال و ناموس و افكار رعيت، ولايت مطلق داشته باشند! و به نيابت از همگي تصميم بگيرند، سخن بگويند و اقدام كنند! كاري كه پيامبران هم انجام ندادند. پيامبران خود را صرفا مامور ابلاغ تعاليم الهي و اعلان بشارتها و هشدارها و تشريح خير وشر مي‌دانستند و....، ولي روحانيوني كه در 30 سال اخير در ايران خود را وارث پيامبران معرفي كرده‌اند، برخلاف تمام سنتهاي انبياء و حتي بر خلاف علما و روحانيون برجسته اسلام، بدعتهاي شيطاني نهادند و تمامي فرآورده‌هاي هدايت‌بخش آسماني را مسموم كردند.

به نمونه‌هاي ديگري توجه كنيد:

(ظاهرا در بخشهاي ديگر مناظره فوق‌الذكر، آقاي بروجردي، در مورد به انحراف کشيده شدن موارد ذيل در جامعه ايران استدلال كرده است، ولي تا كنون از منبع مشخصي گفتگوهاي رد و بدل شده را به دست نياورده‌ايم) .

"جهاد و دفاع" ، "توحيد"، "نبوت"،  "تولي و تبري" ، "جهان آخرت"، "امر به معروف و نهي از منكر" ، "حجاب" ، "نماز" ، "روزه" ، "قرآن" ، "پيامبر" ، "ادعيه و مناجات و ذكر" ، "رؤياي صادقه" ، "اخلاق" ، "عرفان" ، "ائمه" ، "خمس و زكات و انفاق و صدقات و نذورات و وجوهات شرعيه" ، "حج و زيارت"، "اعياد ديني و ملي" ، "تبليغ" ،"تقوي" ، "غيب" ، "نفس" ، "ثواب" ، "حدود و مجازاتهاي شرعي" ، "ايمان" ، "اخلاص" ، "عدالت" ، "حزب الله" ، "باقيات الصالحات" ، "دينداري" و ....

اي مردم مؤمن، آيا موضوعي را از مجموعه فوق مي‌يابيد كه توسط روحانيون حكومتي در ايران به انحراف كشيده نشده باشد! آيا اينها شعبده‌بازي نيست كه نفسانيات خود را به اسم عدالت اجتماعي، ديكته كنند! آيا اين شعبده‌بازي نيست كه به اسم مشاركت در سرنوشت خويش، ما را ترغيب به شركت در انتخابات مي‌نمايند! آيا موردي را مي‌يابيد كه به عنوان حربه و وسيله‌اي در دست روحانيون سياسي ايران براي استعمار و استثمار مردم به كار نرفته باشد! واقعا بايد گفت كه به جز فقهاي معلوم الحال، هيچ قشري نمي‌توانست مقدسات را به اين سرعت به بيراه بكشاند و دستاورد هزاران ساله انبيا و اوليا را تخريب كند!

يكي از دلائلي كه آقاي بروجردي بارها درخواست مناظره با رهبران ديني را طرح نمود آن است كه در تمامي ابعاد و زواياي شريعت، كه بخشي از سرفصلهاي آن ذكر شد، بدعتگذاري شده است و به قول آقاي بروجردي: نحوه تشريح و اجراي تعاليم ديني به كلي منحرف گشته و اهداف شريعت مقدس به كلي ضايع شده است و تمام تعاليم ديني به گونه‌اي ترويج مي‌شود كه فقط دوام حاكميت و گسترش منافع روحانيون قدرت طلب ايران را تضمين كند.

اي آزادگان با وجدان و منصف، خيلي‌ها قائلند كه براي جلوگيري از سوء استفاده شياطين ديني بايد اصل دين و معنويت و شاخ و برگهاي آنرا نابود كرد. ولي آقاي بروجردي معتقد بود اين نوع برخورد هم اشتباه جبران‌ناپذير بوده و ظلم بزرگي است كه بر نسل بشري صدمات ابدي وارد خواهد كرد! و راه عادلانه‌‌تر اين است كه دين و اجزاء آنرا از چنگ روحانيون انحصارطلب درآورد! (لطفا دقت كنيد!)

اي هموطنان، به جرات مي‌توان گفت كه تلاش اصلي آيت الله بروجردي در همين راستا بوده است كه اگر مخاطب محترم توجه بيشتري كند، عظمت اين جهاد را درك خواهد كرد و ايشان را تنها نخواهد گذاشت.

ايشان همواره مي‌فرمود: اگر به مسلماني بگويند فلان جنايت را انجام بده، قبول نمي‌كند، ولي اگر طوري او را فريب دهند كه هدف از اجراي آن كار، اجراي دستور خدا و رسول است، بدون صرف هزينه او را وادار به آن جنايت مي‌كنند! (نمونه بارز آن عمليات تروريستي انتحاري است)

آقاي بروجردي معتقد بود كه يك فرق عمده بين دين سياسي و دين سنتي وجود دارد، در دين سياسي ابتدا اهداف نفساني را منظور مي‌سازند و سپس براي توجيه آن به قرآن و سنت مراجعه مي‌كنند و تعابير و تفاسير را طوري كنار هم قرار مي‌دهند تا هر جنايتي را به عنوان امري مقدس و آسماني ترويج دهند.

توجه كنيد:

حضرت عيسي مسيح فرمود: اگر كسي به تو سيلي زد، گونه‌ ديگر خود را نيز بر او عرضه كن.

همچنين ايشان در برابر ايرادگيرها و آزارهاي مخالفين خود با دليل و منطق و معجزه، ايستادگي كرد.

حضرت موسي‌بن عمران فرمود: خداوند فرموده است بايد با فرعون مبارزه كرد، زيرا او طغيان كرده و ايشان رهبري بني‌اسرائيل را در اين مبارزه به عهده گرفت.

همچنين ايشان به دفعات، فرعون را مورد بخشش قرار داد و براي او و قبطيان، طلب رفع عذاب را نمود.

با اينکه حضرت محمد بن عبدالله در جنگ بدر دستور داد كفار و مشركاني كه تسليم نمي‌شوند و مقاومت مي‌كنند را در صحنه نبرد بكشند، ولي ايشان در فتح مكه، عفو عمومي را اعلام نمود و خانه ابوسفيان را پناهگاه امن مخالفين قرار داد.

كوروش كبير (ذوالقرنين) براي برقراري عدالت و رفع تبعيض در سرزمينهاي مجاور، دستور حمله به آن ممالك را صادر مي‌كرد و در سرزمينهاي تصرف شده پرچم صلح و مساوات را به اهتزاز در مي‌آورد.

وقتي مردم علي‌بن ابيطالب را به عنوان خليفه خود انتخاب كردند، با معاويه سازش نكرد و از او درخواست نمود تا بيعت نمايد.

امام حسن، بخاطر مصالح اسلام، تن به سازش با معاويه داد.

امام حسين، بخاطر مصالح اسلام تن به سازش با يزيد را نداد و قطعه‌ قطعه شدن را انتخاب كرد.

امام کاظم نه تلاشي براي جنگ كرد و نه تلاشي براي سازش، و زنداني شدن را برگزيد.

امام رضا ولايتعهدي مامون را پذيرفت به شرط اينكه كاري به نام ايشان انجام نشود و دخالتي در عزل و نصبها و امور حكومتي و سياسي نداشته باشند، (در حالي كه اگر به دنبال حكومت بودند، بايد به جاي محدوديتهاي فوق، اختيارات خود را افزايش مي‌دادند و در فرصتي مناسب كودتا مي‌كردند).

و ....

همانطور كه ملاحظه مي‌شود گزينشهاي ظاهرا متضادي در سنت انبياء و همچنين پيشوايان شيعه (كه مورد ادعاي حكام فعلي ايران است) وجود دارد. يعني هركس مي‌تواند بجنگد، بكشد،  صلح كند، زنداني شود، قطعه قطعه شود، رهبري كند، به ممالك ديگر حمله كند، حدود شرعي را اجرا كند و ...، و ادعا كند كه من بر طبق سنت فلان پيامبر يا امام عمل كرده‌ام! (دقت كنيد) يعني گاهي مي‌گويند ما حسيني هسيتم، فردا مي‌گويند ما موسوي و عيسوي و حسني و علوي و محمدي و رضوي و ... هستيم!

مثلا آقاي خميني، هدف خود را سرنگوني نظام پهلوي قرار داد و دائما مي‌گفت: قيام ما حسيني است!! حالا با هم با كمك ابزار دقيق معاينه كنيم كه آيا راست مي‌گفت:

1) امام حسين قيام نكرد، بلكه در برابر حاكم زمان خود تن به بيعت نداد و در اين راه كشته شد.

آيا كسي آقاي خميني را وادار به بيعت با ديگري كرده بود! يا اينكه خود آقاي خميني پيوسته سر و صدا ايجاد مي‌كرد كه قرآن و اسلام در خطر است! (مشابه شعارهائي كه معاويه در جنگ صفين به كار برد).

2) آقاي خميني با وعده‌هاي دروغين مجاني بودن آب و برق و ....، مردم را به صحنه كشاند.

ولي امام حسين هيچ وعده دروغي به مردم نداد، ضمن اينكه حقايق را آنقدر شفاف بيان نمود كه برخي نااميد شدند و اردوي ايشان را ترك كردند.

3) امام حسين نظرات آسماني خود را به امت اسلام تحميل نكرد، با آنكه با او بيعت كرده بودند و او را دعوت نموده بودند.

ولي آيا در نحوه حكومت ولايت فقيه، كه مدعيست حسيني است! شباهتي با سنت امام حسين وجود دارد؟!

4) امام حسين براي اينكه امنيت كساني كه مي‌خواستند بيعت خود را بشكنند، به خطر نيفتد و يا حتي شرمگين نشوند، چراغها را خاموش كرد تا در تاريكي راحتتر بروند. آن ابرمرد تاريخ، در مقابل مردمي كه اردوگاه را ترك مي‌كردند نايستاد تا مبادا كسي از روي شرم بماند و ....

آيا با كساني كه از ولايت فقيه و رهبران آن رويگردان شده‌اند چنين رفتاري مي‌شود يا اينكه آنها در تصادف و درگيريهاي ساختگي و قتلهاي مشكوك ديگر، از دنيا مي‌روند و يا بايد عمري در زندان و تهديد و آزار باشند و اگر بخت با آنها همراه شود، بتوانند از كشور فرار كنند و در تبعيد تحميلي زندگي كنند.

5) امام حسين راه را باز گذاشت كه مردم بر خلاف بيعت ديروز، گزينه ديگري را انتخاب كنند و بروند.

اگر واقعا حكومت آقاي خميني، حسيني است، پس چرا چنين فرصتي را براي مردم قائل نيست و چرا در برابر هر اعتراض و انتقاد و طرح مطالبه‌اي، اتهام "اقدام عليه امنيت ملي و بي‌احترامي به مقدسات" را برچسب مخاطبين مي‌سازد! آيا كسي كه به هر دليل در اول انقلاب به ولايت فقيه، آري، گفته است، امروز اجازه دارد  آنرا نفي كند!؟

6) امام حسين به رقبا هيچ نوع حيله و مكري نزد و دروغي نگفت بلكه عادلانه و منصفانه جنگيد.

آقاي خميني به فرماندهان ارتش شاهنشاهي وعده عفو دروغين داد، و بعد از تسليم شدن، آنها را اعدام نمود و صدها وعده و مكر و دروغ كوچك و بزرگ نيز به كار برد كه همگان از آن واقفند.

7) راه امام حسين با زورگوئي و تفتيش و سركوب و سياست، همخواني ندارد، ولي در حكومت مربوط به دين انقلاب 57، چنين جناياتي امري عادي است و مشروع مي‌باشد.

8) در سنت امام حسين، دنياطلبي و مال‌اندوزي معني و مفهوم ندارد، ولي سرمايه‌هاي شخصي و خوشگذراني‌هاي مسئولين بلندپايه و دون‌پايه‌ حكومت آقاي خميني، زبانزد خاص و عام شده است.

و دلايل بسيار ديگري كه براي رعايت اختصار از ذكر آنها صرف نظر مي‌كنيم.

آقاي بروجردي معتقد بود كه در دين سنتي، از همان ابتدا موازين و اصل و فرع و چارچوبها را مي‌سنجند و سپس طبق قرآن و سنت انبياء تصميم‌گيري مي‌نمايند، يعني اگر كسي مدعيست كه حركت او حسيني است، بايد انطباق همه وجوه آنرا اثبات كرده باشد. ولي همانطور كه در بالا آمد، در دين حكومتي‌ ابتدا هدف شيطاني خود را انتخاب مي‌كنند و سپس با گزينش اوراق سنت، آنرا براي عوام توجيه مي‌كنند كه گوئي فرمان خدا و سنت پيامبران مطرح است.

دليل ديگري كه آقاي بروجردي براي مقابله با دين سياسي روي آن تاكيد مي‌نمود، آن است كه تعاليم ديني براي تعالي روح و معنويت و رستگاريست و اين مهم نياز به مدارا و مسالمت دارد و با زور و تحميل به نفوس، قابل تعبيه نمي‌باشد.

تعاليم ديني نسبي بوده و مطلق نيست، مثلا راستگوئي حق است، ولي اگر باعث فتنه و كشف سر ديگران شود ناپسند خواهد بود. تاريخ اثبات كرده است كه در حكومتهاي ديني مي‌توان هر آموزه‌اي را براي اهدافي كه مخالف باني شرع مي باشد ترويج و حتي تحميل كرد. همانطور كه به اسم حرمت‌دهي به قرآن، در جنگ صفين، قرآن صامت را بر سر نيزه کردند و قرآن ناطق را سركوب كردند.

در حكومت ديني سياسي، چون دين ابزار دست است، مي‌توان هر آموزه‌اي را به شكلي تفسير و تعبير نمود كه جامعه را تحت لواي ديني به سمت و سوي نفسانيات حكومتي برد!

نکات ظريف زيادي مطرح است و ما از تمامي كارشناسان منصف ديني، در اينجا مي‌خواهيم مجموعه مقالات و سخنرانيهائي را ترتيب دهند تا حقايق براي همگان تفهيم شود.

مطلب كوتاه ديگري از سخنرانيهاي آيت الله بروجردي پيرامون حديث معروفي كه حاكمان ديني ايران به آن استناد مي‌كنند:

(من كان من الفُقَهاءِ، صائِناً لِنَفْسِه، حافِظاً لِدينِه، مُخالِفاً لِهَواه، مُطيعاً لِاَمْرِ مَولاه فَلِلْعَوامِ اَنْ يُقَلِّدوُه فَانَّهُم حُجَّتى عَلَيكُم).  امام زمان مي‌فرمايد: هركس در زمانى كه دستش به من نمى‏رسد، شخصيّتى را پيدا كرد كه اين چهار نشانه را داشته باشد از او پيروى كند:

1. مخالف هواى نفْس باشد، يعنى ضد منيّت باشد و از خود بدعتگذاري نكند و در دين خدا دست نبرد.

2. حافظ دين باشد. اعتبار دين را زياد كند، نه اينكه آبروى دين را ببرد.

3. بر خلاف نفسانيات عمل كند.  

4. مطيع امر مرجع آسمانى باشد. يعنى نگويد من، بگويد قال اللّه، نگويد من، بگويد قال رسول اللّه، نگويد من، بگويد قال اميرالمؤمنين.

فَلِلعوام اَن يُقَلِّدوه، آن كس كه مسائل دينى را نمى‏داند و دين را نمى‏فهمد، به نزد چنين شخصى برود و استفاده كند، فَانَّهُم حُجَّتى عَلَيكُم، اينها دلايل من هستند بر شما.

حالا ما از مذهبيون و مؤمنين مي‌پرسيم: آيا آقاي خميني و جانشينانش، بدعتي در دين نگذاشتند؟ آبروي اسلام را نبردند؟ آيا كلامشان، كلام معصومين بود، يا آنكه آقاي خميني در آغاز امپراطوري ديني خود گفت: من، دولت تعيين مي‌كنم، من، تو دهن اين دولت مي‌زنم و .... ، حتي وقتي از او پرسيدند: حضرت آقا! جواب خون شهداي جنگ را چه كسي مي‌دهد؟ پاسخ داد: من!!!

در پايان اين مجموعه كوتاه، كه يقينا به عنوان سندي مهم و درخشان در تاريخ ثبت خواهد شد، و ان شاءالله رهگشاي همگان به ويژه عموم مؤمنين و مؤمنات باشد، متذكر مي‌شويم كه علت طفره رفتن علماي حكومتي از مناظره‌ رسمي و تلويزيوني با آيت الله سيد حسين کاظميني بروجردي آن است كه خودشان مي‌دانند تمام اصول و فروع و احكام و تعاليم اسلام را منحرف كرده‌اند و حرف معقول و مشروعي براي دفاع از خود ندارند!